Mittwoch, 29. Juni 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy 
 گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی


********************
Individuality and Privacy  (10)
فردیت و حریم خصوصی

دو نفر به تصویر اساسی ای که من در کتابم کشیده ام اعتراض کردند، و گفتند که فردیت و حریم خصوصی را خفه میکند. یکی از این نظرها از طرف کسی آمد که می دانم فرد گرای متعصبی ست ، بنابراین توجه ای به سخنش نکردم . اما نظر دیگر از دوست رادیکالی است که گفت او علاقه ای در زندگی کردن در نوع جامعه ای که تصویرش را کشیده ام ندارد. خیلی شلوغ ، و بیش از حد خفه کننده(*) است( وضعیت بسته و ناهنجاری که بعضی ها- از لحاظ روانی- در محیطهای اجتماعی دچارش میشوند -م) . او همچنین گفت که حریم فردی و فردیت ( بقول غربیها اندیودوآلیتی) را نابود میکند.
Claustrophobic(*)

من با این نظرات متعجب و متحیر شده ام. یکی از اعتراض های اصلی رادیکال ها به
سرمايه دارى همانا موانعی ست که  افراد برای تحقق حداکثر پتانسیل خود با آن مواجه میباشند. بردگان دستمزد بگیر نه آزادند و نه منابعی دارند ( به خصوص زمان، بلکه همچنین ثروت مادی) تا آنی که واقعا می تواند باشند. سرمايه دارى در واقع از افراد تشکیل نشده بلکه از نخبگان و توده ها تشکیل شده است. ما ها در بخش توده های این دوگانگی اتمیزه هستیم ، از خود بیگانه، و ایزوله / جدا شده. ما صرفا واحدهائی هستیم، کالا ، ما آدم / افراد نیستیم، منحصر به فرد و فرد، به معنای واقعی. قوی ترین ارتباطاتمان( لینک بقول غربی ها) با آنهائی ست که بما ستم میکنند، با کارفرمایان، بوروکرات ها، و بانکداران . ما خوش شانس هستیم اگر با مدیریت چندین رابطه خانوادگی و حلقه ای از دوستان وآشنایان را نجات دهیم. حتی اگر ما  روابط گسترده شخصی و عضویت در انواع سازمان های داوطلبانه داشته باشیم، ما کماکان عملکردی اتمیزه داریم ،غیر افرادی از خود بیگانه، نه بعنوان افرادی حقیقی. کسانی که "پایان فرد" را سوگواری میکنند کاملا قضیه را برعکس میبینند. فردیت  را هنوز می بایست به دست آورد. هدف انقلاب است. امکانش تنها توسط افراد آزاد میسر است ; در میان بردگان دستمزد بگیر غیر ممکن است. فردیت، مانند خود آزادی، دستاورد اجتماعی است، نه خصوصیاتی شخصی. 

سرمایه داری فقط توهم فردیت می دهد. اگر شما پول داشته باشید، می توانید  در هر جائی زندگی کنید یا هر کاری بکنید (تا زمانی که شما سعی در تعاونی زیستن نکنید، یعنی، یا در رد سرمایه داری). ارائه گزینه های به ظاهر بی پایان  پیشنهاد شده به مردم توسط سرمايه داران تنها در چارچوب سلسله مراتب و نخبگان(ایلیت گرایان بقول غربی ها) است که سرمايه داران ایجاد کرده اند. انتخاب های خارج از این چارچوب بشیوه وحشیانه ای نابود میگردند . پس در نهایت، انتخابی که ما داریم ، بدون توجه به  منافع مان، مانند انتخابی ست که بین کوکاکولا و پپسی داریم- اصلا انتخابی نیست.


یک فردیت حقیقتا غنی، تنها توسط مردمی خود گردان مستقل تحقق پذیر است. هر فرد عمیقا محاط گردانده خواهد شد در بسیاری از روابط اجتماعی، قالب غنی ای از روابط با افرادی دیگر، که هر یک از آنها عضو برابر جامعه تعاونی خود گردان خواهد بود. تنها از طریق چنین روابطی ست که فردیت حقیقی  میتواند ظهور کند، نه در این تظاهر رقت انگیزی از زندگی که ما در حال حاضر داریم.

 
و اما در مورد حریم خصوصی، ما میبایست مراقب باشیم که حریم خصوصی را با انزوای اجباری اشتباه نگیریم . به یاد داشته باشید، یکی از بدترین مجازات ها در زندان ها سلول انفرادی ست. من با خوشحالی مبادله خواهم کرد کمی حریم خصوصی را با کمی خوش مشربی. و من نگران این نخواهم بود که محله های مستقل، محل کار، و مجامع خانگی به من اجازه ندهند که من باشم. من یقینا فضای شخصی بیشتری در آنجا خواهم داشت تا در اینجا . آیا دیگران در آن مجامع نمیخواهند فضائی برای رشد و بیان خود داشته باشند؟ آیا آنها نمی خواهند زمانی را، فضائی را، و منابعی را که به آنها فرصت انفجار شدید خلاقیتی را که توسط پيروزى ما ، با ظهور ما در نهایت "قلمرو آزادی" ممکن ساخته را آزاد گردانند ؟

Montag, 27. Juni 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy 
 گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی

********************

Federation and other Delusions  (9)
فدراسیون و دیگر دلخوشی های بی اساس


آنارشیست ها مدتهای طولانی آنقدر خود را با ایده فدراسیون فریب داده اند که فکر میکنند توانسته اند مشکل خاردار چگونگی داشتن همزمان هم دموکراسی مستقیم و هم سازمانی به مقیاس بزرگ را حل کرده اند. یک فرمول دست به نقدی که آنها بطور تشریفات عبادتی تکرار میکنند - "فدراسیون در  سطوح شهری، منطقه ای، ملی، و بین المللی." این یک توهم بزرگ است. فدراسیون با استفاده از وکلا / ماموران دست به ایجاد سلسله مراتب /هیرارشی میزند(یعنی، نمایندگان) تا واحدهای کوچکتر و کوچکتر تصمیم گیری را شکل داده ، دورتر و دورتر جدا شده از محله . اما برای آنکه آنرا خوش آیند تر کنند، این ایده را با سه توهم دیگرآرایش میکنند : تحت قیمومت درآوردن نمایندگان(2)، فراخوان فوری(1)، و تفکیک سیاست گذاری از مدیریت اداری (3). معتقدم هر سه نظریه ناقص است و ناسازگار با دموکراسی مستقیم ، و از این رو با آنارشیسم، خودگردانی ، و استقلال.
instant recall (1) / (2)mandated delegates / (3)separation of policymaking from administration


مفهوم تحت قیمومت درآوردن نماینده یک سراب است زیرا به محض تشکیل جلسه، همه چیز باز است. بحث در مورد مسائل باز تعریف میکند آن مسائل را. گاهی اوقات، تغییر تنها یک کلمه در یک پیشنهاد کاملا معنا و تاثیر این پیشنهاد را تغییر میدهد. هیچ راهی وجود ندارد که نمایندگان بتوانند از قضاوت خود جلوگیری کنند در مورد مسائل مربوطه همینکه بحث راه افتاد، مهم نیست چقدر دقیق دستورالعمل ها جلوتر از زمان بهشان داده شده باشد. بنابراین ایده که تحت قیمومت درآوردن نمایندگان قدرت تصمیم گیری انجمنهای محله را محفوظ میدارد یک توهم است. به طور خلاصه، من باور ندارم که نمایندگان بتوانند تحت قیمومت باشند.



ایده فراخوان فوری نیز یک توهم است. برای اینکه فرا خوان کارائی داشته باشد،   مردم شهر نماینده میبایست بحث و گفتگوها را آنقدر از نزدیک پیگیری کنند که انگار خود در آنجا هستند. آنها میبایست جزئیات، دانش فعلی مسائلی را که در حین بحث در میان نمایندگان باز و آشکار میشوند را داشته باشند. حتی اگرهمه در شهر مذکور به تماشای زنده کنفرانس در تلویزیون مشغول باشند(عدم امکان )، برای اینکه بتوان فراخوان فوری را پیاده کرد آنها میبایست خود در انجمنهای محله شان جمع گردند و بحث کنند که آیا نماینده از قیمومت به اندازه کافی انحراف پیدا کرده یا نه تا بلکه حکم  فراخوان صادر شود. ولی اگر آنها اینکار را میخواهند بکنند، اگر آنها اینگونه دانش کافی از مسائل را دارند و این جور سیستم ارتباطی را، خوب بهتر است خودشان به طور مستقیم تصمیم بگیرند، بدون اینکه به خود زحمت راه انداختن کنفرانس نمایندگان را بدهند. یک لحظه تعمق نشان می دهد که کل ایده فراخوان مغالطه آمیز است، اما برای دهه ها توسط رادیکال ها به شیوه غیر انتقادی تکرار شده است .



به همین ترتیب، ایده تفکیک سیاست گذاری از مدیریت اداری معنی ندارد. هر کسی که بر روی پروژه ای کار کرده باشد می داند که انواع تصمیم گیریها به طور مداوم میبایست انجام گیرد. می تواند تصمیمی بغایت پیش پا افتاده وساده (1) ولی در ضمن  پیامدهای عمیق سیاسی داشته باشد. اما تا موقعی که تصمیمی به تدقیق و رسیدگی کشانده نشود، و مورد بحث و پخش قرار نگیرد، پیامدهای سیاسی اش واضح نخواهد بود. به عبارت دیگر، نزدیک به غیر ممکن است که بتوان تفکیک کرد تصمیم گیریهای صرفا اداری را از تصمیم گیری های سیاسی زیرا تقریبا هر تصمیم گیری اداری شاید در خود نشانی از پیامدهای سیاسی داشته باشد. تمایز نادرست است. توهم دیگری ست، راهی برای قانع کردن خودمان که ما هنوز دارای پروژه ای هستیم مبتنی بر دموکراسی مستقیم، در حالی که نداریم.
mundane(1)


 در این کتاب ، من عمل معاهده بستن را به عنوان راهی برای اجتناب کردن از سلسله مراتب/هیرارشی و تفویض اختیار اتخاذ کرده ام . مذاکره کنندگان از محله های مختلف منجر به رسیدن موافقتنامه ها خواهند شد. اما این موافقتنامه ها سپس  برای تصویب شدن میبایست به مجامع محله برده شوند . پیش نویس عهد نامه ممکن است بین مجامع محله و کنفرانس مذاکره کننده برای مدت طولانی به عقب و جلو رود. آن روند کند خواهد بود. با این وجود، این دموکراسی مستقیم خواهد بود. هر محله قدرت تمامی تصمیم گیریهای خود را محفوظ میدارد به جای تفویض کردن به نماینده.


اگر این پروسه سنگین و غیرعملی بنظر آید، پس شاید بهتر باشد بسادگی اعتراف کرد که ما نمیتوانیم دموکراسی مستقیم خالصی داشته باشیم، و اینکه باید دموکراسی مستقیم را با نوعی از تفویض قدرت ادغام کنیم ، که در این صورت ما باید ترتیبات اجتماعی مبتنی بر دموکراسی نمایندگی را بررسی کنیم . اما من حاضر به واگذار کردن نیستم .این به معنى از دست کشیدن امکان بوجود آوردن کومونیته های خود مختار و خودگردانی واقعی است. معنای آن صرف نظر کردن از قدرت تصمیم گیریمان است . من انتقال قدرت به نماینده یا وکلا را بعنوان غیر دموکراتیک بودن نفی میکنم. من معتقدم که محله ها این امکان را خواهند داشت که تمام معاهداتی را که نیاز دارند به مذاکره گذارند و تمامی قدرت را نیز در دست خود نگه دارند.

ما باید به یاد داشته باشیم که کار قانونگذاری بی پایان پارلمانهای معاصر در دموکراسى بورژوائى بیشتر پیرامون درگیریهای تولید شده توسط  خود سرمايه دارى است، یا به مدیریت مبارزه طبقاتی بین حاکمان و هر کس دیگر، و یا به مدیریت تعارضات درون طبقه حاكم . اما در جامعه آزاد، چقدر کار قانونگذاری وجود خواهد داشت ؟ چند بار باید به مذاکره نشینیم تا معاهده ای برای ایجاد شبکه تلفن یا سیستم فاضلاب ببندیم؟ همینکه دینامیک سرمایه داری لغو شد (مبارزه همه علیه همه)، و همکاری و کمک های متقابل جایگزین شدند، مقدار قابل توجهی ، و حتی ثبات  گسترده و تداوم در ترتیبات اجتماعی خواهیم داشت . گذراندن  قانون تمام وقت زندگیمان را نخواهد گرفت.