Sonntag, 16. April 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل دوم
Decisions
تصمیم گیری ها

?How will decisions be made(الف)
چگونه تصمیم گیری ها گرفته میشود؟
?How will decisions be enforced(ب) 
 چگونه تصمیم گیری ها به عرصه عمل در می آید؟
?Who will settle disputes(پ) 
چه کسی مشکلات را حل و فصل میکند؟
Meeting in the streets(چ)
وعده ملاقات در خیابان

***************************

آنارشی غیاب حاکمان است. مردم آزاد دنبال/پیرو دستورات نیستند؛ آنها خودشان تصمیم میگیرند و در درون جوامع خود به توافق میرسند ، و به توسعه ابزار مشترک برای به عمل گذاردن این تصمیمات اقدام میورزند.
?How will decisions be made(الف)
چگونه تصمیم گیری ها گرفته میشود؟


تردیدی نباید کرد که انسان ها می توانند تصمیم گیری را به شیوه غیر سلسله مراتبی، و مساوات گونه انجام دهند.اکثریت جوامع انسانی بدون دولت بوده اند، و بسیاری از جوامع بی دولت توسط دیکته کردن فردی بزرگ اداره نشده اند
، بلکه توسط مجامع مشترک با استفاده نوعی از اجماع . جوامع متعددی برای هزاران سال  براساس اجماع جان سالم به در برده اند،حتی استعمار اروپائی را تا به امروز، در آفریقا، استرالیا، آسیا، آمریکا، و در حاشیه اروپا .


مردم از جوامعی که در آن قدرت تصمیم گیری توسط  انحصار دولت و شرکتها انجام گرفته ممکن است در ابتدا برایشان تصمیم گیری به شیوه برابر دشوار بنظر آید ، اما با تمرین آسانتر می شود. خوشبختانه، همه ما دارای برخی تجربه در تصمیم گیری به شیوه افقی هستیم. بسیاری از تصمیماتی که ما در زندگی روزمره میگیریم ، با دوستان و همچنین امیدواریم که با همکاران و خانواده، بر اساس همکاریست تا اقتدار. دوستی با ارزش است چرا که محیطی ست که ما در آن بعنوان برابر به تعامل میرسیم ، جائی که در آن نظرات ما صرف نظر از وضعیت اجتماعی با ارزش است. گروهی از دوستان به طور معمول با استفاده از اجماع غیر رسمی تصمیم میگیرند که چگونه با هم وقت صرف کنند، به سازماندهی فعالیت ها بپردازند، بهمدیگر کمک میکنند، و به چالشهای زندگی روزمره خود پاسخ میگویند. بنابراین بسیاری از ما همین حالا بطور مستقیم/ناخودآگاهانه از اجماع درک داریم؛ تمرین بیشتری میطلبد که یاد بگیریم که چگونه به اجماع با افرادی که از ما بطور قابل توجهی متفاوت هستند برسیم، به خصوص در گروه های بزرگ و یا زمانی که لازم است دست به هماهنگی پیرامون فعالیت های پیچیده بزنیم ، اما امکان پذیر است.


اجماع تنها راه توانمند سازی در تصمیم گیری نیست. در شرایط احتمالی خاص،
 گروه هائی که حقیقتا انجمنهای داوطلبانه هستند هنوز می توانند برای اعضای خود توانمند ساز باشند زمانی که از تصمیم گیری اکثریت استفاده میکنند. یا یک نفر که خودش تصمیم میگیرد و به تنهائی دست به اقدام عمل میزند می تواند الهام بخش ده ها تن از افراد دیگر به اقدامات مشابه گردد، و یا از آنچه که او آغاز کرده حمایت کنند، بنابراین از سنگینی گاهی اوقات خفقان آور جلسات اجتناب ورزند. در شرایط خلاق و الهام بخش مردم اغلب در هماهنگی خود بخودی و شورانگیز موفق اند، و  به نتایج بی سابقه ای دست می یابند. شکل خاص تصمیم گیری فقط یک ابزار است، و با اجماع و یا عمل فرد، همچنین با تصمیم گیری اکثریت، مردم می توانند نقشی فعال در استفاده از آن ابزار، آنگونه که مناسب می بینند، ایفا کنند. 


آنارشیست های کره ای در سال 1929 فرصتی را در نشان دادن توانائی مردم برای تصمیم گیریهای خود بدست آوردند. فدراسیون آنارشیست کمونیستی کره ('کی ای سی اف'*)  سازمانی بزرگ در آن زمان بود، با حمایت کافی که می توانست منطقه ای خودمختار را در استان "شین مین"(+) اعلام کند. "شین مین" خارج از کره بود، در منچوری، اما دو میلیون مهاجر کره ای در آن زندگی می کردند. با استفاده از مجامع و ساختار غیر متمرکز فدراسیونی که از 'کی ای سی اف' رشد نموده بود، آنها برای مقابله با مسائلی از قبیل تعاونی های کشاورزی ، آموزش و پرورش، و امور مالی دست به تشکیل شوراهای روستا ، شوراهای ناحیه، و شوراهای منطقه زدند . آنها همچنین ارتشی را به رهبری 'کیم ژوا ژین' آنارشیست بنیان گذاردند(*+)، که از تاکتیک های چریکی علیه شوروی و نیروهای ژاپنی استفاده می کرد. شاخه های 'کی ای سی اف'  در چین، کره، و ژاپن به تلاشهائی در سازماندهی حمایت بین المللی همت گماشتند. با گرفتار شدن بین استالینیستها و ارتش امپراتوری ژاپن، استان خودمختار در نهایت در سال 1931 داغان گردید. اما به مدت دو سال، جمعیت زیادی خود را از اقتدار زمینداران/فئودالها و فرمانداران آزاد کرده بودند و مجددا قدرت خود را برای تصمیم گیری های جمعی، سازماندهی زندگی روزانه، دنبال کردن رویاهای خود، و دفاع از آن رویاها از ارتشهای متخاصم به عرصه عمل نهادند(18)

(*) korean Anarchist Communist Federation (KACF)
(*+)Shinmin province(+) / Kim Jwa-Jin

(18) آلن مک سیموان ، "جنبش آنارشیستی کره "، سخنرانی در دوبلین، سپتامبر 1991.  مک سیموان ما را به 'ها کی رک' رجوع میدهد، تاریخ جنبش آنارشیستی کره ،1986
(18) Alan MacSimoin, The Korean Anarchist movement
Ha Ki-Rak, A History of the Korean Anarchist Movement,1986

  
یکی از شناخته شده ترین تاریخهای آنارشیستی همانا جنگ داخلی اسپانیاست. در ژوئیه 1936، ژنرال فرانکو دست به یک کودتای فاشیستی در اسپانیا زد. از منظر  نخبگان/ طبقه حاکم، این یک عمل لازم بود؛ افسران نظامی کشور، زمینداران، و سلسله مراتب مذهبی از رشد جنبش های آنارشیستی و سوسیالیستی وحشت زده شده بودند. سلطنت از قبل منسوخ شده بود، اما کارگران و دهقانان با دموکراسی نمایندگی خشنود نبودند. کودتا به نرمی پیش نرفت . در حالی که در بسیاری از مناطق حکومت جمهوری اسپانیا به راحتی کوتاه میآمد و سرتعظیم در مقابل فاشیسم فرود میآورد ، اتحادیه های کارگری آنارشیستی (CNT) و دیگر آنارشیستها ئی که مستقل عمل میکردند دست به تشکیل  میلیشای نظامی زده ، به کشف و ضبط زرادخانه ها همت گماشته، به پادگانها یورش برده، و نیروهای آموزش دیده را شکست دادند. آنارشیست ها بخصوص در کاتالونیا، آراگون، آستوریاس، و بیشتر منطقه آندالوس(*) قوی بودند. کارگران همچنین کودتا را در مادرید و والنسیا(+) شکست دادند، مناطقی که سوسیالیستها قوی بودند،و در بیشتر کشور باسک(*+). در مناطق آنارشیستی دولت عملا وبه طور موثر از کار افتاده بود. 
Catalunya, Aragon, Asturias, Andalucia(*) 
 Basque country (*+) / (+)Valencia


 در این مناطق بدون دولت از حومه ها در اسپانیای سال 1936، دهقانان خود را با توجه به اصول کمونیسم، جمع گرائی/کلکتیویسم، و یا همزیستی/موتوآلیسم و با توجه به سلائق خود و شرایط محلی سازمان دهی کردند. آنها هزاران کلکتیو تشکیل دادند، به خصوص در آراگون، کاتالونیا، و والنسیا. برخی تمامیت پول و مالکیت خصوصی را لغو کردند ؛ برخی به سازماندهی سیستم های سهمیه برای اطمینان حاصل کردن از برآورده شدن نیازهای همه اقدام کردند. توسعه در تنوع اشکال سازماندهی نشان از عهد به آزادی ایست که آنها خود ایجاد کردند. در روستاهائی که در مقطعی تمامشان در زمینه تنگ فئودالیسم و رشد سرمایه داری غوطه میخوردند، چند ماه پس از سرنگونی اقتدار/اتوریته دولت و گردهمآئی در مجامع/انجمنهای روستائی، آنها به ایجاد صدها سیستم مختلف نو پا ، در اتحادی با ارزش های مشترک مانند همبستگی و خود سازماندهی دست زدند. و آنها این اشکال مختلف را با برگزاری مجامع باز و تصمیم گیری مشترک توسعه بخشیدند.


شهر 'ماگدالنا ده پولپیس'(*) ، برای مثال، پول را به طور کامل لغو نمود. یک نفر از ساکنین چنین گزارش کرده، "همه کار می کنند و هر کس حق داشتن نیازمندهایش بگونه رایگان را دارد . او به سادگی به فروشگاهی که در آن محصولات و سایر ضروریات عرضه میگشت میرود. همه چیز به رایگان و تنها با یادداشتی از آنچه که هر فرد برمیداشت توزیع میشد."(19) با ضبط هرآنچه که هر فرد برمیداشت به کومونیته این اجازه را میداد که منابع را در زمان کمبود به مساوات توزیع کند، و عموما مسئوليت را تضمین مینمود.
Magdalena de Pulpis(*)
Sam Dolgoff, The Anarchist Collectives, New York: Free Life Edicions,1974,p.73. (19)
 سم دلگوف، مجموعه مقالات آنارشیستی، نیویورک: انتشارات مجانی لایف  1974،صفحه 73


کلکتیو های دیگر سیستمهای تبادلی خودشان را ایجاد کرده بودند. آنها دست به ایجاد پول محلی در اشکال کوپن، سکه های ابداعی(*)، کتابچه های سهمیه بندی، گواهینامه ها، و کوپن هائی که دارای هیچ سودی نبوده و در خارج این جمع/کلکتیو ارزش مبادلاتی نداشت. جوامعی که پول را لغو کرده بودند به کارگران با توجه به اندازه خانواده شان با کوپن( "مزدشان را"-م) پرداخت میکردند - یک "دستمزد خانواده" بر اساس نیازهای خانواده به جای بهره وری اعضای آن گروه کاری . کالاهای فراوان محلی مانند نان، شراب، و زیتون آزادانه توزیع می شد، در حالی که ارقام  دیگر را، "می توان با استفاده از کوپن در انبار اجتماعی به دست آورد. محصولات مازاد با دیگر شهرها و روستاهای آنارشیست مبادله میشد."(20) بود آزمایش های بسیاری با سیستمهای جدید پولی صورت گرفت. در آراگون، صدها نوع مختلف از سیستم های کوپن و پول وجود داشت، به طوری که فدراسیون کلکتیوهای دهقانی آراگون  به اتفاق آرا تصمیم گرفت به جای ارزهای محلی از یک کتابچه استاندارد سهمیه ای استفاده کند-هر چند هر کلکتیو ، قدرت تصمیم گیری بر چگونه توزیع کردن کالاها و مقدار کوپن هائی را که  کارگران دریافت میکنند را حفظ نمود.
(*)Tokens
(20) Ditto,p.73.The statistic on Graus comes from p.140
(20) دیتو صفحه 73، آمار  شهر گراوس از صفحه  140 می آید.


همه ی کلکتیو ها، زمانی که آنها کنترل روستاهای خود را بدست گرفتند، به سازماندهی مجامع/انجمنهای وسیع/توده ای باز اقدام کرده تا به بحث در مورد مشکلات و چگونه برنامه ریزی کردن خود بپردازند. تصمیم گیریها از طریق رای گیری یا اجماع گرفته میشد . مجامع روستائی معمولا بین یک بار در هفته و یک بار در ماه ملاقات میکردند؛ ناظران خارجی که به بررسی آنها پرداختند اظهار داشتند که مشارکت گسترده و پر شور بود. بسیاری از روستاهای اشتراکی/کلکتویزه شده با دیگرکلکتیوها دست بدست هم داده تا منابع خود را بر روی هم گذارند، به یکدیگر کمک رسانده، و ترتیب تجارت فی مابین را سامان دهند . کلکتیوهای آراگون صدها تن مواد غذائی را به میلیشیا / شبه نظامیان داوطلب که جلوی پیشروی فاشیست ها را در خط مقدم جبهه گرفته بودند اهدا نمودند، و همچنین تعداد زیادی از  مردمی را که از فاشیستها فرار کرده بودند را به پناهندگانی پذیرفتند . شهر گراس(*)، برای مثال، با جمعیت دو هزار و شش صد نفر، دویست و بیست چهار پناهنده را تحت حمایت خود گرفت، که فقط بیست نفر از آنها توانائی کار داشتند.

 (*)Graus
  
در انجمن ها ، کلکتیوها مشکلات و پیشنهادات را به بحث میگذاشتند. بسیاری از کلکتیوها کمیته های اداری را انتخاب میکردند، به طور کلی متشکل از نیم دوجین، برای مدیریت امور تا زمان جلسه بعدی. مجامع/انجمنهای باز

"به ساکنین این امکان را میدادند تا بدانند، درک کنند، و احساس نیز هم که ذهنن  بخشی انفکاک ناپذیری از جامعه هستند، به طوری که در مدیریت امورعمومی شرکت می کنند، در مسئولیت ها، که اتهامات متقابل، تنشهائی که همیشه زمانی که قدرت تصمیم گیری به چند نفر واگذار میشود رخ می دهد... در اینجا اتفاق نمی افتد. مجامع/انجمنها عمومی بودند، اعتراضات، پیشنهادات به گونه عمومی به بحث گذاشته میشدند، همه آزاد بودن، همانگونه که در مجامع سندیکائی، در بحث ها شرکت کنند، انتقاد کنند، پیشنهاد نیز هم، و غیره. دموکراسی به کل زندگی اجتماعی کشیده میشد. در بسیاری از موارد حتی فردگرایان[مردم محلی که به کلکتیو ملحق نشده بودند] می توانستند در مذاکرات شرکت کنند. به
آنها همانقدر بها میدادند که به کلکتیوها."(21)
(21)Gaston Leval,Collectives in the Spanish Revolution,London: Freedom  Press,1975,pp.206-207 

(21) گستون له وال، کلکتیو ها در انقلاب اسپانیا، لندن: انتشارات آزادی/فریدم ، 1975،صفحه 206 تا 207

اگر هر ساکن روستا عضو کلکتیو نبود، ممکن بود یک شورای شهرداری علاوه

 بر انجمن کلکتیو وجود میداشت ، تا بلکه هیچ کس از تصمیم گیری حذف نشود.

در بسیاری ازکلکتیوها آنها توافق کردند که اگر عضوی یک قاعده
کلکتیو/ جمع را یک بار نقض کند، او تنبیه شود. اگر برای بار دوم اتفاق افتاد، او به مجمع عمومی ارجاع میشد. تنها مجمع عمومی می توانست یک عضو را از جمع اخراج کند؛ نمایندگان و مدیران از قدرت تنبیهی محروم بودند. قدرت مجمع عمومی برای پاسخ به تجاوزات همچنین جلوگیری میکرد از اینکه وظایف محوله شده بر عهده شان با بی مسئولیتی و شیوه اقتدارگرانه اجرا شود؛ نمایندگان و یا مدیران منتخب که از تصمیمات جمعی/کلکتیو تخطی میکردند و یا از مقامشان سئو استفاده با رای عمومی به حالت تعلیق درآمده و یا با رای عمومی برکنار میشدند . در برخی از روستاها که هم آنارشیست ها حضور داشتند و هم سوسیالیست ها ، دهقانان دو کلکتیو در کنار همدیگر تشکیل داده بودند، تا به راه های مختلف تصمیم گیری و اجرای تصمیمات بجای تحمیل یک روش بر همه بال و پر دهند .



 'گستون  له وال' مجمع عمومی ای را در روستای 'تمریته ده لیته را'(*) ، در استان هوئسکا(+) توصیف میکند، که دهقانان غیر کلکتیو نیز اجازه حضور بهم رساندن را داشتند . یک مشکلی که در جلسه مطرح گردید این بود که چندین دهقان که عضو کلکتیو نبودند والدین مسن خود را تحت مراقبت کلکتیو قرار داده در حالی که زمین پدر و مادر خود را برای کشت تحت اختیار گرفته بودند . کل گروه مسئله را مورد بحث قرار دادند، و در نهایت تصمیم به اتخاذ یک پیشنهاد خاص شدند: آنها والدین مسن را از کلکتیو بیرون نخواهند کرد، اما آنها می خواستند این دهقانان در مورد والدینشان  پاسخگو باشند ، بنابراین آنها تصمیم گرفتند که دهقانان  میبایست از والدینشان مراقبت کنند در غیر اینصورت نه همبستگی و نه زمینی از کلکتیو دریافت خواهند کرد. در پایان، قطعنامه ای که توسط کل کومونیته به توافق رسیده مشروعیت بیشتری خواهد داشت، وبه احتمال زیاد بیشتر دنبال خواهد شد، تا اینکه توسط یک متخصص و یا یک مقام دولتی .

amarite de Litera / (+)Huesca province (*)


تصمیم گیری های مهم نیز در محل کار در مزارع هر روز گرفته میشد:
"کار کلکتیو ها توسط تیمی از کارگران انجام میشد، به رهبری یک نماینده انتخاب شده توسط هر تیم. زمین را به مناطق کشت تقسیم میکردند. نمایندگان تیم مانند دیگران کار میکردند. هیچ امتیاز
خاصی وجود نداشت. بعد از یک روز کاری
، نمایندگان از تمامی تیم ها در سر کار ملاقات میکردند و ترتیبات فنی لازم را برای کار روز بعد انجام میدادند .... مجمع تصمیم گیری نهائی را در تمام امورات مهم گرفته و دستورالعمل ها را هم به نماینده گان تیم و کمیسیون های اداری صادر. "(22)

Sam Dolgoff, The Anarchist Collectives, New York: Free Life Edicions,1974,p.73(22)
سم دلگوف، مجموعه مقالات آنارشیستی، نیویورک: انتشارات مجانی (مجله)لایف  1974، صفحه 113


بسیاری از مناطق نیز کمیته ای منطقه ای داشتند که منابع همه ی کلکتیوهای منطقه را جمع آوری میکردند- اساسا به عنوان یک پایگاه خانگی عمل میکرد تا  مازاد را از کلکتیوهائی دارا به کلکتیوهای نادار/نیازمند به گردش درآورد. صدها کلکتیو به فدراسیونهائی که از طریق سی ان تی(+) یا یو چی تی (*)(اتحادیه های کارگری سوسیالیستی) سازمان یافته بودند پیوستند. فدراسیون ها هماهنگی اقتصادی ارائه میدادند، و با جمع آوری منابع به دهقانان اجازه ساخت کنسروهای میوه و سبزیجات داده میشد، در مورد ارقامی( کالاهائی) که در فراوانی و آنهائی که کمبودشان حس میشد  اطلاعات جمع آوری میکردند، و به سازماندهی سیستم های یکنواخت تبادل نیز همت میگماشتند. این شکل جمعی/کلکتیو تصمیم گیری موثر بودن خود را برای حدود هفت تا هشت میلیون دهقانی که در این جنبش درگیر بودند ثابت نمود. نیمی از زمین در مناطق ضد فاشیسم اسپانیا - سه چهارم زمین در آراگون - بگونه اشتراکی و خود سازمان یافته بود.
 (+) CNT  سندیکای آنارشیستی / (*) UGT 

 
در ماه اوت/اگوست سال 1937، تقریبا بیش از یک سال پس از اینکه دهقانان آنارشیست و سوسیالیست دست به تشکیل کلکتیوها زدند ، دولت جمهوری، تحت کنترل استالینیستها، به اندازه کافی جای پایش را محکم کرده بود که علیه مناطق بی قانون آراگون دست به عمل زند. تیپ/بریگاد کارل مارکس، واحدهائی از تیپ های بین المللی، و دگر واحد ها کلکیتو های آراگون را خلع سلاح و منحل نمودند، هر گونه مقاومت را خرد کرده و آنارشیست های متعدد و سوسیالیست آزادیخواه را به زندان ها و اتاقهای شکنجه که استالینیستها برای متحدان انقلابی شان فراهم نموده بودند فرستادند .


برزیل امروز شباهتی با اسپانیا در سال  1936 دارد، از این جهت که درصد کوچکی از جمعیت صاحب نزدیک به نیمی از تمامی زمین ها هستند در حالی که میلیونها نفر از مردم بدون زمین و یا رزق و روزی. یک جنبش بزرگ اجتماعی در پاسخ با آن شکل گرفت . جنبش کارگران کشاورزی بدون زمین (ام اس تی*)، یا جنبش کارگران بی زمین (اولی به پرتقالی و دومی به انگلیسی -م)، شامل یک و نیم میلیون کارگر فقیر که زمین بلا استفاده را اشغال کرده برای به راه اندازی کلکتیوهای کشاورزی. از زمان تاسیس آن در سال 1984، 'ام اس تی' توانسته برای 350،000 خانواده که در دو هزار شهرک مختلف زندگی میکنند سند زمین به دست آورد. واحد پایه سازمانی متشکل از یک گروه از خانواده هاست که با هم در یک شهرک در زمین اشغالی زندگی می کنند. این گروه ها استقلال و خود سازماندهی شان را در امور روز به روز زندگی حفظ میکنند. برای شرکت در اجلاس منطقه ای آنها دو یا سه نماینده منصوب میکنند، که در اصل شامل یک مرد و یک زن هر چند در عمل همیشه چنین نیست. 'ام اس تی' دارای یک ساختار فدراتیو میباشد؛ همچنین دارای نهادهای ایالتی و هماهنگی ملی هستند. در حالی که بسیاری از تصمیم گیری ها در سطح توده مردم با اشغال گریهای زمین، کشاورزی، و ایجاد شهرک ها صورت می گیرد، 'ام اس تی' همچنین در سطوح بالاتر با هماهنگی تظاهرات گسترده و بلوکه کردن بزرگراه ها را سازماندهی کرده تا به دولت برای گرفتن سند های زمین شهرک ها  فشار آورد.'ام اس تی' مقدار زیادی نوآوری و قدرت از خود نشان داده است، به سازماندهی مدارس و حفاظت از خود در برابر سرکوب مکرر پلیس دست زده است . به توسعه  شیوه هائی از کشاورزی پایدار اقدام کرده، از جمله راه اندازی بانک بذر برای بذرهای بومی ، و با تاخت و تاز به نابودی مزارع جنگلی اکالیپتوس و زمین های آزمون برای محصولات اصلاح شده ژنتیکی که برای محیط زیست مضر میباشند نیز همت گماشته است.
Movimiento dos Trabalhadores Rurais Sem Terra (MST)(*)


 درون منطق دموکراسی، یک و نیم میلیون نفر به نظر بیش از حد بزرگ مینماید که  هر کس بتواند مجال شرکت مستقیم در تصمیم گیری را داشته باشد؛ اکثریت باید  قدرت را به سیاستمداران واگذار کنند. اما 'ام اس تی'  دارای ایده آلی ست که در آن همه تصمیم گیری ممکن است در سطح محلی باقی بماند. هر چند، در عمل، برای آنها اغلب این ایده آل برآورده نمیشود. به عنوان یک سازمان عظیم که به دنبال لغو سرمایه داری و یا سرنگونی دولت نمیباشد بلکه صرفا به آن فشار می آورد، آنها به بازی سیاست کشانده شدند، که در آن همه اصول برای فروش میباشد. علاوه بر این، بخش عظیمی از اعضایشان از کومونیته های بسیار فقیر و تحت ستم می آیند که برای نسل ها توسط ترکیبی از دین، میهن پرستی، جرم و جنایت، و اعتیاد به مواد مخدر، و مردسالاری کنترل شده اند . این پویائی ناپدید نمی شود زمانی که مردم به جنبش وارد میشوند، و آنها باعث مشکلات عدیده ای درون 'ام اس تی' گردیدند.


در سراسر دهه '80 و' 90، شهرک های جدید 'ام اس تی' تاسیس شدند توسط  فعالان سازمانی که مردم بی زمین را در مناطق روستائی یا به خصوص در 'فه وه لاس '(*)، محله های فقیرنشین شهری، شناسائی میکردند که خواهان تشکیل یک گروه و اشغال زمین بودند . آنها یک دوره پایه دو ماهه را طی میکردند، که در آن جلسات بحثی برگزار میشد و سعی میکردند تا یک حس (همبستگی) اجتماعی، مهرورزی، و زمینه های مشترک سیاسی را پایه گذاری کنند . سپس آنها یک قطعه زمین استفاده نشده متعلق به یک مالک بزرگ را اشغال می کردند، نمایندگانی را انتخاب تا با سازمان بزرگتری وحدت کرده، و کشاورزی میکردند. فعالانی که با 'ام اس تی' محلی کار میکردند بطور متناوب سر کشی میکردند تا ببینند که آیا شهرک نیازی به کمک در تهیه ابزار و دیگر وسایل دارد،به حل و فصل اختلافات داخلی پرداخته، و یا  از خود در مقابل پلیس، شبه نظامیان، یا صاحب خانه های بزرگ(که همه آنها اغلب توطئه به تهدید و ترور اعضای ام اس تی میکردند) دفاع کنند .
 favelas به پرتقالی یعنی منطقه فقیر نشین= حلبی آباد(*)

 بخشا بخاطر استقلال هر شهرک، آنها با نتایج  گوناگونی روبرو شدند. چپ ها از کشورهای دیگر به طور معمول رمانتیک وار به ' ام اس تی ' مینگریستند در حالی که رسانه های سرمایه داری برزیل آنها را تمام و کمال بعنوان اراذل و اوباش خشنی که زمین دزدی میکنند و سپس آن را به فروش میرساند
به تصویر میکشند . در واقع، تصویر رسانه های سرمایه داری در برخی موارد دقیق است، هر چند به هیچ وجه در اکثر موارد چنین نیست. بی سابقه نیست که عده ای در شهرکی دست به تقسیم زمین زده و بعدا سر سهم خود بجنگند . برخی ممکن است سهم خود را به یک مالک محلی بفروشند، و یا یک مغازه مشروب فروشی در زمینشان  باز کنند، و یا دست درازی به سهم همسایه خود کنند، و اینچنین اختلافات مرزی گاهی اوقات با خشونت حل میشود. اکثر شهرک ها کاملا بطور فردی تقسیم شده، املاکی جداگانه به جای کار کردن به شیوه کلکتیو یا کمونی بر روی زمین . یک ضعف اساسی دیگرانعکاسی ست از جامعه ای که این کارگران بدون زمین از آن آمده- بسیاری از شهرک ها تحت سلطه فرهنگ مسیحی، وطن پرست، و مردسالارانه هستند.


هر چند نیاز است که به ضعف آن اشاره شود، 'ام اس تی' لیست طولانی ای از پیروزی ها را بدست آورده . این جنبش به زمین و خودکفائی برای تعداد زیادی از مردم بسیار فقیر دست یافته است . خیلی از شهرک های ایجاد شده از یک استاندارد بسیار بالاتری از زندگی بهره برده تا محله های فقیرنشینی که پشت سر گذاشتند، و توام با حسی از همبستگی و کومونیته میباشند . با هر گونه اندازه گیری دستاورد آنها یک پیروزی برای عمل مستقیم است: با بی توجهی به قانونی بودن یا درخواست (بخوان دریوزگی-م) از قدرتمندان برای تغییر، بیش از یک میلیون نفر با دل بدریا زدن و خودعملی صاحب زمین شده اند و بر زندگی شان کنترل . جامعه برزیل به خاطر این موج از آنارشی فرو نریخت ؛ بر خلاف آن خیلی هم سالمتر شده ، اگر چه بسیاری از مشکلات در کل جامعه و در شهرک ها باقی مانده است. تا حد زیادی مربوط میشود به اینکه شهرک خاص به توانمند سازی وآزاد شدن رسیده و یا حریص وسرکوبگر.


بزعم یک عضو 'ام اس تی'  که برای چندین سال در یکی از خطرناک ترین مناطق از برزیل کار می کرد، در بسیاری از موارد دو ماه زمان کافی ای نیست برای غلبه کردن بر آموزش ضد اجتماعی مردم و ایجاد یک حس واقعی از کومونیته ، اما خیلی بهتر بود از یک الگوی رایج در دوره های بعدی. همینکه سازمان با عجله تجربه ای برای رشد را طی میکرد، بسیاری از فعالان با جمع آوری گروهی از غریبه ها شروع به شهرک سازی کردند، با قول دادن زمین، و فرستادن آنها به مناطقی با بی کفایت ترین خاک یا  خشن ترین صاحبخانه ، اغلب در این روند منجر به جنگل زدائی میگردید. به طور طبیعی، این تاکید بر نتایج کمی بدترین ویژگی های این سازمان  را تقویت نموده و در بسیاری از موارد آن را تضعیف، حتی با اینکه قدرت سیاسی اش  افزایش یافت. (23)
(23) The criticism of this and the following paragraphs are based on an interview with Marcello,"criticism of the MST, February 17,2009,Barcelona
(23) انتقاد از این و پاراگراف زیر براساس مصاحبه با مارچلو است، "انتقاد از  ام اس تی،  17فوریه
 ،2009، بارسلونا
 
  
زمینه برای این نقطه عطف انتخاب رئيس جمهور لولا از حزب کارگران (*PT) در سال  2003 بود. پیش از این، 'ام اس تی' مستقل بودند: آنها با احزاب سیاسی  همکاری نمیکردند و یا اجازه نمی دادند که سیاستمداران وارد سازمانشان شوند، اگرچه بسیاری از سازمان دهندگان از 'ام اس تی' بعنوان سکوئی برای فعالیت 
حرفه ای سیاسی شان استفاده میکردند. اما با پیروزی بی سابقه حزب مترقی(نظر من چنین نیست-م)، حزب کارگران سوسیالیست،رهبری 'ام اس تی' سعی کرد جلوگیری کند از صحبت کردن هر عضو سازمان علیه سیاست ارضی جدید دولت در ملع عام. در همان زمان، 'ام اس تی' شروع به دریافت مقدار زیادی پول از دولت کرد. لولا وعده داده بود مقداری زمین را به تعداد معینی از خانواده ها بدهد و رهبری 'ام اس تی'، با طرد پایگاه و اصول/ پرنسیبهای خود، و با عجله به دریافت این سهمیه بندی و چاق و چله کردن سازمان خود اقدام کرد. بسیاری از سازمان دهندگان موثر و رهبران 'ام اس تی'، با حمایت شهرکهای رادیکال تر، از این همکاری با دولت انتقاد و با تحت فشار قرار دادن(فرصت طلبان-م) موضعی ضد اقتدارگرانه اتخاذ کردند، و در واقع در سال 2005، هنگامی که برنامه ارضی نا امیدوار کننده حزب حاکم  ثابت شد،'ام اس تی'  دوباره شدیدا شروع به چالش کشیدن دولت کرد.
Lula of the workers party (PT)

در چشم ضد اقتدارگرایان سازمان اعتبار خود را از دست داده بود و بار دیگر نتایج قابل پیش بینی همکاری با دولت به اثبات رسید. اما در درون جنبش هنوز هم دلایل  بسیاری برای الهام وجود دارد. بسیاری از شهرکها همچنان نشان میدهند قابلیت  مردم را در غلبه کردن بر فرهنگ سرمایه داری و اجتماعی گرائی اقتدارگرایانه شان، در صورتی که بخودشان این زحمت را بدهند.شاید بهترین نمونه 'کموناس داترا(*)'، یک شبکه از شهرکهائی که اقلیتی را درمیان 'ام اس تی' تشکیل می دهند ، که زمین را بگونه جمعی اداره میکنند، به پرورش روحیه همبستگی همت گماشته،و به چالش کشیدن تبعیض جنسی/ سکسیسم و باورهای سرمایه داری درونی، و ایجاد نمونه کار آنارشیستی. قابل توجه است که افراد در'کموناس داترا' از یک استاندارد بالاتری از زندگی نسبت به کسانی که در شهرکهای فردی هستند لذت میبرند.
کمونهای زمینی Comunas da Terra (*)

نمونه های معاصری از سازماندهی غیر سلسله مراتبی نیز در آمریکای شمالی(منظور آمریکا و کاناداست.هر چند در اینجا یعنی آمریکا-م) وجود دارد. امروزه در سراسر ایالات متحده، ده ها پروژه آنارشیستی که بر اساس اجماع اجرا میگردند وجود دارد. تصمیم گیری اجماعی ممکن است بر اساس موقت برای برنامه ریزی یک رویداد یا پویش (کمپین) ، یا بیشتر به طور دائم برای گرداندن یک مغازه خودمختار* ( یک مرکز اجتماعی که می تواند به عنوان یک کتابفروشی رادیکال ، کتابخانه، کافی شاپ، فضائی برای گردهمآئی، سالن کنسرت، و یا فروشگاه رایگان ) عمل کرد داشته باشد. یک جلسه معمولی ممکن است با داوطلبانی شروع شود که پر میکنند جای فرد گرداننده و نوت بردار را. بسیاری از گروه ها همچنین از"فرشته نظاره گر(+)" استفاده میکنند، کسی که داوطلب میشود تا توجه ویژه ای به احساسات و فعل و انفعالات درون گروه داشته باشد، به رسمیت شناختن اینکه سنت سرکوب احساسات در فضاهای عمومی و/ یا سیاسی منجر به تصمیم گیری خوب ، یا ( اغلب) روابط پایدار نمی شود.
vibes-watcher (+) / (*) infoshop

بعدش، شرکت کنندگان طرح یک دستور کار را می ریزند که در آن لیست تمام موضوعاتی که می خواهند به بحث بگذارند آورده میشود. برای هر موضوع، آنها با اشتراک گذاری اطلاعات شروع می کنند. اگر نیازی به تصمیم گیری باشد، آنها در موردش صحبت کرده تا زمانی که در آن همگرائی نیازها و خواسته های همه پیدا شود. کسی پیشنهادی را که سنتز ورودی همه است را مطرح میکند، و آنها رای داده- آن را تایید، پرهیز، یا بلوکه میکنند. اگر یک نفر مخالف باشد، گروه دنبال راه حل دیگری میرود. ممکن است که تصمیمات همیشه اولین انتخاب همه نباشد، اما همه باید احساس راحتی/خوبی در مورد هر تصمیمی که گروه اتخاذ می کند داشته باشند. در طول این روند، تسهیل کننده*/گرداننده تشویق کننده مشارکت کامل هر فرد است و سعی می کند تا مطمئن شود که هیچ کس به سکوت کشانده نشود.
facilitator(*)

بعضی اوقات، گروه قادر به حل یک مشکل خاص نیست، اما گزینه نرسیدن به هر گونه تصمیم گیری نشان می دهد که درون منطق اجماع، سلامت گروه از به اصطلاح بهره وری مهم تر است. شکل گیری این گروه ها بر پایه اصل انجمن داوطلبانه است- هر کس آزاد است که گروه را ترک کند اگر بخواهد، در مقابل ساختارهای اقتدارگرایانه که ممکن است حق ترک مردم را انکار شوند، و یا خودشان را از یک نظم و تنظیمی که موافق آن نیستند معاف. با توجه به این اصل، بهتر است به دیدگاه های متفاوت اعضای یک گروه احترام گذاشت تا از به اجرا درآوردن یک تصمیم  که برخی از افراد را حذف یا به سکوت وادارد . این ممکن است
برای کسانی که در چنین فرآیندی شرکت نکرده اند به نظر غیرعملی برسد، اما اجماع برای سالیان سال در بسیاری از پروژه های مشابه در ایالات متحده بخدمت گرفته شده . با استفاده از اجماع، این گروهها با تصمیم گیری های لازم برای سازماندهی محیط  و رویدادها، دست همکاری به کمونیته های پیرامونشان دراز کرده ، شرکت کنندگان جدیدی را جلب میکنند، به جمع آوری پول اقدام، و به مقاومت در برابر تلاش های دولتهای محلی(منظور ایالتی-م) و رهبران کسب و کار محلی برای به تعطیل درآوردنشان همت میگمارند. چیز دیگه ای که هست ، به نظر می رسد تعداد پروژه هائی که از اجماع در ایالات متحده استفاده میکنند در حال رشد است. ناگفته پیداست، اجماع برای افرادی که همدیگر را میشناسند و منافع مشترکی برای کار با یکدیگر دارند بهتر کار میکند، حالا میخواد داوطلب باشند که خواهان گرداندن یک مغازه خود مختارند، همسایگان که می خواهند در مقابل نوسازی(*) مقاومت کنند، و یا اعضای یک گروهی از همگنان(+) که برنامه برای حملات به سیستم دارند- اما کار می کند.
 (*)  روند راندن فقرا از مراکز شهرها و ساختن کاندو واسه نئو بورژواهای پسا مدرنgentrification
 affinity group(+)

یک شکایت شایع اینست که جلسات اجماع خیلی طولانی اند، اما آیا آنها واقعا کمتر کارآمد هستند؟ مدل های تصمیم گیریاقتدارگرا (از جمله رای اکثریت که در آن اقلیت مجبور است تا با تصمیم اکثریت مطابقت کند ) مخفی کند و یا هزینه واقعی خود را برونی کند. جوامعی که از ابزار اقتدارگرا به تصمیم گیری خود استفاده میکنند نمی توانند بدون پلیس و یا برخی از ساختار دیگر برای اجرای این تصمیمات وجود داشته باشند. اجماع مانع این میگردد که نیاز به زور و مجازات باشد چرا که مطمئن میشود که هر کس از قبل راضی ست. هنگامی که ما همه ساعت کار یک جامعه را که برای  حفظ نیروی پلیس از دست می دهد حساب میکنیم - تخلیه بزرگی در منابع - ساعات صرف شده در جلسه اجماع  مثل یک استفاده خوب از زمان به نظر می رسد.

شورش در ایالت جنوبی مکزیک اوآهاکا(*) یک مثال دیگر از تصمیم گیری مردمی ارائه می دهد. در سال 2006، مردم کنترل شهر اوآهاکا  و بسیاری از ایالت را بعهده گرفتند. جمعیت اوآهاکا بیش از نیمی بومی است، و مبارزات علیه استعمار و سرمایه داری به بیش از پانصد سال میرسد . در ژوئن 2006،هفتاد هزار معلم اعتصابی در اوآهاکای هوارز، پایتخت جمع شدند، تا در مورد خواسته های خود برای دستمزد قابل زندگی و امکانات بهتر برای دانش آموزان پافشاری کنند . در 14 ژوئن، پلیس به اردوگاه معلمان حمله کردند، اما معلمان به مقابله برخواستند، و پلیس را مجبور به خروج از مرکز شهر کردند، ساختمان های دولتی را به اشغال خود درآورده و  سیاستمداران را اخراج کردند، و به راه اندازی موانع/باریگاد برای بیرون نگه داشتن آنها دست زدند. شهر اوآهاکا خود سازمان یافته بود و مستقل به مدت پنج ماه، تا زمانی که نیروهای فدرال به آنجا ارسال شدند. 

(+) Oaxaca (*) / Oaxaca de Juarez

 پس از اینکه آنها پلیس را مجبور به ترک پایتخت کردند، دانش آموزان  و کارگران دیگر به معلمان ملحق شدند، و با هم دست به تشکیل مجمع مردمی ده لوس پوئبلو د اوآهاکا زدند( مجمع مردمی مردم اوکساکا-'اپوو').'اپوو' بعنوان بدنه هماهنگی جنبش های اجتماعی اوآهاکا شد، به طور موثر سازماندهی زندگی اجتماعی و مقاومت مردمی را برای چند ماه در خلاء ایجاد شده توسط فروپاشی کنترل ایالتی بعهده داشت . نماینده گانی را از اتحادیه ها، سازمان های غیر دولتی، سازمان های اجتماعی، و تعاونی در سراسر کشور گردهم آورد، به دنبال تصمیم گیری با روحیه شیوه های بومی اجماع- اگر چه در بیشتر مجامع تصمیم گیری با رای اکثریت گرفته میشد. بنیانگذاران 'اپوو' سیاست انتخاباتی را رد کردند و مردم را در سراسر ایالت  به سازماندهی مجامع خود در هر سطح فرا خواندند .(24) به رسمیت شناختن نقش احزاب سیاسی در به سازش کشاندن جنبش مردمی،'اپوو' آنها را از مشارکت منع کرد.
(24) Asamblea Popular de los Pueblo de Oaxaca (Popular Assembly of the Peoples of Oaxaca(APPO) 

 Wikipedia" Asamblea Popular de los Pueblos de Oaxaca,"[viewed November 6,2006]  

(24) ویکیپدیا " محبوب د لس پوئبلوس د اوآهاکا،" [مشاهده نوامبر 6،2006]

بزعم یک فعال سیاسی که به تشکیل 'اپوو' کمک کرده است:
"بنابراین 'اپوو' برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر و ایجاد یک جایگزین تشکیل شد. قرار بود فضائی باشد برای بحث، انعکاس، تجزیه و تحلیل، و اقدام عمل. ما تشخیص دادیم که نمی باید تنها یک سازمان باشد، بلکه یک چتر هماهنگ کننده برای گروههای مختلف . بدین معنی که ، هیچ ایدئولوژی غالب نخواهد بود؛ ما تمرکز را برای یافتن زمینه ای مشترک در میان بازیگران اجتماعی گوناگون قرار دادیم.  دانش آموزان، معلمان، آنارشیست ها، مارکسیست ها، همه کسانی که به کلیسا میروند- دعوت شدند. 

 'اپوو' بدون یک ساختار رسمی متولد شد، اما خیلی زود به توسعه قابل ملاحظه ای از ظرفیت سازمانی دست یافت. تصمیم گیری در 'اپوو'  توسط اجماع در مجمع عمومی گرفته میشد، که به عنوان یک بدنه تصمیم گیری ممتاز شناخته شد. در چند هفته اول موجودیت مان ما  شورای ایالتی 'اپوو' را ایجاد کردیم. شورا در اصل از 260 نفر تشکیل شده بود - حدود ده نماینده از هر هفت منطقه اوآهاکا و نمایندگانی از محله های شهری و شهرداری های اوآهاکا.

 هماهنگی موقت به منظور تسهیل عملیات 'اپوو'  از طریق کمیسیون های مختلف ساخته شده بود. انواع کمیسیون ها تاسیس شدند: قضایی، امور مالی، ارتباطات، حقوق بشر، برابری جنسیتی، دفاع از منابع طبیعی، و بسیاری دیگر. پیشنهادات در مجامع کوچکتر از هر بخش مطرح و سپس به مجمع عمومی که در آن آنها بیشتر مورد بحث و تصویب قرار میگرفت . "(25) 
 (25)Diana Denham and C.A.S.A. Collective(eds.),
Teaching Rebellion: Stories from the Grassroots Mobilization in
Oaxaca,Oakland: PM Press, 2008, interview with Marcos
(25) دیانا دنهم و کلکتیو C.A.S.A.  (ع)،
آموزش شورش: داستان هائی از بسیج نیروهای محلی در
اوآهاکا، اوکلند:پی ام پرس، 2008، مصاحبه با مارکوس
 

بارها و بارها، مجامع عمومی خود به خودی همچون آنی که در اوآهاکا بوجود آمده ثابت کرده اند که قادر به تصمیم گیریهای صحیح و هماهنگی کردن فعالیت کل جامعه هستند. بطور طبیعی، آنها همچنین افرادی را که می خواهند بر گرده جنبشهای اجتماعی سوار شده و افرادی که خود را رهبران طبیعی آن میپندارند را نیز بخود جذب میکنند. در بسیاری از انقلاب ها، چیزی که به عنوان یک  جنبش افقی، شورش آزادیخواهانه شروع میشود تبدیل به جریانی اقتدارگرایانه میگردد همینکه احزاب سیاسی و رهبران خود انتصابی آنرا به سازش کشانده و ساختارهای تصمیم گیری مردمی را تعطیل . فعالین فوق العاده آشکار در مجامع مردمی نیز می توانند توسط سرکوب دولت به سمت و سوی محافظه کاری کشیده شوند ، چرا که آنها بیشترین اهداف دیده شده هستند.

 
این یک راه است برای تفسیر پویائی که در 'اپوو'، پس از حمله دولت فدرال به اوآهاکا در اواخر اکتبر 2006 ، توسعه یافت . همینکه سرکوب شدت یافت، برخی از   پر آوازه ترین شرکت کنندگان در مجمع خواهان اعتدال شدند، به ترس بخش های از جنبش که هنوز در خیابان بودند. بسیاری از اعضای 'اپوو' و شرکت کنندگان جنبش شکایت دارند که گروه توسط استالینیستها و انگل های دیگر که از جنبش های مردمی به عنوان ابزاری برای جاه طلبی های سیاسی خود استفاده میکنند تصاحب شده است . هر چند 'اپوو' همیشه در برابر احزاب سیاسی موضع گرفته ، رهبری خود منتصب از این وضعیت دشوار استفاده کرده و خواهان شرکت در انتخابات آینده به عنوان تنها راه عملی/پراگماتیک جنبش گردید. بسیاری از مردم احساس کردند که بهشان خیانت شده. پشتیبانی برای همکاری در 'اپوو' خیلی از همه گیر شدن دور بود؛ حتی در شورای 'اپوو' بحث برانگیز بود (گروه تصمیم گیری موقت که به عنوان یک شورای رهبری در حال ظهور بود) . برخی افراد در درون 'اپوو' برای گسترش آنارشی ، بومی گرائی(جنبش سرخ پوستان-م) ، و یا دیگر دیدگاه های ضد استبدادی، دست به تشکیل شیوه های دیگر سازماندهی زدند، و بسیاری فقط پی کار و زندگی خود رفته و درخواست رفتن به صندوقهای رای را نادیده گرفتند. در پایان، ثابت شد که اخلاق ضد استبدادی که ستون فقرات جنبش و اساس ساختارهای رسمی آن را تشکیل میداد قوی تر بودند. اکثریت قریب به اتفاق اوآهاکائی ها انتخابات را تحریم کردند، و حزب پی آر آی(*)، حزب محافظه کاری که از قبل قدرت را در دست داشت، در میان چند نفری که برای رای گیری آمدند غالب بود. تلاش برای دگرگون کردن و تبدیل جنبش های رهائی بخش اجتماعی اوآهاکا به قدرتی سیاسی یک شکست مطلق بود.
PRIحزبی که پس از شکست انقلاب مکزیک- در صد و اندی سال گذشته- اکثریت زمامداری کشور را در دست داشته(*)


یک شهر کوچک در استان اواهاکا، 'زه چیلا' (جمعیت، بیست و پنج هزار*)، می تواند بررسی دقیق تری از تصمیم گیری افقی را فراهم کند. برای سال ها، گروه هائی در کنار هم علیه انواع اشکال استثمار محلی مشغول به کار بوده اند . در میان تلاش های دیگر، آنها موفق شده بودند طرح ساخت یک کارخانه کوکا کولا که مقدار قابل توجه ای از آب آشامیدنی موجود را مصرف میکرد را شکست دهند. زمانی که شورش در شهراوآهاکا طغیان کرد، اکثریت ساکنان تصمیم گرفتند دست به عمل بزنند. آنها با زدن زنگ ها اولین جلسه مجمع مردمی را اعلام کردند، خواستار گردهم آئی همگان شدند، به اشتراک گذاشتن اخبار حمله پلیس به شهر اوآهاکا و برای تصمیم گیری کاری که در شهر خود میبایست بکنند.
Zaachila (*)

 جلسات و اقدامات بیشتری به دنبال داشت:
"مردان، زنان، کودکان، و اعضای شورای شهر دور هم جمع شدند تا ساختمان شهرداری را اشغال کنند. بخش اعظم ساختمان قفل بود و ما تنها راهروها و دفاتری که باز بودند را استفاده کردیم . ما شب و روز در ساختمان شهرداری ماندیم، به همه چیز رسیدگی می کردیم . و اینگونه بود که  مجامع محلی پا به عرصه حیات گذاردند. ما می گفتیم، " نوبت  محله 'سوله دد' است و فردا به 'سن هسینتو' بستگی دارد. " اینگونه بود که مجامع محلی برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفتند، و سپس بعدا آنها تبدیل به مراجع تصمیم گیری شدند، که الان جائیست که در آن هستیم.

 اشغال ساختمان شهرداری کاملا خود جوش بود. فعالان از قبل نقش خود را ایفا کرده و در ابتدا همه چیز را هدایت میکردند، اما ساختار مجمع مردمی کم کم توسعه داده شد .... 
مجامع محلی، متشکل از یک بدنه گردان پنج نفره، همچنین در هر بخش از شهر شکل گرفته بودند و با هم مجمع مردمی دائمی ، شورای مردم 'زه چیلا'، را تشکیل می دادند. مردم از مجامع محلی ممکن بود که اصلا فعالین (حرفه ای-م) نباشند، اما کم کم، همینکه آنها دنبال می کردن تعهد خود را در بردن رفت و برگشتی اطلاعات از شورا، ظرفیت خود را برای رهبری توسعه دادند. تمام توافقات انجام شده در شورا توسط این پنج نفر مورد مطالعه و پس از آن به محله برای بررسی آورده میشد. این مجامع به طور کامل باز هستند؛ هر کس می تواند حضور و نظرش شنیده شود. تصمیم گیری ها همیشه به رای عمومی گذاشته میشود، و تمام بزرگسالان حاضر می توانند رای بدهند. به عنوان مثال، اگر برخی از مردم فکر می کنند که نیاز به ساختن  پلی داریم ، و دیگران فکر می کنند که نیاز به تمرکز بر روی بهبود برق است، ما بر آنچه که اولویت است می باید رای دهیم . اکثریت ساده برنده میشود، پنجاه درصد به علاوه یک."(26) 
 zaachila   La Soledad
(26) Ditto, interview with Adan.
(26) دیتو، مصاحبه با آدن.

مردم شهر شهردار را اخراج  در حالی که خدمات عمومی را حفظ کردند، و همچنین به تاسیس یک ایستگاه رادیوئی محلی اقدام نمودند. ده ها تا از دیگر شهرداری ها در سراسر ایالت خیلی زود استقلال خود را اعلام ، و از 'زه چیلا' به عنوان یک مدل استفاده کردند.

 سال ها قبل از این رویدادها در 'زه چیلا'، گروه دیگری به سازماندهی دهکده های خود مختار در ایالت اوآهاکا  مشغول بود. بیش از بیست و شش جوامع روستائی وابسته به 'سی آ پی او-آر اف ام'(شورای مردم بومی اوآهاکا- ریکاردو فلورس مه گون*)، سازمانی که با سنت مقاومت بومی و آنارشیستی جنوب مکزیک شناسائی میشود؛ این نام اشاره ایست به تاثیر آنارشیست بومی در انقلاب مکزیک. تا آنجائی که آنها بتوانند، زندگی تحت یک رژیم سرکوبگر، کومونیته های'سی آ پی او' استقلال خود را اعمال و به یکدیگر برای رفع نیازهای خود کمک میکنند ، به مالکیت خصوصی پایان داده و بطور جمعی بر روی زمین کار . به طور معمول، هنگامی که یک روستا ابراز علاقه به پیوستن به گروه میکرد ، کسی از 'سی آ پی او' می آمد و توضیح میداد که چگونه کار می کند، و به روستائیان اجازه میداد که تصمیم بگیرند که آیا می خواهند بپیوندند یا نه . دولت اغلب منابع را به روستاهای  'سی آ پی او' منع/رد میکرد، امید به اینکه آنها را به گرسنگی کشاند، اما هیچ جای تعجبی نیست که بسیاری از مردم فکر می کردند که می تواند غنی تر بزییند وقتی  بر زندگی خود مسلط هستند، حتی اگر به قیمت فقر مادی بیشتری باشد. 
(*)CIPO-RFM (Council of Indigenous Peoples of Oaxaca- Ricardo Flores Magon)