Montag, 13. März 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos


ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================
 فصل اول
Human Nature

?Aren't people naturally selfish (الف)
آیا مردم به طور طبیعی خودخواه نیستند؟
?Aren't people naturally competitive (ب) 
 آیا مردم به طور طبیعی رقابتی نیستند؟
?Haven't humans always been patriarchal(پ) 
آیا انسان ها همیشه مرد سالار نبوده اند؟
?Aren't people naturally warlike(چ)
 آیا مردم به طور طبیعی جنگ جو نیستند؟
?Aren't domination and authority natural(د)
آیا سلطه  گری و اقتدار طبیعی نیست؟
  A broader sense of self(ر)
مفهومی گسترده تر از خود 


***************************
قسمت آخر فصل اول
  A broader sense of self(ر)
مفهومی گسترده تر از خود

یک صد سال پیش پیتر کروپوتکین، جغرافیدان و نظریه پرداز آنارشیست روسی،  کتاب انقلابی خود را منتشر کرد، کمک متقابل، که استدلال می کند که تمایل افراد برای کمک متقابل به یکدیگر، در روح همبستگی، عامل بزرگتری در تکامل انسان بوده تا رقابت. ما می توانیم رفتارهای تعاونی گونه(همبستگی مآبانه) مشابه ای را که نقشی در بقای گونه های بسیاری از پستانداران، پرندگان، ماهی ها، و حشرات داشته را مشاهده کنیم . با این وجود (هنوز هم)، این اعتقاد همچنان پا برجاست که انسان ها طبیعتا خودخواه، رقابتی، جنگجو، و مردسالار هستند. این باور بر اساس ارائه تعبیرغلط (اطلاعات نادرست) از مردم به اصطلاح بدوی بعنوان وحشی، و دولت به عنوان یک ضرورت، نیروئی آرامبخش(پاسیو گرایانه)، بنیان گذاشته شده است.
Mutual Aidتاکید در متن از منست


غربی ها که خود را بعنوان اوج تکامل انسان می بینید، معمولا شکارچی گردآورندگان و دیگر مردم بی دولت را به عنوان نژادهای مفقود شده گذشته تلقی میکنند، حتی اگر آنها در حال حاضر زنده باشند. با این کار، آنها فرض را بر این انگاشته که تاریخ  ترقی گرائی اجتناب ناپذیریست از مرحله پائین تر به پیچیده تر، و تمدن غرب پیچیده تر از سایر فرهنگ هاست. اگر تاریخ بر مبنای عصر حجر، عصر مفرغ/برنز، عصر آهن، عصر صنعتی، عصر اطلاعات سازمان یافته(اینترنتی)، و به همین ترتیب، سازماندهی شده باشد، کسی که از ابزارهای فلزی استفاده نکند هنوز هم باید در عصر حجر زندگی کند، درست است؟ اما این بینشی اروپا محورآنه است، حداقل گفته باشیم، که فرض بر این گذاشته شود که یک شکارچی - گردآورنده که استفاده از هزاران گیاه مختلف را میداند شخصیت بدوی تر/ کمتر پیچیده ای دارد تا یک گرداننده در نیروگاه هسته ای که بر چگونه فشار دادن هزاران دکمه مختلف واقف میباشد اما نمی داند مواد غذائی اش از کجا می آید.


 سرمایه داری ممکن است قادر به شاهکارهای تولید و توزیعی باشد که پیش از این هرگز ممکن نبوده ، اما هم زمان این جامعه بگونه ای غم انگیزانه(تراژیک وار) قادر به  تغذیه و سالم نگه داشتن همگان ندارد، و هرگز بدون نابرابری شدید ، ظلم و ستم و ویرانی محیط زیست وجود نداشته است. ممکن است استدلال شود که اعضای جامعه ما از لحاظ اجتماعی رشد نیافته، اگر آشکارا بدوی نباشند، وقتی که مسئله به قادر بودن در همکاری و سازماندهی خود بدون کنترل استبدادی(اتوریته وار) مطرح میشود.


یک دیدگاه متفاوت از جوامع بی دولت نشان از آن میدهد که آنها دارای اشکال توسعه یافته ای از سازمان اجتماعی و تاریخ پیچیده خود میباشند، که هر دو در تضاد با مفاهیم غربی در مورد ویژگی های"طبیعی" انسانی ست. تنوع گوناگونی از رفتارهای انسانی که در جوامع مختلف طبیعی خوانده میشوند(بنظرمی آیند) خود ایده طبیعت انسان را زیر سؤال میبرد.


درک ما از طبیعت انسان به طور مستقیم تحت تاثیر قرار میدهد آنچه که ما از مردم انتظار داریم. اگر انسان ها به طور طبیعی خودخواه و رقابتی هستند، ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که در یک جامعه تعاونی گونه زندگی کنیم. وقتی که می بینیم چگونه فرهنگ های دیگر طبیعت انسان را بگونه متفاوت تعبیر میکنند، ما می توانیم طبیعت انسان را بعنوان یک ارزش فرهنگی، یک اسطوره آرمانی و هنجاری که چگونه یک جامعه سازمان یافتگی خود را توجیه میکند تشخیص دهیم. تمدن غرب  مقدار بسیار زیادی از منابع را به کنترل اجتماعی، پلیس گرائی، و تولید فرهنگی برای ترویج ارزش های سرمایه داری اختصاص میدهد. ایده غربی از طبیعت انسان بعنوان بخشی ازاین کنترل اجتماعی، دلسرد کردن شورش علیه قدرت(اتوریته) عمل میکند. به ما از دوران کودکی آموخته اند که زندگی انسان بدون قدرت به هرج و مرج می گراید.


 این دیدگاه از طبیعت بشر توسط  هابز و دیگر فیلسوفان اروپائی برای توضیح ریشه ها (خاستگاه) و هدف دولت ارائه گردید؛ این نشان از تغییر به استدلال علمی در زمانی بود که استدلالهای الهی دیگر بسنده نمیکردند . هابز و معاصران خود فاقد داده های روانشناسی، تاریخی، باستان شناسی، و قوم نگاری ای بودند که ما امروزه از آن بهره مندیم ، و تفکر آنها هنوز به شدت تحت تاثیر میراثی از آموزه های مسیحی  بود. حتی اکنون که ما به اطلاعات فراوانی دسترسی داریم که متناقض با کیهان شناسی مسیحی و علوم سیاسی دولتگرا میباشند، مفهوم توده ای/ مردمی از طبیعت انسان به طور چشمگیری تغییر نکرده است. چرا ما هنوز اینقدر بی دانش هستیم ؟  سوال دوم پاسخ اول را میدهد: چه کسی آموزش و پرورش را در جامعه ما کنترل میکند؟ با این حال، هر کسی که خلاف دگم/جزم اندیشی استبدادی حرکت کند با مبارزه سخت در برابر اتهام "رومانتیسیسم"مواجه میشود.
توماس هابز ( متولد پنجم آوریل 1588- مرگ چهارم دسامبر 1679)، فیلسوف انگلیسی که به عنوان یکی از بنیانگذاران فلسفه سیاسی مدرن شناخته میشود. او را با  بهترین کتابش" لویتان"- نوشته شده در سال 1651 - میشناسند ، که در آن  نظریه" قرارداد اجتماعی"  رابنیان  گذارد. این نظریه بعنوان پایه و اساس بسیاری از فلاسفه سیاسی غرب شناخته شده- م



اما اگر طبیعت انسان ثابت نیست، اگر می تواند یک طیف گسترده ای از امکانات را دربر بگیرد، آیا ما نمی توانیم جرعه ای از تخیلات عاشقانه/رمانتیسیسم را در امکانات نوین پیش بینی کنیم؟ اقدامات شورشی که در جامعه ما هم اکنون در حال رخ دادن است ، از 'اردوگاه صلح فاسلین' تا بازارهای واقعا واقعا آزاد، دارای نطفه های  یک جامعه صلح آمیز و گشاده دست است. پاسخ های مردمی به بلایای طبیعی مانند توفان کاترینا در نیواورلئان (آمریکا-م) نشان می دهد که همه پتانسیل اینرا را دارند که همکاری/همبستگی کنند وقتی که نظم اجتماعی حاکم مختل میشود. این مثال ها ما را به مفهومی گسترده تراز خود نشانه میرود- درکی از انسان ها بعنوان موجوداتی قادر به طیف گسترده ای از رفتارها.
 Faslane Peace Camp to the Really Really Free Markets 


 ممکن است بگویند خود خواهی طبیعی است، اینکه افراد به ناچار با توجه به خواسته ها و تجربیات خود زندگی می کنند. اما خود پرستی لزومی ندارد رقابتی باشد و یا همراه با بی اعتنائی به دیگران . گسترش روابط ما بسیار فراتر از بدن و ذهن 
ما میباشد - ما در جوامع/کومونیته ها زندگی می کنیم ، وابسته بر اکوسیستم ها برای مواد غذائی و آب، و نیازمند دوستان، خانواده، و معشوق برای سلامت عاطفی مان. بدون رقابت نهادینه شده و استثمار، نفع فردی هر کدام همپوشانی دارد با منافع جامعه و محیط زیستش. دیدن روابطمان با دوستانمان و طبیعت بعنوان بخشی اساسی از خودمان گسترش میدهد احساس ارتباطیمان را با جهان و مسئولیتمان را برای آن. به نفع خود ما نیست که تحت سلطه مقامات/اتوریته باشیم، و یا بر دیگران تسلط داشته باشیم؛ با توسعه مفهوم گسترده تری از خود، ما می توانیم زندگی خود و جوامع مان ما بر این ساختار بنیان نهیم .
 =====================
Recommended Reading
کتابهائی که توصیه میشود

Robert K.Dentan,The Semai:A Nonviolent People of Malaya

 New York:Holt, Rinehart and Winston,1979 

Christopher Boehm, "Egalitarian Behavior and Reverse Dominance 
Hierarchy,"CurrentAnthropology

Pierre Clastres, Society against the State,(1974),New York:Zone Books,1987
 
Leslie Feinberg, Transgender Warriors:Making History from Joan of Arc to Dennis
Rodman,Boston: Beacon Press,1977

David Graber, fragments of an Anarchist Anthropology ,Chicago:Prickly 
Paradigm Press,2004

Colin M. Turnbull , The Forest People, New York: Simon & Schuster,1961

James C.Scott, Domination and the Arts of Resistance : Hidden Transcript
New Haven: Yale University Press,1990

 Bob Black, "The Abolition of Work," 1985, 
http:// www.inspiracy.com
Black / abolition/abolitionfwork.html 

Keine Kommentare: