Donnerstag, 17. September 2020

#فتح_نان:#رفیق_پیتر_کروپوتکین#فصل_هفدهم:#کشاورزی

 فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین 
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد 
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9 
========================= =================
   فصل هفدهم /آخر:کشاورزی
=======================
 
I
اقتصاد سیاسی غالباً با طرح همه استنتاج های خود از این اصل کاملا نادرست مورد سرزنش قرار گرفته است که تنها انگیزه ای که قادر به مجبور کردن یک مرد برای افزایش قدرت تولید خود می بیند ، همانا علاقه شخصی- به تنگ نظرانه ترین معنای آن-است.


سرزنش/ملامت کاملاً درست است؛ آنقدر صحیح که دوره های اکتشافات بزرگ صنعتی و پیشرفت واقعی در صنعت دقیقاً همان مواردی است که خوشبختی همه افراد الهام بخش بود ، و غنی سازی شخصی  کمترین فکر .هدف محققان و مخترعین بزرگ ، مهمتر از همه ، دادن آزادی بیشتر به بشریت بود. و اگر 'وات'،'استفانسن'، 'ژاكارد'(*) و غیره ، فقط می توانستند پیش بینی كنند كه شبهای بی خوابی آنها چه وضع بدبختی ای را برای كارگران به ارمغان خواهد آورد ، احتمالاً آنها طرح هایشان را سوزانده و مدل های خود را می شكستند.
(*)Watt, Stephenson, Jacquard

یک اصل دیگر که اقتصاد سیاسی را تحت الشعاع خود قرار می دهد ، به همان اندازه نادرست است. این پذیرش ضمنی، که برای همه اقتصاددانان معمول است ، که اگر غالباً در برخی شاخه ها تولید بیش از حد وجود داشته باشد ، جامعه با این وجود هرگز محصولات کافی برای برآوردن خواسته های همه افراد نخواهد داشت ، و به تبع آن ، آنروز هیچ وقت نخواهد رسید که هیچکس مجبور شود کار خود را در ازای دستمزد بفروشد. این پذیرش ضمنی در اساس همه تئوری ها و به اصطلاح «قوانین» که توسط اقتصاددانان تدریس می شود یافت می شود.


و با این حال مسلم است که روزی که هر انجمن متمدن از افراد از خود سؤال کند ، نیاز همه و وسایل ارضای آنها چیست ، به نظر می رسد ، در صنعت مانند کشاورزی، در حال حاضر دارای تأمین کافی به طور فراوان برای همه نیازها هست، به شرطی که بداند چگونه این وسایل را برای برآوردن نیازهای واقعی بکار ببرد.


در اینکه این در مورد صنعت صحیح است هیچ کس نمی تواند مخالفت کند. در واقع ، مطالعه فرایندهای مورد استفاده برای استخراج زغال سنگ و سنگ معدن ، به دست آوردن فولاد و کار با آن ، ساختن آنچه برای لباس و غیره استفاده می شود ، در یک تأسیسات بزرگ صنعتی ، کافی است تا  درک کنیم که می توانیم همین الان تولید مان را چهار برابر یا بیشتر افزایش دهیم ، و در عین حال برای آن کار کمتری از الان استفاده می کنیم.


ما بیشتر پیش می رویم. ما ادعا می کنیم که کشاورزی در همین موقعیت قرار دارد: کسانی که  روی خاک کشت می کنند، مانند تولید کننده، می توانند تولید خود را افزایش دهند، نه تنها چهار برابر بلکه ده برابر، و می توانند به محض احساس نیاز به آن عمل کنند- همینکه سازمان سوسیالیستی کار به جای سازمان فعلی سرمایه داری تأسیس شود.


هر بار که از کشاورزی صحبت می شود ، مردان یک دهقان را تصور می کنند که بر روی گاوآهن خم می شود ، یک چوب ذرت به سختی مرتب شده را تصادفی به زمین انداخته و با اضطراب در انتظار اینکه چه فصل خوب یا بدی بهمراه خواهد داشت؛ یا خانواده ای را که از صبح تا شب کار می کنند و به عنوان پاداش یک تخت زمخت ، نانی خشک و نوشیدنی غلیظ بدست می آورند. در یک کلام ، آنها "وحشیان" لا برویر(*) را تصویر 
می کنند.
(*)La Bruyere


و برای آن دسته از مردان ، که در معرض چنین فلاکتی قرار گرفته اند ، بزرگترین امدادیِ که جامعه پیشنهاد می کند کاهش دادن مالیات یا اجاره آنها ست. اما حتی اکثر اصلاح طلبان اجتماعی جرات نمی کنند تصور کنند که یک کشت کننده راست ایستاده است ، اوقات فراغت می گیرد و با کار چند ساعته در روز غذای کافی برای تغذیه فراهم می کند ، نه تنها برای خانواده خود بلکه حداقل یک صد مرد . در درخشان ترین رویاهایشان از آینده سوسیالیست ها ، فراتر از فرهنگ گسترده آمریکایی نمی روند، که به هر حال ، جزِ ابتدایی هنر کشاورزی است.


اما کشاورز متفکر امروز ایده های وسیع تری دارد- برداشت های او در مقیاس بسیار گسترده تری است. او برای تهیه سبزیجات کافی برای یک خانواده  فقط قسمتی از یک جریب را درخواست می کند و برای تغذیه بیست و پنج جانور شاخدار او نیاز به فضای بیشتر از همانی که برای بک خانوار درخواست می کند ندارد. هدف او این است که خاک خود را بسازد ، از فصول و آب و هوا سرپیچی کند ، هوا و زمین را در اطراف گیاه جوان گرم کند. در یک کلام ، روی یک هکتار آنچه را که او از پنجاه هکتار جمع می کرد ، تولید کند ، و این بدون هیچگونه خستگی بیش از حد - با کاهش دادن زیاد ، برعکس ، کل کار قبلی . او می داند که ما خواهیم توانست با دادن برز به مزارع ،نه وقت بیشتری جز آنچه که هرکدام می تواند با خوشحالی و نشاط  بدهد ، به همه غذا دهیم. این گرایش فعلی کشاورزی است.


در حالی که مردان علم ، به رهبری 'لیبیگ'(*) ، خالق نظریه شیمیایی کشاورزی ، با عشق به نظریه های صرف ،غالباً مسیر اشتباهی را طی می کردند ، کشاورزان درس نخوانده ، راه های جدیدی را برای رونق گشودند. باغبانان بازار پاریس ، تروی(+) ، روون(++) ، اسکاتلند و باغبانان انگلیسی ، کشاورزان فلمیش و لمباردی(**)، دهقانان جرسی ، گورنزی(*+*) و کشاورزان جزایر سییلی(+*) چنین افقهای بزرگی را گشودند که ذهن از درک آنها عاجز است. در حالی که تا همین اواخر یک خانواده از دهقانان برای زندگی از تولیدات خاک حداقل به هفده تا بیست هکتار احتیاج داشت - و ما می دانیم که دهقانان چگونه زندگی می کنند - دیگر نمی توانیم بگوییم حداقل منطقه ای که در آن تمام چیزهای ضروری یک خانواده تولید می شود چیست؟ اگر خاک با استفاده از برز فشرده کار شود ، حتی می تواند شامل کالاهای لوکس نیز بشود.
(*)Liebig (+)Troyes,(+) Rouen,(**)Flemish & Lombardian(*+*)Guernsey (*+)Scilly 


ده سال پیش می شد از قبل ادعا كرد كه جمعیت سی میلیون نفری می تواند بسیار خوب زندگی كند ، بدون وارد كردن چیزی ، بر آنچه که می توان در بریتانیا کشت كرد. اما اکنون ، وقتی می بینیم پیشرفت هایی که اخیراً در فرانسه و انگلیس به دست آمده است ، و وقتی افق های جدیدی را که پیش روی ما قرار دارد ، تاًمل می کنیم ، می توانیم بگوییم که با کشت روی زمین همانطور که قبلاً در بسیاری از مناطق می شد ، حتی در خاکی ضعیف ، پنجاه یا شصت میلیون نفر از ساکنان قلمرو بریتانیا ،هنوز می تواند تناسب خیلی کم زوری از آنچه انسان از خاک مطالبه کند باشد.



در هر صورت (همانطور که الان نشان می دهیم) ممکن است آن را کاملاً اثبات شده بدانیم که اگر فردا پاریس و دو بخش سن و سن-اه-اوس(*) خود را به عنوان یک کمون آنارشیستی سازماندهی کردند ، که در آن همه با دست خود کار می کردند ، و اگر کل جهان از ارسال یک بوته گندم، یک راًس گاو ، یک سبد میوه به آنها امتناع ورزید و فقط قلمرو دو بخش را به آنها واگذار می کرد ، آنها نه تنها می توانستند ذرت ، گوشت و سبزیجات لازم را تولید، بلکه مقادیری کافی از ارقامی تجملاتی نیز برای همه خودشان تهیه کنند.
(*)Seine / Seine-et-Oise


و علاوه بر این ، ما تصریح می کنیم که کل این کار به مراتب کمتر از آنی ست که در حال حاضر برای تغذیه این افراد با ذرت برداشت شده در اوورگن (*) و روسیه ، با کمی از سبزیجات تولید شده در همه جا توسط کشاورزی گسترده ، و با میوه های رشد یافته در جنوب صرف می شود.
(*)Auvergne

کاملاً آشکار است که ما در حال حاضر ابدا مایل  به منع همه تبادل ها نیستیم ، و نه اینکه هر منطقه باید تلاش کند محصولاتی را تولید کند که تنها با یک برز کم و بیش مصنوعی در آب و هوای خود رشد کند. اما ما اهمیت می دهیم که توجه را به این واقعیت جلب کنیم که نظریه/تئوری مبادله ، مانند آنچه امروز درک می شود ، به طرز عجیبی اغراق آمیز است- که این مبادله اغلب بی فایده و حتی مضر است. علاوه بر این ، ما ادعا می کنیم که مردم هرگز درک صحیحی از کار بی حد و حصر شراب سازان جنوبی نداشته اند ، و نه از تولید کنندگان ذرت روسی و مجارستانی ، که کار بیش از حد آنها  نیز می تواند، در صورت اتخاذ بزر فشرده ، به جای آن سیستم فعلی کشاورزی گسترده ، بسیار کاهش یابد .


 II
غیر ممکن خواهد بود که در اینجا جمعی از حقایقی که ادعاهایی ما برآن پایه ریزی شده است را نقل کنیم. بنابراین ، ما موظفیم خوانندگان خود را که اطلاعات بیشتری می خواهند به کتاب دیگری، کشتزار ها ، کارخانه ها و کارگاه ها(*)، ارجاع دهیم. مهمتر از همه ، ما مشتاقانه از کسانی که علاقه مند به این سئوال هستند دعوت می کنیم چندین اثر عالی که در فرانسه و جاهای دیگر منتشر شده اند را بخوانند، که از آنها لیست زیر را می آوریم. (1) در مورد ساكنان شهرهای بزرگ، كه هنوز تصوری واقعی از آنچه که كشاورزی می تواند باشد ندارند ، ما به آنها توصیه می كنیم كه بازار- باغچه های(+) اطراف را بررسی كنند. آنها نیاز به مشاهده و سؤال کردن از  بازار- باغچه داران دارند ، و دنیای جدیدی برای آنها باز خواهد شد. بنابراین آنها قادر خواهند بود تا ببینند کشاورزی اروپا در قرن بیستم چه می تواند باشد و آنها خواهند فهمید که انقلاب اجتماعی با چه نیرویی مسلح خواهد شد وقتی که ما راز گرفتن همه چیزهایی را که از خاک لازم داریم را بدانیم.
(*)Fields, Factories, and Workshops (+)market-gardens


چند واقعیت/فاکت کافی خواهد بود تا نشان دهیم ادعاهای ما به هیچ وجه اغراق نشده است. 
ما فقط آرزو می کنیم که قبلش چند سخنان کلی داشته باشیم.


ما می دانیم که در چه وضعیت اسفناکی کشاورزی اروپا است. اگر کشت کننده زمین توسط صاحب زمین(ارباب/فئودال) غارت نشود ، توسط دولت  می شود. اگر دولت از او به میزان متوسطی مالیات بگیرد، قرض دهنده پول (ربا خواران) با استفاده از سفته ها او را به بردگی می کشاند و به زودی وی را به مستاجر ساده یک زمین تبدیل می کند که در واقعیت به یک شرکت مالی تعلق دارد. صاحب زمین ، دولت و بانکدار به این ترتیب با استفاده از اجاره ، مالیات و بهره ، کشاورز را غارت می کنند. این مبلغ در هر کشور متفاوت است ، اما هرگز به زیر یک چهارم نمی رسد ، غالباً نیمی از تولید خام. در فرانسه و ایتالیا كشاورزان تقریباً اخیراً 44 درصد از تولید ناخالص را به دولت پرداخت كردند.


علاوه بر این ، سهم مالک و دولت همیشه در حال افزایش است. به محض اینكه كشت كننده محصولات فراوان خود را با انگیزه كار ، اختراع یا ابتكار به دست آورد ، خراج/باجی را كه به صاحب زمین، دولت و بانكدار مدیون خواهد بود ، به تناسب افزایش خواهد یافت. اگر او تعداد پیمانه های برداشت/درو شده در هکتار را دو برابر کند ، اجاره دو برابر خواهد شد و مالیات نیز هم ، و دولت مواظب است اگر قیمت ها بالا برود ، باز هم آنها را بیشتر کند. و غیره . بطور خلاصه ، در همه جا كشت كننده زمین، روزانه دوازده تا شانزده ساعت كار می كند. این سه لاشخور هر آنچه را که او ممکن است کنار بگذارد از او می گیرند. آنها او را در همه جا سرقت می کنند که چه چیزی به او امکان می دهد بزر خود را بهبود ببخشد. به همین دلیل کشاورزی با کندی پیشرفت می کند.


پس از مشاجره بین سه خون آشام/لاشخوران ، كشت كننده تنها در بعضی از مناطق استثنایی و در شرایط كاملاً استثنایی می تواند برخی اوقات پیشرفت كند. و با این حال ، ما چیزی در مورد خراجی که هر یک از زراعت کنندگان به صاحب کارخانه پرداخت می کند ، نگفتیم. هر ماشین،هر بیل، هر بشکه کود شیمیایی ، سه یا چهار برابر هزینه واقعی آن به او فروخته می شود. نگذارید شخص واسطه را که مالیات چاپارِ را از محصول زمین می گیرد فراموش کنیم.


به همین دلیل است که در طی این قرن اختراع و پیشرفت ، کشاورزی فقط گاه به گاه در مناطقی بسیار محدود بهبود یافته است.


خوشبختانه ، همیشه آبادی یا مرغزاری کوچک میان کویر وجود داشته است كه برای مدتی توسط كرکسها مورد غفلت واقع شده اند. و در اینجا می آموزیم که کشاورزی فشرده چه می تواند برای بشر تولید کند. اجازه دهید چند نمونه را ذکر کنیم.



در چمن زارهای آمریکا (که با این حال فقط محصول گندم بهاره ناچیزی دارد ، از 7 تا 15 بوته در یک جریب ، و حتی اینها اغلب توسط خشکسالی های دوره ای متلاشی می شوند) ، 500 مرد ، که تنها در مدت 8 ماه کار می کنند ، غذای سالانه 50،000  نفر را تولید می کنند . با تمام پیشرفت های چند سال گذشته ، بازده کارِ سالانه یک نفر (300 روز) ، که در شیکاگو به عنوان آرد تحویل داده می شود ، غذای سالانه 250  نفر است. در اینجا نتیجه کارِ دستی در اقتصادی بزرگ بدست می آید: در آن دشتهای وسیع ، که چشم نمی تواند آن را در برگیرد ، شخم زدن ، درو کردن ، خرمن کوبی ، تقریباً بگونه نظامی سازمان یافته است. هیچ دویدن بیهوده ای به این طرف و آن طرف وجود ندارد، اتلاف وقتی نیست - همه با دقت مانند رژه انجام می شود.


این کشاورزی در مقیاس وسیع است، کشاورزی گسترده، که خاک را از طبیعت می گیرد بدون اینکه بخواهد آن را بهبود بخشد. وقتی زمین تمام توان خود را ارزانی داشت ، آنها آن را ترک می کنند؛ بعد در جاهای دیگر به دنبال خاک بکرهستند تا به نوبه خود خسته شوند. اما کشاورزی "فشرده" نیز وجود دارد که در حال حاضر کار شده و توسط ماشین آلات بیشتر و بیشتر خواهد شد.هدف آن کشت خوب یک فضای محدود، کود دادن، اصلاح ، تمرکز کار و به دست آوردن بیشترین محصول ممکن است. این نوع بزر همه ساله گسترش می یابد ، و در حالی که کشاورزان در جنوب فرانسه و در دشت های حاصلخیز غرب آمریکا با کشت متوسط ​​11 تا 15 پیمانه/کیل(*) در هکتار از بزر گسترده راضی هستند ، مرتباً 39 حتی 55 مرتبه درو می کنند، و بعضی اوقات 60 پیمانه/کیل درهرهکتار در شمال فرانسه. بنابراین مصرف سالانه یک فرد از کمتر از یک چهارم هکتار بدست می آید.
(*)bushel

و هرچه بزر فشرده تر باشد، کار کمتری برای به دست آوردن یک پیمانه/کیل  گندم هزینه می شود. ماشین آلات جای انسان را در کارهای اولیه می گیرد و برای پیشرفت های مورد نیازِ زمین - مانند زهکشی ، پاکسازی سنگها - باعث دو برابر شدن محصول در آینده می شود ، یک بار و برای همیشه. بعضی اوقات هیچ چیز جز نگهداری خاک ازعلفهای هرز بدون کود دهی ، به خاک معمولی اجازه می دهد تا سال به سال محصولاتی عالی بدست آورد. این چهل سال پشت سر هم در روتامستد، و هرتفوردشایر(*) انجام شده است.
(*)Rothamsted & Hertfordshire


بگذارید یک عاشقانه کشاورزی ننویسیم ، بلکه با محصول 44  پیمانه/کیل در هکتار راضی باشیم. این به خاک استثنایی احتیاج ندارد،بلکه صرفآ یک بزر منطقی ؛ و بگذارید ببینیم معنی آن چیست.


 سه میلیون و 600 هزار نفر ساکن در دو بخش سن و سن-اه اویس(*) برای غذای سالانه خود اندکی کمتر از بیست و دو میلیون پیمانه/کیل  غلات ، به طور عمده گندم ، مصرف می کنند. و در فرضیه ما ، آنها برای به دست آوردن این محصول ، باید 494.200 هکتار از یک میلیون و 507،300 هکتاری را که در اختیار دارند ، کشت کنند. بدیهی است که آنها از بیل برای کشت استفاده نمی کنند. این کار به زمان بسیار زیاد - 96 روز کاری با 5 ساعت در هر جریب نیاز دارد. ترجیح داده می شود یکبار برای همیشه خاک را بهبود ببخشیم - برای تخلیه آنچه نیاز به زهکشی است ، سطح لازم برای تسطیح ، پاک کردن خاک از سنگها ، حتی اگر لازم بود 5 میلیون روز با 5 ساعت در این کار مقدماتی - به طور متوسط 10 روز کاری برای هر جریب.
 Seine & Seine-et-Oise(*)


سپس آنها با دستگاه حفرِ بخاری شخم خواهند زد ، که یک و سه پنجم یک روز برای هر هکتار وقت می برد، و آنها یک و سه پنجم یک روز دیگر برای شخم دوتایی وقت میذارند. بذرها را بجای اتفاقی/تصادفی با  دستگاه بخار مرتب می کنند، به جای اینکه به چهار باد انداخته شوند، و با دقت در ردیف ها کاشته می شوند. اگر این کار در شرایط خوب انجام شود تمام این کار بیشتر از 10 روز با 5 ساعت درهر هکتار طول نخواهد کشید. اما اگر 10 میلیون کار روزانه طی 3 یا 4 سال به بزر خوب داده شود، نتیجه بعداً محصول 44 تا 55  پیمانه/کیل برای هر هکتار خواهد بود: فقط با نصف وقت کار.



بدین ترتیب پانزده میلیون روز کاری برای تهیه نان برای جمعیت 3,600,000 نفر هزینه شده است. و کار به گونه ای خواهد بود که هرکدام می توانند بدون داشتن عضلات فولادی یا حتی بدون اینکه قبلاً روی زمین کار کرده باشند ، این کار را انجام دهند. ابتکار عمل و توزیع کلی کار از طرف کسانی که خاک را می شناسند حاصل می شود. در مورد خودِ  کار ، هیچ فرد از هر دو جنس در شهر آنقدر ضعیف و سست نیست که نتواند از ماشین ها مواظبت کند و درمشارکت سهم خود در کارهای کشاورزی بعد از چند ساعت کارآموزی توانا نباشد.


خوب ، وقتی در نظر بگیریم که در هرج و مرج فعلی ، در شهری مانند پاریس ، بدون احتساب بیکاران طبقات بالا ، حدود 100,000 مرد در چندین حرفه  کار ندارند، می بینیم که قدرت از دست رفته در سازماندهی فعلی ما  به تنهایی، با فرهنگ منطقی، كافی است كه نان لازم را برای سه یا چهار میلیون نفر از ساکنان این دو بخش فراهم كند.


ما تکرار می کنیم این یک خیال تجملی نیست ، و ما در مورد کشاورزی واقعاً فشرده صحبت نکرده ایم. ما به گندم (که توسط آقای هالت* در مدت سه سال به دست آمده) وابسته نبوده ایم که یک دانه آن، دوباره کاشته شده، 5000 یا 6000 ، و گاهی اوقات 10،000 دانه تولید کند، که گندم لازم برای یک خانواده پنج نفره در یک منطقه 120 متر مربعی(البته به "یارد" گفته که تقریبا مساوی یک متره-م) را فراهم می کند. درعوض ، ما فقط آنچه را كه قبلاً توسط بسیاری از كشاورزان در فرانسه ، انگلیس ، بلژیك ، و غیره به دست آمده بود ، عنوان كردیم و اینکه چه كاری را می توان فردا با تجربه و دانشی كه قبلاً توسط عمل در مقیاس وسیع به دست آمده است ، انجام داد.
(*)Hallett


اما بدون انقلاب ، نه فردا و نه بعد از فردا شاهد این کار نخواهیم بود زیرا به نفع صاحبان زمین و سرمایه داران نیست. و به این دلیل که دهقانانی که سود خود را در آن می یابند ، نه دانش دارند و نه پول و نه زمان به دست آوردن آنچه لازم است برای پیشبرد آن.


جامعه فعلی هنوز به این مرحله نرسیده است. اما بگذارید پاریسی ها یک کمون آنارشیستی را اعلام کنند، و آنها در صورت لزوم به آن می رسند، زیرا آنها آنقدر احمق نخواهند بود که تولید اسباب بازی های لوکس (که وین ، ورشو، و برلین نیز از قبل درست می کرده اند) را ادامه دهند و تا خطر ماندن بدون نان را داشته باشد. 


علاوه بر این ، کار کشاورزی با کمک ماشین آلات به زودی به جذاب ترین و شادترین شغل همه مشاغل تبدیل خواهد شود.


آنها می گویند: "ما به اندازه کافی جواهرات و لباسهای عروسک داشته ایم." "اکنون زمان آن فرا رسیده است كه كارگران قدرت خود را در كشاورزی به كار گیرند ، در جستجوی نیرو ، تأثیرات طبیعت ، لذت زندگی باشند كه آنها در كارخانه های تاریك حومه ها فراموش كرده اند."


در قرون وسطی ، این سرزمین های مرتعی آلپ بود ، نه اسلحه ، که به سوئیسی ها اجازه داد تا اربابان و پادشاهان را از بین ببرند. کشاورزی مدرن به شهری در شورش اجازه می دهد تا خود را از نیروهای ترکیبی بورژوا آزاد کند.
-----------------------
(1)رجوع کنید به La Répartition métrique des impôts ، توسط آ توبو ، دو جلد ، چاپ گیومین(*) در سال 1880 منتشر شده است.(ما حداقل با نتیجه گیری توبو موافق نیستیم،  اما این یک دائرالمعارف واقعی است ، و منابعی را نشان می دهد که می تواند از خاک به دست آورد.) فرهنگ مه قه شق  ، توسط ام پونس(+) ، پاریس ، 1869. 
له پوتاژه کرسان،  پاریس ، 1885(+*+) ، یک کار عملی عالی است. فیزیولوژی و فرهنگ گندم(*+) ، توسط ریسلر ، پاریس 1881. لو بل ، فرهنگ فشرده و گسترده آن ، توسط لکوتو(**).فرهنگ لغت کشاورزی ، توسط بارال(++)/هاچت ، سردبیر
 آزمایشات راتامستد ، توسط دبلیو فریام (**+)، لندن ، فرهنگ 1888 بدون کود و غیره (دفترکار ، ویراستار).
مزارع ، کارخانه ها و کارگاه ها ، توسط نویسنده(***). (توماس نلسون و پسران.)

A.Toubeau :La Répartition métrique des impôts(*)
(*)Guillaumin
(+)La culture maraichereby, M.Ponce
(+*+) Le Potager Gressent
(*+)Physiologie et culture du ble,by Risler
(**)Le Ble,sa culture intensive et extensive,by Lecouteux
(++) Le dictionnaire d'agriculture, by Barral
(+**)The Rothamstead  Experiments,W.Fream
(***)Fields, Factories, and Workshops, by the author(Thomas Nelson & Sons.)


III

ما دیدیم که چگونه سه و نیم میلیون نفر از ساکنان دو بخش در اطراف پاریس با کشت تنها یک سوم از قلمرو خود می توانند نان فراوان بدست آورند. بگذارید اکنون به گاوها بپردازیم.


انگلیسی ها ، که گوشت زیادی می خورند ، به طور متوسط کمی کمتر از 220 پوند در سال در بین بزرگسالان مصرف می کنند. به فرض همه گوشت های مصرف شده گاو بوده باشند ، که کمی کمتر از یک سوم گاوهاست.هر گاو در سال برای 5 نفر (منجمله کودکان) در حال حاضر یک جیره مناسب است. برای سه و نیم  میلیون نفر از ساکنان ، این به معنای مصرف سالانه 700,000 راس گاو خواهد بود.


امروز با سیستم مراتع ما حداقل به 5 میلیون جریب برای تغذیه 660,000 راس گاو احتیاج داریم. این به معنی 9 هکتار برای هر راس گاو است. با این حال ، با چمنزارهایی که به طور متوسط توسط آب چشمه سیراب می شوند (همانطور که به تازگی در هزاران جریب در جنوب غربی فرانسه انجام شده است) ، 1 و 1/4 میلیون هکتار در حال حاضر کفایت می کند. اما اگر با بزر فشرده انجام شود ، و چغندر برای علوفه پرورش یابد، شما فقط به یک چهارم آن مساحت نیاز دارید ، یعنی حدود 310,000 جریب. و اگر ما، بمانند اعراب، به ذرت متوسل شده و عمل انسیلاژ* (فشرده سازی علوفه تا وقتی سبز است)را انجام دهیم ،علوفه ای در زمینی به مساحت 217.500 هکتار به دست خواهیم آورد. 
 (*) تخمیر بی هوازی کربوهیدرات های محلول موجود در علوفه ها برای تولید اسید لاکتیک است. این فرآیند اجازه می دهد تا مواد غذایی در زمان برداشت ، با حفظ کیفیت و خوش طعم نگهداری شود ، که باعث می شود بار حیوانات در هکتار افزایش یابد و کنسانتره ها جایگزین یا مکمل شوند.


در مناطق اطراف میلان ، جایی که از فاضلاب برای آبیاری مزارع استفاده می شود، خوراک/علوفه برای 2 تا 3 راس گاو در هر هکتار در زمینی به مساحت 22,000 هکتار بدست آمده. و در چند مزرعه مورد علاقه ، تا 177 تن یونجه در 10 هکتار زیر کشت رفته است، تأمین سالانه 36 راس گاو. نزدیک به 9 هکتار به ازای هر گاو- تحت سیستم مراتع- نیاز است، و فقط دو و نیم هکتار برای 9 گاو تحت سیستم جدید. اینها افراط و تفریط برعکس در کشاورزی مدرن است.



در گورنسی(*) ، از کل 9884 هکتار مورد استفاده شده، تقریبا نیمی (4695 هکتار) با غلات و سبزیجات آشپزخانه پوشیده شده اند. فقط 5189 جریب به عنوان مراتع(چمن زار/مرغزار) باقی مانده است. در این 5189 هکتار ، 1480 اسب ، 7260 راس گاو ، 900 تا گوسفند و 4200 خوک تغذیه می شوند که بیشتر از 3 راس گاو در هر 2 هکتار ، بدون حساب کردن گوسفند ها یا خوکها. نیازی به افزودن نیست که حاصلخیزی خاک توسط جلبک های دریایی و کودهای شیمیایی انجام می شود.
 (*)Guernsey


با بازگشت به سه و نیم میلیون نفر از ساکنان متعلق به پاریس و مناطق اطراف آن ، می بینیم که زمین لازم برای پرورش گاو از 5 میلیون جریب به 197,000 کاهش می یابد. خوب ، پس، بیایید  توقف نکنیم در پایین ترین ارقام ، بیایید  بزرهای فشرده معمولی را برداریم، بیایید آزادانه به زمین لازم برای گاوهای کوچکتر که باید جای برخی از حیوانات شاخدار را بگیرند اضافه کنیم و اجازه 395,000 هکتار برای پرورش گاوها بدهید - در صورت تمایل 494000 ، اگر دوست دارید، روی 1,013,000 هکتار باقی مانده بعد از اینکه نان برای مردم تهیه شد.


بیایید سخاوتمند باشیم و با 5 میلیون روز کاری فرصت دهیم تا این زمین در وضعیت تولید قرار گیرد.


پس از این که در طی یک سال 20 میلیون روز کاری را، نیمی از آن برای بهبودهای دائمی، به کار گرفتیم، نان و گوشت برایمان تامین خواهد شد، بدون شامل شدن گوشت اضافی قابل دریافت به شکل مرغ ، خوک ، خرگوش و غیره ؛ بدون در نظر گرفتن اینکه جمعیتی که برایشان  سبزیجات و میوه های عالی فراهم می شود گوشت کمتری نسبت به انگلیسی ها مصرف می کند ، که کمبود غذای سبزیجات خود را با غذای حیوانات تکمیل می کنند . اکنون ، چقدر 20 میلیون روز کاری 5 ساعته به ازای هر ساکن ؟ در واقع خیلی کم. جمعیت سه و نیم میلیون نفری باید حداقل 120,000 مرد بالغ داشته باشد و تعداد زیادی از زنان قادر به کار باشند. خوب ، پس تهیه نان و گوشت برای همه ، فقط 17 روز کار پاره وقت (نصف روز) در سال به ازای هر مرد نیاز دارد. برای به دست آوردن شیر، 3 میلیون روز کاری اضافه کنید، یا اگرصلاح می دونید این تعداد را دو برابر کنید. برای به دست آوردن سه محصول اصلی نان ، گوشت و شیر، 25 روز کاری 5 ساعته - چیزی بیش از کمی ورزش لذت بخش در روستا- خواهد بود. این سه محصول که پس از مسکن باعث اضطراب روزانه نه دهم بشریت می شوند.



و با این حال - بیایید از تکرار خسته نشویم - اینها رویاهای خیالی نیستند. ما فقط گفته ایم که چه چیزی هست و چه چیزی با تجربه در مقیاس بزرگ حاصل شده است. اگر قوانین مالکیت و جهل عمومی مخالفت نکنند ، کشاورزی می تواند همین فردا از این طریق سازماندهی شود.



روزی که پاریس بفهمد دانستن آنچه که شما می خورید و چگونگی تولید آن، سوال مورد توجه مردم است؛روزی که همه بفهمند که این سوال  بی نهایت مهمتر از همه مباحث پارلمانی زمان حال است - در آن روز انقلاب یک واقعیت برجسته خواهد بود. پاریس بر دو بخش تسلط و آنها را کشت خواهد کرد. و سپس کارگر پاریسی ، بعد از اینکه یک سوم از زندگیش را زحمت کشید تا بلکه مواد غذایی ناخوشایند و ناکافی بخرد ، خود آن را، زیر دیوارهای خود ، در محوطه قلعه های خود (اگر هنوز وجود داشته باشد) تولید خواهد کرد، طی چند ساعت کار سالم و جذاب.


و اکنون به میوه و سبزیجات می پردازیم. بیایید به خارج از پاریس برویم واز بازار- باغچه ای(*) مستقر در آنجا دیدن کنیم که دستاوردهای شگفت انگیزی در چند کیلومتری دانشگاهی ها (نادیده گرفته شده توسط اقتصاددانان آموخته) داشته است.
یا همان باغداری که محصولاتش را به بازاچه ها می برندmarket -gardener(*)


بیایید ملاقات کنیم، فرض کنید ، آقای پونس(*) را، نویسنده اثری در زمینه باغداری، که چیزی را که زمین به او می دهد پنهان نمی کند، و کسی که  در تمام طول این مدت منتشر کرده است.
(*)M.ponce


آقای پونس و به خصوص کارگرش مثل سیاه پوستان(*) کار می کند. هشت مرد لازم است تا یک قطعهِ کمی کمتر از 3 جریب (2.7) را کشت کنند. آنها روزانه 12 و حتی 15 ساعت کار می کنند ، یعنی سه برابر بیشتر از مقدار لازم. بیست و چهار نفر از آنها زیاد نخواهند بود. آقای پونس احتمالاً پاسخ خواهد داد كه چون سالانه مبلغ وحشتناك 100 پوند برای 2.7 هكتار از زمین خود اجاره می دهد و 100 پوند برای کود خریداری شده در پادگان ها پرداخت می كند ، موظف است که استثمار كند. بدون تردید او پاسخ می دهد، "استثمار می شوم، من به نوبه خود استثمارمی کنم." تاسیسات وی نیز برایش 1200 پوند خرج برداشته، که مطمئناً بیش از نیمی از آن به عنوان مالیات/خراج به صاحبان عاطل/تنبل صنعت پرداخت شده. در واقعیت،این بنگاه حداکثر بیانگر 3000 روز کاری است،احتمالاً بسیار کمتر.
(*) ضرب المثل شده: به کسی اطلاق میشه که خیلی کار میکنه : مثل برده ها


اما بیایید محصولات زراعی وی را مورد بررسی قرار دهیم: نزدیک به 10 تن هویج ، نزدیک به 10 تن پیاز ، تربچه و سبزیجات کوچک ، 6000 عدد کلم(*) ، 3000 رأس گل کلم (*) ، 5000 سبد گوجه فرنگی ، 5000 دوجین میوه انتخابی ، 154,000 سالاد؛ به طور خلاصه ، در مجموع 123 تن سبزیجات و میوه به 2.7 هکتار - 120 متر طول 109 متر عرض ، که به بیش از 44 تن سبزیجات در جریب تبدیل شود.
(*)cabbage(*)cauliflower



اما یک فرد بیش از 600 پوند سبزیجات و میوه در سال نمی خورد، و دو و نیم هکتار از یک بازارچه در بازار مقدار سبزیجات و میوه کفایتِ   غنی کردنِ میزِ 350 فرد بزرگسال در طول سال را میدهد. بنابراین استخدام 24 نفر در کل یک سال برای کشت 27/10 هکتار زمین و فقط با 5 ساعت در روز کار ، برای 350 فرد بالغ سبزیجات و میوه کافی تولید می کنند که حداقل معادل 500 نفر است.


به عبارت دیگر: در کشت مانند آقای پونس - و نتایج او قبلاً هم فراتر رفته است - 350 فرد بالغ هر کدام باید هر سال کمی بیشتر از 100 ساعت در سال (103) برای تولید سبزیجات و میوه های لازم برای 500 نفر وقت بگذارند.


یادآور شویم که چنین تولیدی استثا نیست. 5000 باغبان بازار ، در زیر دیوارهای پاریس ، در زمینی به مساحت 2220 هکتار ، به آن دست می یابند. فقط این باغبانان بازار امروزه از حالت بدوش کشیدن ناامنی ها کاهش یافته اند، تا بلکه بطور متوسط 32 پوند برای هر هکتار بپردازند.



اما آیا این حقایق ، که توسط همه قابل تأیید است ، ثابت نمی کنند که 17,300 هکتار (از 519,000 باقی مانده در اختیار ما) برای دادن همه سبزیجات و همچنین مقدار وافری از میوه برای سه و نیم میلیون ساکن دو بخش ما کافی خواهند بود؟


در مورد مقدار کار لازم برای تولید این میوه ها و سبزیجات ، در صورت اندازه گیری با استاندارد کار باغبانان بازار، به میزان 50 میلیون روز کاری پنج ساعته (50 روز در ازای هر مرد بالغ) خواهد بود. اما اگر ما در جرسی و گورنسی به روند مرسوم متوسل شویم ، می توانیم این مقدار را کاهش دهیم. ما همچنین باید به یاد داشته باشیم که باغبان بازار پاریس مجبور است خیلی سخت کار کند زیرا او بیشتر میوه های اوایل فصل را تولید می کند ، قیمت های بالایی را که باید برای اجاره های شگفت آور پرداخت کند ، و این سیستم بزر مستلزم کار بیشتر از آن چه که واقعاً ضروری است. باغبانان بازار پاریس، با نداشتن امکانات برای تأمین هزینه خوبی در باغهای خود و با مجبوربودن به پرداخت هزینه های سنگین برای شیشه ، چوب ، آهن ، ذغال سنگ ، گرمای مصنوعی خود را از کود به دست می آورند ، در حالی که می توانند با هزینه بسیار کمتری در   گلخانه ها تامین کنند.
 
IV
به گفته ما ، باغبانان بازار ، برای به دست آوردن محصولات شگفت انگیز خود ، مجبورهستند به ماشین تبدیل بشن و از همه شادی های زندگی چشم پوشی کنند. اما این چرخ (دندان اسیا)های سخت در آموزش اینکه خاک را می توان "ساخت" خدمت بزرگی به بشریت کرده اند. آنها آن را با کانون/گلدان گرم کود، که قبلاً برای گرم کردن لازم به گیاهان جوان و میوه های اولیه خدمت کرده اند ، درست میکدند. و آنها آن را در مقدار بسیار زیادی درست میکنند که مجبور شوند آن را بخشا بفروشند، در غیر این صورت سالانه سطح باغ های آنها را یک اینچ بالا می برد. آنها این کار را آنقدرخوب انجام میدهند(آنطور که بارال*، در مقاله خود راجع به باغبانان بازار، در"فرهنگ لغات کشاورزی"، به ما یاد می دهد) که در قراردادهای اخیر ، باغبان بازار تصریح می کند که هنگام ترک تکه زمینی را که در حال کشت هست ، خاک خود را با خود می برد. خاک رست و شنی را که بر روی چرخ دستی ها ، با مبلمان و قاب های شیشه ای حمل شده است - این پاسخ كشتگران عملی به رساله های آموخته شده ی ریكاردو است ، كه اجاره را به عنوان وسیله ای برای برابری مزایای طبیعی خاک نشان می داد. "خاک ارزش آن چیزی را دارد که انسان ارزش دارد" ، این شعار باغبانان است.
(*)Barral


و درعین حال، باغبانان بازار پاریس و روئن(*) سه برابر سخت تر کار می کنند تا بتوانند نتیجه مشابه همکاران خود را در گورنسی یا انگلیس بدست آورند.استفاده از صنعت در کشاورزی این آخرین علاوه بر خاک، با استفاده از گلخانه باعث ایجاد آب و هوا می شود.
(*)Rouen


.پنجاه سال پیش گلخانه تجمل ثروتمندان بود. برای لذت بردن از گیاهان عجیب و غریبی(کمیاب خارجی-م) که در آن نگهداری می شد. اما امروزه استفاده از آن دیگر عمومیت یافته است. اخیراً در گورنسی و جرسی ، صنعت فوق العاده ای رشد یافته است ، جایی که صدها هکتار در حال حاضر با شیشه پوشیده شده اند - بدون اینکه چیزی از گلخانه های بی شمار کوچکی که در هر باغ مزرعه کوچک نگهداری می شوند، بگوییم. هکتارها و هکتار از این گلخانه ها اخیراً در وورتینگ(*) ، (103 هکتار در سال 1912) ، در حومه لندن ، و در چند قسمت دیگر از انگلیس و اسکاتلند ساخته شده است.
(*)Worthing


آنها با همه خصوصیات ساخته شده اند ، شروع با آن نمونه هایی که دارای دیوارهای گرانیتی هستند ، تا آنهایی که صرفا نماینگر پناهگاه های ساخته شده در تخته ها و قاب های شیشه ای هستند ، که حتی در حال حاضر نیز با تمام باج/مالیاتی که به سرمایه داران و واسطه ها پرداخت می شود ، کمتر از 3 شیلینگ  و 6 پنس برای هر یارد/متر مربع زیر شیشه است. بیشتر آنها حداقل سالانه سه یا چهار ماه گرم می شوند. اما حتی گلخانه های خنک ، که به هیچ وجه گرم نمی شوند ، نتایج عالی می دهند- البته نه برای رشد انگور و گیاهان گرمسیری بلکه برای سیب زمینی ، هویج ، نخود فرنگی ، گوجه .فرنگی و غیره


 به این ترتیب ، انسان خود را از آب و هوا رها می بخشد و در عین حال از کار سنگین با محیط  ناخوشایند نیز جلوگیری می کند و هم در خرید  بسیار کمتر کود صرفه جویی می کند و هم  در کار. سه فرد در هر جریب ، هر یک از آنها کمتر از شصت ساعت در هفته کار می کند ، آنچه در گذشته به هکتار و هکتار از زمین نیاز داشت ، در فضاهای بسیار کوچک رشد می کنند.


 نتیجه این همه فتوحات بزری اخیر بدین معناست که اگر نیمی از بزرگسالان یک شهر هر کدام تقریباً پنجاه روز نیمه وقت(نصف روز) برای بزر بهترین میوه و سبزیجات خارج از فصل را بدهند، آنها در تمام طول سال عرضه نامحدودی از آن نوع میوه و سبزیجات را برای کل جمعیت خواهند داشت.


اما واقعیت مهم دیگری وجود دارد که باید توجه کرد. گلخانه امروزه تمایل دارد که صرفآ به یک باغ آشپزخانه زیر شیشه تبدیل شود. و هنگامی که برای چنین هدفی استفاده می شود ، ساده ترین پناهگاه های گرم نشده از تخته و شیشه که از قبل محصولات خارق العاده ای را به دست می آورند - مانند مثال 500 بوته سیب زمینی در هر هکتار به عنوان اولین محصول ،تا پایان آوریل آماده است. پس از آن ، محصول دوم و سوم در دمای بسیار بالای چیره شده تحت شیشه در تابستان به دست می آید.

من در کتابم "مزارع ، کارخانه ها و کارگاههای آموزشی"(*) برجسته ترین حقایق/فاکت ها را در این راستا ارائه کردم. کافی است که در اینجا بگویم ، که در جرسی ، 34 نفر ، تنها با یک باغبان آموزش دیده ، 13 هکتار زیر شیشه کشت می کنند ، که از این طریق آنها 143 تن میوه و سبزیجات اولیه را به دست می آورند و برای این بزر خارق العاده کمتر از 1000 تن زغال سنگ استفاده می کنند.
(*)Fields, Factories, and Workshops


 و این در حال حاضر در گورنسی و جرسی(*) در مقیاس بسیار گسترده انجام می شود ، تعداد زیادی از بخارپزها که دائماً بین گورنسی و لندن تردد. می کنند ، فقط برای صادرات محصولات گلخانه ها هستند
(*)Guernsey & Jersey


در حال حاضر ، برای به دست آوردن همان 500 بوته/پیمانه محصول سیب زمینی ، ما باید هر ساله مساحت 4 هکتاری را شخم بزنیم ، آن را کشت کنیم ، پرورش دهیم،علف های هرز پاک کنیم و غیره. در حالی که با شیشه ، حتی اگر ما مجبور شویم ، برای شروع ، نصف روز کار را در هر متر مربع برای احداث گلخانه انجام دهیم - پس از آن  حداقل نیمی و احتمالاً سه چهارم کار سالانه مورد نیاز قبلی را صرفه جویی خواهیم کرد. 


 اینها حقایقی هستند ، نتایجی که هر کس می تواند خودش راستی آزمایی کند. و این حقایق در حال حاضر اشاره ای است به آنچه انسان می تواند از زمین بدست آورد اگر با هوشمندی رفتار کند.


V
ما در تمام مطالب فوق در مورد آنچه قبلاً در برابر آزمایش تجربه تاب آورده است استدلال کردیم. بزر فشرده مزارع ، مراتع آبیاری شده، گلخانه و بالاخره باغ آشپزخانه زیر شیشه واقعیت هستند. علاوه بر این ، گرایش به گسترش و تعمیم این روش های بزر است ، زیرا آنها می توانند با کار کمتر و با اطمینان بیشتر محصول بیشتری را بدست آورند.


در حقیقت ، پس از مطالعه ساده ترین پناهگاه های شیشه ای گرنسی ، ما تأیید می کنیم که در مجموع ، کار بسیار کمتری برای تهیه سیب زمینی زیر شیشه در ماه آوریل صرف شده است، نسبت به رشد آنها در فضای باز ، که نیاز به حفر یک فضا دارد چهار برابر بزرگتر ، آبیاری آن ، وجین کردن آن (کندن عرفهای هرز) ، و غیره. کار نیز به همین ترتیب با به کارگیری یک ابزار یا ماشین کامل نیز صرفه جویی شده است ، حتی زمانی که برای خرید ابزار باید هزینه اولیه انجام می شد.


آمار و ارقام کامل در مورد بزر سبزیجات معمولی در زیر شیشه هنوز موجود نیست. این بزر منشأ اخیر دارد و فقط در مناطق کوچک انجام می شود. اما ما در حال حاضر ارقام مربوط به بزر پنجاه ساله انگورهای اوایل فصل را داریم و این ارقام قطعی هستند.


در شمال انگلیس ، در مرز اسکاتلند ، که در آن زغال سنگ فقط تنی 3 شلینک در دهانه گودال هزینه دارد، مدتهاست که به رشد انگورهای گلخانه ای می پردازند. سی سال پیش این انگورها که در ژانویه میرسند، پوندی 20 شلینک توسط کشاورز به فروش می رسید و در فروش مجدد برای میز ناپلئون سوم به 40 شلینک برای هر پوند فروخته می شد. امروز همین پرورش دهنده آنها را فقط به 2 شلینک و 
6 پنس می فروشد.او خودش اینرا در یک مجله باغبانی می گوید. سقوط ناشی از ورود تن ها انگور در ژانویه به لندن و پاریس است.


به لطف ارزان بودن زغال سنگ و بزر هوشمند ، انگورها اکنون از شمال به سمت جنوب حرکت می کنند ، در جهت خلاف میوه معمولی. آنها آنقدر هزینه بسیار کمی دارند که در ماه می ، انگور انگلستان و جرسی به یک شلینگ و 8 پنس  برای هر پوند توسط باغبانان، فروخته می شوند، و با این حال این قیمت ، مانند قیمت 40 شلینک سال پیش ، فقط با تولید سست/ضعیف نگه داشته می شود.


در ماه مارس ، انگور بلژیک به قیمت 6  تا 8 پنس فروخته می شود ، در حالی که در ماه اکتبر، انگورهای کشت شده در مقادیر بسیار زیاد - زیر شیشه ، و با کمی گرمای مصنوعی در حوالی لندن- با همان قیمتی فروش میرود که هر پوند انگور در تاکستان های سوئیس و راین خریداری می شوند، یعنی برای چند تا نیم پنسی(یا پنی-م). با این حال ، به دلیل اجاره بیش از حد خاک و هزینه نصب و گرمایش که باغبان باج/مالیات بزرگی به کارخانه دار و واسطه پرداخت می کند، هنوز دو سوم بسیار گران است. با این درک ، ممکن است بگوییم که "انگارهیچ چیز" هزینه نداره این انگورهای خوشمزه تحت عرضِ، و در پاییزِ، لندن مه آلود ما. به عنوان مثال ، در یکی از حومه ها یک پناهگاه خوار و تاسف آورشیشه ای مشمع،  به طول 9 فوت و10 اینچی وعرض 6 و نیم فوتی، در مجاورکلبه ما استراحت می کند، درماه اکتبر حدود پنجاه پوند انگور با طعم نفیس به ما داد، به مدت نه سال متوالی. این محصول، شش ساله، از تاکستان هامبورگ آمده بود. و پناهگاه به قدری بد بود که باران به درونش رسوخ می کرد. شبها دما همیشه بمانند بیرون بود. ظاهراً گرم نشده بود ، زیرا این امر به اندازه گرم کردن خیابان بی فایده است! و مراقبت هایی که باید به آنها داده می شد عبارتند بودند از: هرس کردن انگور هر سال نیم ساعت ؛ و آوردن یک چرخ دستی کود ، که بر روی ساقه تاک انداخته شود ، در سفال سرخ خارج از پناهگاه کاشته شده است.


از طرف دیگر ، اگر میزان مراقبت از تاک را در مرزهای راین یا دریاچه لمن(*) تخمین بزنیم، تراسهایی را که در دامنه تپه ها از سنگ روی سنگ ساخته شده اند، حمل کود و همچنین زمین به ارتفاع دو یا سیصد فوت ، به این نتیجه می رسیم که در کل ، هزینه کار لازم برای کشت انگور در سوئیس یا در سواحل راین بسیار بیشتر قابل توجه است تا آنچه که در حومه لندن زیر شیشه.
(*)Leman


این ممکن است متناقض به نظر برسد ، زیرا عموماً اعتقاد بر این است که انگورها در جنوب اروپا رشد می کنند ، و این که کار تاکستان هیچ هزینه ای ندارد. اما باغبانان و متخصصینِ کشت و مدیریت باغ ، به دور از تناقض با ما ، ادعاهای ما را تأیید می کنند. یک باغبان کاربردی، سردبیر ژورنال انگلیسی باغبانی ، در قرن نوزدهم ، نوشت: "سودمندترین بزر در انگلیس، بزر تاک است." همانطور که می دانیم قیمت ها به خوبی برای خود صحبت می کنند. 


با ترجمه این حقایق به زبان کمونیستی ، ممکن است ادعا کنیم که زن یا مردی که سالی بیست ساعت از اوقات فراغت خود را-اصلی بسیار دلپذیر-صرف کمی مراقبت از دو یا سه تاکستان انگور که تحت هر آب و هوای اروپایی با شیشه ای ساده پناه گرفته شده اند می کند، به همان اندازه انگور جمع می کند که خانواده و دوستانشان می توانند بخورند. و این نه تنها در مورد تاکها بلکه برای همه درختان میوه صدق می کند.


کمونی که فرآیندهای بزر فشرده را در مقیاس وسیع عملی کند، تمام سبزیجات ممکن، بومی یا عجیب و غریب(گرمسیری-م) و تمام میوه های مطلوب را، بدون صرف بیش از ده ساعت در سال، برای هر ساکن خواهد داشت.


در واقع ، هیچ چیز ساده تر از تأیید گفته های فوق با آزمایش مستقیم نیست. فرض کنید 100 هکتار خاک رست و شن سبک (مانند آنچه در ورتینگ* داریم) به تعدادی از باغچه های بازار تبدیل می شوند که هر یک دارای خانه های شیشه ای برای پرورش نهال ها و گیاهان جوان است. همچنین فرض کنید که 50 هکتار دیگر با شیشه ، خانه ها پوشیده شده است ، و سازماندهی کل دراختیار باغبان با تجربه فرانسوی(+) و گورنسی یا  گلخانه ای ورتینگ است.
منطقه ای در شمال غرب فرانسه Worthing (+)French maraichers(*)


بر پایه نگهداری این 150 هکتار به طور متوسط در جرسی، نیاز به کار سه نفر درهر هکتار در زیر شیشه - که کمتر از 8600 ساعت کار در سال می شود - حدود 1,300,000 ساعت کار برای 150 هکتار نیاز است. پنجاه باغبان ذی صالح/لایق می توانند روزانه پنج ساعت به این کار اختصاص دهند و بقیه نیز به سادگی توسط افرادی انجام می شود که بدون اینکه حرفه ای باغبان باشند ، خیلی زود یاد می گیرند که چگونه از یک بیل و نحوه کار با گیاهان استفاده کنند. اما این کار حداقل - ما آن را در فصل قبل دیدیم - با همه موارد ضروری و کالاهای لوکس در راه میوه و سبزیجات برای حداقل 40,000 یا 50,000 نفر نتیجه می دهد. اجازه دهید اعتراف کنیم که در میان این تعداد ، 13,500 بزرگسال وجود دارند که مایل به کار در باغچه-آشپزخانه هستند. سپس ، هرکدام باید 100 ساعت در سال را در کل سال توزیع کنند. این ساعات کار به ساعات تفریحی تبدیل می شود که در بین دوستان و کودکان در باغ های زیبا سپری خواهند شد، احتمالاً زیباتر از سمیرامیس(*) افسانه ای.
(*)Semiramis:
سمیرامیس ، طبق افسانه های یونان ، همسر پادشاه افسانه ای نینوس آشور و سپس ملکه حاکم برای 42 سال بود ، پس از مرگ پادشاه نینوس پس از 52 سال سلطنت

این ترازنامهِ کار است که باید خرج کنیم تا بتوانیم میوه سیری را که امروز از آن محروم هستیم بخوریم و سبزیجات را به وفور داشته باشیم ، که در حال حاضر با دقت توسط خانم خانه جیره بندی شده، وقتی مجبوراست حساب هر یک نیم پنی را بکند که باید صرف غنی سازی سرمایه داران و زمینداران شود.(2)


اگر فقط بشریت آگاهی از آنچه می تواند داشته باشد می داشت، و اگر این آگاهی فقط قدرت اراده را به او می داد!


اگر فقط می دانست که بزدلی "روح"(م)/روان آن صخره ای ست که تاکنون همه انقلابها روی آن گیر کرده اند.
-----------------------------------------
(2)
با جمع بندی آمار و ارقام داده شده در زمینه کشاورزی ، ارقامی که نشان می دهد ساکنان دو بخش Seine و Seine-et-Oise می توانند با استفاده از زمان بسیار کمی سالانه برای به دست آوردن غذا ، در منطقه خود کاملاً خوب زندگی کنند ، ما:
بخشهای Seine و Seine-et-Oise
تعداد ساکنان 1889 .......... 3،900،000
مساحت در هکتار ............................... 1،507،300
میانگین تعداد ساکنان در هر هکتار 2.6
مناطقی که برای تغذیه ساکنان (در هکتار) کشت می شوند:
ذرت و غلات ................................. 494،000
چمنزارهای طبیعی و مصنوعی ............ 494،000
سبزیجات و میوه ...... از 17،300 تا 25،000
ترک تعادل برای خانه ها ، جاده ها ، پارک ها ، جنگل ها 494،000
مقدار کار سالانه لازم برای بهسازی و کشت سطوح فوق در روزهای کاری پنج ساعته:
غلات (فرهنگ و محصول) .................... 15،000،000
چمنزارها ، شیر ، پرورش گاو .......... 10،000،000
فرهنگ باغبانی بازار ، میوه های سطح بالا 33،000،000
موارد اضافی ................................................. ... 12،000،000
-------------------------------------------------- ------------------
                                                         
             جمعاً 70،000،000
اگر فرض کنیم فقط نیمی از بزرگسالان توانمند (زن و مرد) مایل به کار در کشاورزی هستند ، می بینیم که 70 میلیون روز کاری باید بین 1,200,000 نفر تقسیم شود ، که  به ما 58 روز کاری با 5 ساعت برای هر یک از این کارگران می دهد. با این اوصاف ، جمعیت این دو بخش ، از نان ، گوشت ، شیر ، سبزیجات و میوه ها ، هم برای مصرف عادی و حتی مجلل برخوردار هستند. امروز یک کارگر حداقل یک سوم از 300 روز کاری خود را در سال ، حدود 1 هزار ساعت آن را به جای 290 برای خانواده خود صرف می کند (به طور کلی کمتر از آنچه لازم است) ، یعنی به این ترتیب حدود 700 ساعت بیش از حد برای چاق کردن مدیران بیکار و متضرر ، زیرا او غذای خود را تولید نمی کند ، بلکه آن را از واسطه ها خریداری می کند ، که به نوبه خود آن را از دهقانانی خریداری می کنند که با کار با ابزارهای بد ، خود را فرسوده می کنند ، زیرا که توسط آنها دزدی می شود. صاحبان زمین و دولت ، آنها نمی توانند کالاهای بهتری تهیه کنند.


VI
ما به راحتی می توانیم افق های جدیدی را که قبل از انقلاب اجتماعی باز می شود درک کنیم.


هربار که از انقلاب صحبت می کنیم ، کارگری که دیده است بچه هایی که غذا می خواهند رویش سیاه می شود و می پرسد، "نان چه شد؟ اگر هر کس مطابق اشتهایش بخورد ،آیا به اندازه کافی خواهد بود؟ چه می شود اگر دهقانان، ابزار نادان ارتجاع ، شهرهای ما را گرسنه نگه دارند همانطور که دستان سیاه در فرانسه در سال 1793 انجام داد - چه باید بکنیم؟ "


بگذارید بدترین کارشان را بکنند! شهرهای بزرگ باید بدون آنها سر کنند.


در چه چیزی، پس، صدها هزار کارگری که امروزه در کارگاههایِ کوچک و کارخانه ها دچار خفه شدن هستند، باید در روزی که آزادی خود را دوباره بدست آورند مشغول به کار شوند؟ آیا آنها بعد از انقلاب کماکان خود را درکارخانه ها مسدود خواهند کرد؟ آیا آنها کماکان اسباب بازیهای مجلل را برای صادرات می سازند وقتی می بینند که موجودی ذرت آنها دارد ته می کشد ، گوشت کمیاب می شود ، و سبزیجات بدون جایگزینی ناپدید می شوند؟


بدیهی است که نه! آنها شهر را ترک خواهند کرد و به مزارع می روند! با کمک یک دستگاه ماشین آلات ضعیف ترین ما را قادر می سازد تا شانه را بر روی چرخ قرار دهیم ، آنها انقلاب را به یک فرهنگ قبلاً بردگی منتقل خواهند کرد،همانطور که آنها آن را به موسسات و ایده های خود منتقل می کنند.


صدها جریب با شیشه پوشانده می شود و مردان و زنان با انگشتان ظریف باعث رشد گیاهان جوان می شوند. صدها جریب دیگر با بخار شخم زده می شوند ، توسط کودها بهبود می یابند ، یا با خاک مصنوعی به دست آمده توسط پودر شدن سنگها  غنی می شوند. جمعیت شادی از کارگرانِ گاه به گاه ، این هکتارها را با محصولات زراعی پوشانده ، با راهنمایی در کار و آزمایشات تا حدودی توسط کسانی که کشاورزی را می شناسند، اما به ویژه با روحیه عالی و عملی مردمی که از خوابی طولانی بلند شده و توسط آن دیدگاه روشن اشراق پیدا میکند - شادی همگان.


و در مدت دو یا سه ماه محصولات زراعی زود هنگام ، بیشترین خواسته ها را برطرف می کند و غذا را برای افرادی فراهم می کند که پس از گذشت قرن ها انتظار ، حداقل بتوانند گرسنگی خود را تسکین دهند و مطابق میلشان بخورند.
 

درهمین حال ، نبوغ عامه ، نبوغ ملتی که قیام می کند و خواسته های خود را می شناسد ، در آزمایش با فرآیندهای جدید بزر که قبلاً به آن بگونه اجمال پرداختیم ، تلاش خواهد کرد و این فقط به تعمید تجربه نیاز دارد تا جهانی شود. با نور آزمایش خواهد شد- آن عامل ناشناخته بزر که باعث می شود به سختی در چهل و پنج روز تحت عرض جغرافیایی یاکوتسک (*) رسیده شود؛  نور، متمرکز یا مصنوعی ، در سرعت بخشیدن به رشد گیاهان با گرما رقابت خواهد کرد. یک طراحی در آینده ماشینی را برای هدایت پرتوهای خورشید و کارآیی آنها اختراع خواهد کرد تا دیگر ما به دنبال گرمای خورشید ذخیره شده در زغال سنگ در اعماق زمین نباشیم. آنها در آبیاری خاک با بزرهای میکروارگانیسم ها آزمایش خواهند کرد - یک ایده منطقی ، تصور شده اما دیروز ، که به ما این امکان را می دهد تا آن موجودات زنده کوچک را به خاک بدهیم، که برای تغذیه ریشه ها لازم است، برای تجزیه و جذب اجزای تشکیل دهنده خاک.
(*)Yakutskپایتخت جمهوری سخا ، در سیبری شرقی، روسیه :450 کیلومتری دایره قطب شمال است


آنها آزمایش خواهند کرد... اما بگذارید ما در اینجا متوقف شویم یا وارد قلمرو فانتزی شویم. بگذارید در واقعیت های به دست آمده باقی بمانیم. با فرآیندهای بزر مورد استفاده، که در مقیاس بزرگ اعمال شده ، و در مبارزه با رقابت صنعتی پیروز شده است، ما می توانیم در ازای کار دلپذیر، به خود آسانی و تجمل بدهیم. آینده نزدیک آنچه که اکتشافات علمی اخیر نگاه اجمالی به ما می دهند، در فرآیندهای عملی نشان خواهد داد. بگذارید در حال حاضر خودمان را محدود کنیم تا راه جدیدی را که شامل مطالعه نیازهای انسان است، و وسایل ارضای آنها فراهم کنیم.

تنها چیزی که ممکن است انقلاب خواستارش باشد جسارت ابتکارعمل است.


با ذهنمان که در جوانی محدود و تنگ شده است، بردهِ گذشته در سنِ بلوغ مان و تا زمان مرگ، به سختی جرات فکر کردن داریم. اگر ایدهِ جدیدی ذکر شده باشد - قبل از اینکه اقدام به نظر خودمان بکنیم، ما با کتابهای کهنه صد ساله مشورت می کنیم ، تا بدانیم که استادان باستان درمورد این موضوع چه فکر می کردند.


اگر جسارت فکر و ابتکار عمل خواست انقلاب نباشد ، این غذا نیست که در/وا ماند.


از تمام روزهای بزرگ انقلاب فرانسه، زیباترین، بزرگترین، آن روزی بود که نمایندگان از همه نقاط فرانسه به پاریس آمده بودند، همه با بیل کار کردند تا زمین 'شام ده مغ'(*) را صاف کرده، آماده اش کنند برای جشن فدراسیون.
(*)Champs de Mars


در آن روز فرانسه متحد گردید: با روحیه ای جدید شکوفا شد، و چشم انداز آینده را در کاری مشترک بر روی خاک دید.


و مجدداً با کار مشترک بر روی خاک خواهد بود که جوامع دارای حق امتیاز وحدت خود را پیدا خواهد کرد و نفرت و ظلم را که تاکنون آنها را جدا کرده است از بین خواهد برد.


از این پس ، با قادر شدن به همبستگی - آن قدرت عظیم که انرژی انسان و نیروهای خلاق را صد برابر افزایش می دهد - جامعه نوین با تمام قدرتِ جوانی به فتح آینده خواهد رفت.


تولید برای خریداران ناشناخته متوقف شده و 
در میان آن به دنبال نیازها و سلیقه ها است تا برآورده شود ، جامعه به طور آزادانه زندگی و آسودگی هر یک از اعضای خود را تضمین خواهد کرد، و همچنین آن رضایت اخلاقیِ که کار به انسان می دهد وقتی آزادانه انتخاب می شود و آزادانه به سرانجام می رسد، لذت زیستن بدون تعدی به زندگی دیگران. 


با الهام از جسارت جدیدی که از حس همبستگی به وجود آمده است ، همه با هم به فتح شادیهای بالای دانش و آفرینش هنری می روند.


جامعه ای که از این طریق الهام گرفته باشد، نه از اختلافات/نفاق داخلی و نه دشمنان خارجی هراسی بخود راه نخواهد داد. برای ائتلاف های گذشته ، با یک هماهنگی جدید مخالفت خواهد کرد، ابتکارعمل هر فرد و همه، جسارتی که از بیداری نبوغ مردم سرچشمه می گیرد.


در مقابل چنین نیروی مقاومت ناپذیر "شاهان توطئه کننده" بی قدرت خواهند بود.هیچ چیز برای آنها باقی نخواهد ماند ، جز در مقابل آن سر تعظیم فرود آورده، و خودشان را مطیع ارابه بشریت کنند، و به سمت افق های جدیدی که توسط انقلاب اجتماعی باز شده است، حرکت کنند.