Freitag, 27. Oktober 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل چهارم
Environment

هیچ فلسفه ای یا جنبشی برای آزادی نمی تواند ارتباط بین بهره برداری ما از محیط زیست و استثمار ما از یکدیگر را نادیده بگیرد و همچنین نمی تواند تمایلات خودکشی گونه جامعه صنعتی را از نظر دور انگارد. جامعه آزاد باید رابطه ی احترام آمیز و پایداری را با محیط زیست خود بسازد، درک اینکه انسانها به سلامت کل زمین بستگی دارند.

(الف)?What's to stop someone from destroying the environment

چگونه میتوانیم از بین بردن محیط زیست توسط افراد جلوگیری کنیم؟

(ب)What about global environmental problems,like 

?climate change
در مورد مشکلات محیط زیست جهانی، مانند تغییر
 آب و هوا/گرمای محیط زیست چی؟

(پ)The only way to save the planet
تنها راه نجات کره زمین 

================================== 


(الف)?What's to stop someone from destroying the environment
چگونه میتوانیم از بین بردن محیط زیست توسط افراد جلوگیری کنیم؟

برخی از مردم با سرمایه داری در زمینه های محیط زیست مخالف هستند، اما فکر می کنند که نوعی از دولت برای پیشگیری از نابودی محیط زیست ضروری است. اما دولت خودش ابزاریست برای بهره وری/استثمار طبيعت. دولتهای سوسیالیستی همچون اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین از جمله رژیمهای قابل تصور نابود کننده محیط زیست بوده اند. اینکه این دو جوامع هرگز از پویایی سرمایه داری فرار نکردند، خود یک ویژگی ساختار دولتی است؛ روابط اقتصادی سلسله مراتبی و کنترل و فرماندهی را ضروری می سازد، و هنگامی که شما این بازی را شروع می کنید، هیچ چیز قابل مقایسه با سرمایه داری نیست. با این حال دولت امكان اجبار كردن تغییر رفتار مردم را در مقیاس وسیع فراهم می كند و این قدرت برای برخی از فعالین محیط زیست جذاب است. چندین دولت در تاریخ جهان بوده اند که اقدامات حفاظتی داخلی را، هنگامی که حفظ محیط زیست با منافع استراتژیک آنها همخوانی داشته است،اعمال کرده اند. یکی از مهمترین آنها ژاپن است که جنگل زدایی را در مجمع الجزایر در دوره میئیجی(*) متوقف و معکوس گردانده است. اما در این مورد و موارد دیگر، حمایتهای اعمال شده دولت از حفظ محیط زیست داخلی با استثمار بیشتر در خارج از کشور همراه شد. جامعه ژاپن مقادیر زیادی چوب وارداتی مصرف داشته، که باعث جنگل زدایی در دیگر کشورها شده و موجب ارائه انگیزه برای توسعه یک ارتش امپریالیستی برای تامین این منابع حیاتی گردیده. این نه تنها باعث تخریب محیط زیست بلکه همچنین منجر به جنگ و نسل کشی شد. به طور مشابه در اروپای غربی، 
حفاظت دولت از محیط زیست در اضای افزایش استثمار در کشورهای مستعمره تحقق بخشید
، که .همچنین به نسل کشی منجر شد
(*)Meiji period

در جوامع کوچکتر، وجود نخبگان موجب تمایل به  بهره برداری از محیط زیست می شود. فروپاشی اجتماعی مشهور در 'جزیره ایستر'(*) عمدتا توسط نخبگان به وجود آمد که جامعه را مجبور ساختند که به افتخارشان مجسمه ها بسازند. این مجتمع مجسمه سازی  جنگل زدائی کرد جزیره را، از آنجائی که تعداد زیادی چوب برای ساخت داربست و حمل و نقل مجسمه ها مورد نیاز بود و زمین های کشاورزی برای تغذیه کارگران به اضای جنگل های بیشتر تمام شد. بدون جنگل، باروری خاک کاهش یافت و بدون غذا جمعیت انسانی نیز سقوط کرد. اما آنها فقط گرسنگی نکشیدند و یا میزان زاد و ولد خود را کاهش ندادند - نخبگان قبیله با یکدیگر میجنگیدند، مجسمه های رقیب را نابود و دست به حملات میزدند که منجر به آدم خواری شد. تا زمانی که تقریبا کل جامعه از بین رفت.
(62)
(*)Easter Island

(62) این تئوری برای سرنوشت 'جزیره ایستر' بگونه متقاعد کننده ای توسط 'جه رد دیاموند' در کتاب، 'چگونه جوامع تصمیم میگیرند شکست بخورند یا موفق شوند'(+) به بحث گذاشته شده است، نیویورک، نشر وایکینگ، 2005.
(+)Jared Diamond, How Societies Choose to Fail or Succeed, New York,Viking,2005

یک جامعه غیرمتمرکز و کمونی/جمعی با یک ذهنیت اکولوژیکی معمول، با بهترین شیوه برای جلوگیری از تخریب محیط زیست مجهز است. در اقتصادهایی که به خودکفائی محلی بیشتر ارزش قائل اند تا تجارت و تولید، جوامع باید با عواقب رفتارهای اقتصادی محیط زیستی خود برخورد کنند. آنها نمیتوانند به دیگران پول دهند تا زباله هایشان را جمع کنند و یا گرسنگی بکشند تا آنها بتوانند فراوانی  داشته باشند .

کنترل محلی منابع نیز مانع از ازدیاد جمعیت می شود. مطالعات نشان داده است که وقتی اعضای یک جامعه می توانند به طور مستقیم ببینند که چگونه داشتن فرزندان زیاد منابع موجود برای هر کدام را کاهش میدهد،آنها خانواده های خود را در یک حد پایدار نگه می دارند. اما زمانی که این جوامع محلی در یک اقتصاد جهانی ادغام میگردند که اکثر منابع و زباله ها وارد و صادر می شوند و فقدان به دلیل نوسانات ظاهرا خودسرانه قیمت صورت میگیرد تا بخاطر کاهش منابع محلی ، جمعیت بگونه ناپایدار صعود می کند، حتی اگر اشکال موثرتر پیشگیری از بارداری همچنین در دسترس باشند (63). جیم اسکات، در کتاب دیدن بمانند یک دولت، توضیح می دهد که چگونه دولت ها "خوانایی" را اعمال می کنند - یک یکنواختی که درک از بالا را قادر میسازد، به منظور کنترل و ردیابی افراد. بالنتیجه، چنین جوامعی دانش محلی لازم برای درک مشکلات و شرایط را از دست می دهند.

(63) اریک آلدن اسمیت، مارک ویشنی، "حفاظت و معیشت زندگی در جوامعی با مقیاس کوچک" مجله بازبینی سالانه انسان شناسی(*)، شماره 29، 2000، صفحات.524- 493. "همینکه تراکم جمعیت و تمرکز سیاسی افزایش مییابند، اندازه و همگنی مورد نیاز جوامع برای سیستم های درونزای مدیریت جمعی ممکن است افزایش یابد"(صفحه، 505). نویسندگان همچنین اشاره کردند که تداخل استعماری و پسا استعماری بسیاری از سیستم های مدیریت منابع جمعی را به پایان رساندند. '
بانی آنا ناردی'، "حالت های 
توضیحی در نظریه انسان شناسی جمعیت: جبرگرایی بیولوژیکی در برابر خود تنظیمی 
در مطالعات رشد جمعیت در کشورهای جهان سوم"
،
انسان شناس 
آمریکایی
، جلد 83، 
1981
(+). ناردی تصریح می کند که همینکه تصمیم گیری، جامعه و هویت از مقیاس کوچک به مقیاس ملی میرسد، کنترل باروری 
کارائی خود را از دست می دهد .
 (p، 40)
(*)Eric Alden Smith, Mark Wishnie, "Conservation and Subsistence in Small- Scale
Societies," Annual Review of Anthropology,Vol.29,2000,pp.493-524
(+)Bonnie Anna Nardi,"Modes of Explanation in Anthropological Population
Theory :Biological Determinism vs.Self-Regulation in Studies of Population Growth
in Third World Countries,"American Anthropologist,vol.83,1981 


سرمایه داری، مسیحیت و علم غربی همگی اسطوره خاصی را درباره طبیعت به اشتراک می گذارند :
 استثمار/بهره وری و تحقیر را تشویق می کنند و دنیای طبیعی را مرده و مکانیکی به 
حساب می آورند 
و موجودت آنرا صرفا برای برآورده ساختن مصرف انسان می دانند. این مرض خود بزرگ پنداری در لباس مبدل عقل 
یا حقیقت الهی، خود را فراتر از هر گونه شک و تردید بعنوان خودکشی آشکار ساخته است. به جای آن فرهنگی مورد نیاز است که به دنیای طبیعی به عنوان یک موجود زنده، ارتباط متصل بنگرد، و مکان ما را در آن درک کند. بروس استوارت، یک نویسنده 
و فعال مائوری، با اشاره به یک گل زردی که در خانه اش کاشته بود، 
به مصاحبه کننده گفت،

این گل دیگر اسم ندارد. نام 'مائوری'(*) ما از بین رفته است، بنابراین ما مجبور هستیم نام دیگری پیدا کنیم . تنها یکی از این گیاه در جهان باقی مانده است، که در جزیره آلوده به بز زندگی میکند. این گیاه می توانست هر روز از بین برود. بنابراین من یک بذر گرفتم و آن را در اینجا کشتم. درخت رشد کرده و اگر چه بطور معمول بیست سال طول می کشد تا شکوفه کند، این یکی بعد از هفت سال دارد میشکوفد.... اگر ما بخواهیم زنده بمانیم، هر یک از ما باید یک کاییتیاکی(+) شویم، که برای من مهمترین مفهوم در فرهنگ مائوری من محسوب میشود. ما باید مراقب کننده،سرپرست، امدادگران، پرورش دهندگان بشویم. در دوران قدیم هر وانائو(*+)، یا خانواده، از قطعه خاصی از زمین مراقبت میکرد. یک خانواده ممکن بود از یک رودخانه از یک سنگ خاص تا خم بعدی مراقبت میکرد. و آنها کاییتیاکی پرندگان و ماهی و گیاهان بودند. آنها می دانستند چه موقعی وقت آن رسیده که به آنها غذا دهند، و چه وقتی نه. زمانی که پرندگان نیاز به حفاظت داشتند، مردم روی آنها 'ره هوئی'(**) می گذاشتند، به این معنی که پرندگان به طور موقت مقدس بودند. و برخی از پرندگان به طور دائم ' ته پو'(++) به این معنی که آنها تمام وقت محافظت می شدند. این حمایت آنقدر قوی بود که مردم می مردند اگر این رسم را میشکستند . بهمین سادگی . نیازی به نظارت نبود. در اشتیاق آنها به نابودی اجداد من، مبلغان مسیحی، مفهوم ' ته پو'  را در کنار بسیاری دیگر کشتنند. (64)
 (*) Maoriبومیان نیوزیلند/(+) Kaitiaki/ (*+)whanau  (**) rahui /(++)tapu
(64) بروس استوارت، در نقل قولی از 'ده ریک جنسن'، زبانی قدیمی تر از کلمات، وایت ریور جانکشن، ورمونت: شرکت انتشارات چلسی سبز، 2000، ص.162
(64) Bruce Stewart,quoted in Derrick Jensen, A Language Older than Words,
White River Junction, Vermont: Chelsea Green Publishing Company,2000,p.162

، تیکوپیا(*) یک جزیره در اقیانوس آرام که ساکنینش مردم 'پولینیزیا'(+) هستند، نمونه خوبی از یک جامعه غیرمتمرکز، آنارشیست است که با موفقیت با مسائل مرگ و زندگی زیست محیطی دست و پنجه نرم کرده اند. این جزیره تنها 1.8 مایل مربع(تقریبا دو کیلومتر و نیم)
 طول و هزار و دویست نفر جمعیت دارد - یعنی هشتصد نفر در هر مایل مربع زمین کشاورزی. جامعه سه هزار سال است که پایدار میباشد. 'تیکوپیا' پوشیده از باغ های میوه چند طبقه ای ست که تقلید میکند جنگل های طبیعی را. در اولین نگاه ، بیشتر جزیره به نظر می رسد از جنگل پوشیده شده است، اگر چه جنگل های واقعی تنها در چند بخش شیب جزیره باقی مانده اند. 'تیکوپیا' به اندازه کافی کوچک است که تمام ساکنان آن می توانند با تمام اکوسیستم خود آشنا شوند. در ضمن ایزوله هم است، بنابراین مدتهاست که نمیتوانند واردات منابع داشته باشند یا عواقب شیوه زندگی خود را صادر کنند. هر یک از چهار قبیله یک رئیس دارد، هرچند این رؤسا هیچ قدرت اجباری/زور کننده ای ندارند و به عنوان محافظان سنت نقشی تشریفاتی ایفا می کنند. 'تیکوپیا' در میان یکی از کمترین طبقه بندی شده های اجتماعی جزایر پولینزیا است؛ به عنوان مثال، رئیسان هنوز هم باید کار کرده و غذای خودشان را تولید کنند. کنترل جمعیت یک ارزش مشترک است و والدین احساس می کنند که داشتن بیش از یک تعداد معینی از کودکان غیر اخلاقی است. در یک نمونه قابل توجه از قدرت این ارزش های جمعی/کلکتیو نگهداری و تقویت شده، در حدود سال 1600 ساکنین جزیره به تصمیم جمعی در پایان دادن به پرورش خوک رسیدند. آنها تمام خوک ها را در این جزیره کشتند، هرچند که گوشت خوک یک منبع غذایی بسیار ارزشمند بود، چرا که نگهداری خوک ها فشاری جدی بر محیط زیست بودند. (65) در یک جامعه بیشتر طبقه بندی شده و سلسله مراتبی/هیرارشیک ، این ممکن بود غیر ممکن باشد ، زیرا طبقه نخبگان/بالا به طور معمول افراد فقیرتر را مجبور می کنند تا رنج عواقب شیوه زندگی آنها را تحمل کنند/بر دوش کشند، تا اینکه از محصولات لوکس دست بکشند/ بگذرند. (66) 
(*)Tikopia / (+)Polynesian

(65) جه رد دیاموند'، فروپاشی:چگونه جوامع انتخاب میکنندکه شکست بخورند یا موفق شوند،نیویورک': وایکینگ، 2005،صفحه، 293-292
Jared Diamond,Collapse: How Societies Choose to Fail or Succeed,
New York : Viking,2005,pp,292-293

(66) به عنوان مثال، ایالات متحده و اروپای غربی، مسئول اکثر گازهای گلخانه ای در جهان، در حال حاضر صدها میلیون نفر را هر ساله مجبور به مرگ می کنند، تا اینکه محدود کنند فرهنگ ماشینی و کاهش دهند گازهای گلخانه ای را.


قبل از استعمار و آمدن فاجعه آمیز مبلغان مذهبی("میسیونر"های مسیحی-م)، روش های کنترل جمعیت در 'تیکوپیا'  شامل پیشگیری طبیعی از بارداری، سقط جنین و پرهیز/خودداری از رابطه جنسی توسط جوانان بود - هرچند این امتناع از داشتن رابطه جنسی حرکتی دلسوزانه از برای جلوگبری از تولید مثل بود و نه داشتن سکس. تيکوپيائی ها همچنين از اشکال ديگر کنترل جمعيت مانند کودک کشی  استفاده میکرده اند که بسياری از مردم در جوامع ديگر غير مجاز/ناروا می يابند، اما تيکوپیا هنوز هم می تواند نمونه کاملا معتبری را به ما ارائه دهد، زيرا با کارآيی روش های جلوگيری از بارداری مدرن و روش های سقط جنين، هيچ روش ديگری برای رویکرد غیر متمرکز به کنترل جمعیت لازم نيست. مهمترین ویژگی از نمونه تیکوپیائی ها اخلاق آنها ست: شناخت آنها از زندگی در جزیره ای با منابع محدود، به طوری که افزایش جمعیت معادل خودکشی بود. دگر جوامع در جزایر پولینزیائی این واقعیت را نادیده گرفتند و بالنتیجه از بین رفتند. کره زمین، به این معنا، همچنین جزیره ای است؛ بر این اساس ما باید هم آگاهی جهانی و هم اقتصاد محلی را توسعه دهیم، تا بلکه بتوانیم از استفاده بیش از حد(بخوان سئو استفاده از-م) ظرفیت زمین اجتناب کرده و از دیگر موجودات زنده که با آنها این جزیره را به اشتراک می گذاریم، آگاهی داشته باشیم.

امروزه اکثر جهان به جوامعی/کومونیته هائی با ساختاری که به محدویتهای محیط زیست محلی حساسیت داشته باشند سازماندهی نشده است، 
اما امکان بازسازی اينگونه جوامع وجود دارد. یک جنبش رو به رشد از جوامع پایدار محیط زیست یا "اکو دهکده ها"(*) که در راستای افقی و غیر سلسله مراتبی سازماندهی شده موجود است که در آن گروه هایی از ده ها تا چند صد نفر جمع می شوند تا جوامعه ای آنارشیستی را با طرح های ارگانیک و پایدار ایجاد کنند. ساخت این روستاها 
حداکثر بهره وری منابع و پایداری محیط زیست را افزایش می دهد و حساسیت به محیط محلی را در سطح فرهنگی و معنوی نیز پرورش می دهد. این اکو دهکده ها 
در خط مقدم توسعه فن آوری های پایدار هستند. هر جامعه جایگزین/آلترناتیو 
می تواند به انحطاط انزواگونه "یاپی"(+) وار تبدیل شود، و اکو دهکده ها به این("فرهنگ"-م) آسیب پذیر هستند، اما بخش عمده ای از جنبش اکو دهکده به دنبال توسعه و گسترش نوآورهایی ست 
که در ارتباط با جهان است به جای آنکه خود را از دنیا جدا کند. برای 
کمک به گسترش اکو دهکده ها (زیستگاه زیست محیطی-م) و انطباق آن با تمام مناطق جهان و تسهیل  
هماهنگی بین زیستگاه های موجود، چهار صد نماینده از 40 کشور در سال 1995 در فیندهورن اسکاتلند (+*) حضور بهم رساندند و 
شبکه جهانی اکو دهکده (++) را تاسیس کردند.

ecovillage (+)
(*)Yuppie قشر جدید و 'تازه بدوران رسیده' از فوق ثروتمندانی که به اصطلاح خود را هوادار محیط زیست سالم و حامی حیوانات(حتی گیاهخواری) میدانند.عمدتا در آمریکا و اروپا و اخیرا در روسیه و چین نیز وجود نحسشان را حس میکنیم.
Findhorn (*+)/(++) Global Ecovillage 
Network  

هر 'اکو دهکده' کمی متفاوت است، اما چند نمونه می تواند ایده ای از تنوع آنها را ارائه دهد. مزرعه در منطقه روستایی'تنه سی'(*)  دارای سیصد و پنجاه ساکن است. در سال 1971 تاسیس شده ، شامل باغ های مالچ(+)، دوشهای خورشیدی، یک کسب و کار پایدار قارچ شیتیکی(*+)، خانه های چوب برنجی و مرکز آموزشی برای افرادی از سراسر جهان برای ایجاد اکو دهکده خودشان. باسایسا قدیمی(++)، در مصر، شامل چند صد ساکن و هزاران سال است که وجود دارد. ساکنین یک طرح روستایی زیست محیطی و پایدار را از روشهای سنتی به حد اعلی رسانده اند. باسایسا قدیمی اکنون شامل مرکز مطالعات آینده می باشد و آنها در حال توسعه فن آوری های پایدار جدیدی مانند واحد تولید گاز متان هستند که گازها را،برای صرفه جویی کردن در استفاده از هیزم کمیاب،از کود گاو استخراج می کند. آنها از دوغاب باقی مانده به عنوان کود برای زمینهای خود استفاده میکنند. 'اکوتاپ'(**) در نزدیکی شهر دوسلدورف در آلمان، یک حومه کامل است با صدها نفر ساکن که در چندین آپارتمان چهار طبقه و چند خانه جداگانه زندگی می کنند. معماری که حسی از کومونیته و آزادی را تقویت میکند، با تعدادی از فضاهای عمومی و خصوصی را به وجود آورده است. بین ساختمان ها، حالتی از مرکز دهکده ، حیاطی چند منظوره / زمین بازی / منطقه پیاده روی وجود دارد، و همچنین باغ های محلی با درختان و گیاهان فراوان. 

ساختمان هایی که 
یک زیبایی شناسی شهری کاملا مدرن دارند، با مواد طبیعی ساخته شده و با حرارت منفعل و خنک کننده و تصفیه بیولوژیکی فاضلاب در محل طراحی شده است  
.

(*)Farm-Tennesseeدر جنوب آمریکا/(+) Mulch/(*+) shiitake  عمدتا در چین و ژاپن کاشته میشود (++)Old  Bassaisa/(**) Ecotop -Dusseldorf

 'ارت هه ون'(*) با حدود شصت ساکن، در سال 1995 در کارولینای شمالی(شرق آمریکا-م) با طراحانی در حفظ پایدار محیط زیستی تاسیس گردیده است : 
شامل مجموعه ای از چندین محله در 
تپه های شیب دار آپالاچی (+). اکثر زمین ها با جنگل پوشیده شده اند، اما اخیرا ساکنین تصمیم سختی مبنی بر از بین بردن بخشی از جنگل ها گرفتند تا بدینوسیله دست به ایجاد باغهایی بزنند برای نزدیکتر شدن به خود کفایی درغذا بجای صادر کردن هزینه های شیوه زندگی خود و تهیه آنها از جاهای دیگر. آنها مدت زمان طولانی در مورد آن صحبت کردند، خود را از لحاظ روحی آماده نموده و تلاش کردند زمین را با احترام پاک کنند. این نوع نگرش، که ایدئولوژی سرمایه داری بعنوان احساساتی و ناکارآمد مردود میشمارد، 
دقیقا آن چیزیست که می تواند از بین بردن محیط زیست در یک جامعه آنارشیستی جلوگیری کند.
(*)Earthhaven /(+)steep Appalachian hills

همچنین ضروریست نیروی مصمم و تمایل به 
اقدام عمل مستقیم برای دفاع از محیط زیست. در تنگه/باریکه 'ته هوان ته پک'(*)، در اوآهاكا مکزیک(+)، آنارشیست ها و ضد اقتدارگرایان بومی دقیقا این ویژگی ها را در حفاظت از زمین در برابر یک سری تهدیده ها نشان داده اند. سازمان هایی نظیر'اتحادیه کومونیته های بومی شمال منطقه تنگه/باریکه'، اوسی زونی (*+)، که شامل صد کومونیته در اوآهاکا و 'وراکروس'(++) و بعدها گروه آنارشیست/' مه گونیستا'ی سی پورفم (**)، علیه ساخت و ساز عظیم ویرانگر مزارع باد، مزارع میگو، کشت و زرع اکالیپتوس و سلب مالکیت زمین توسط صنعت چوب مبارزه کرده اند. آنها همچنین فشار اقتصادی را برای بهره برداری از محیط زیست از طریق ایجاد تعاونی های ذرت و قهوه و ایجاد مدارس و کلینیک ها کاهش داده اند. در همین حال، آنها دست به ایجاد شبکه ای از ایستگاه های رادیویی خودمختار در کومونیته شان زدند برای آموزش مردم در مورد خطرات وارده به محیط زیست و اطلاع رسانی به جوامع اطراف در مورد پروژه های صنعتی جدید که زمینهای بیشتری را نابود میکنند. در سال 2001 کومونیته های بومی شکست دادند ساخت بزرگراهی را که بخشی از 'طرح پوئبلا پاناما'(1) بود (یک پروژه عظیم نئولیبرال که قصدش اتصال آمریکای شمالی و جنوبی با زیرساخت های حمل و نقل طراحی شده برای افزایش داد و ستد کالاها ست). در طول شورش زاپاتیستا در سال 1994، آنها خطوط حمل و نقل را بستند تا حرکت ارتش را کند سازند، و همچنین مسدود کردند بزرگراه ها را و تعطیل گرداندند دفاتر دولتی را در پی حمایت از شورش سال 2006 در سراسر اواهاکا.
(*) isthmus of Tehuantepec / (+)Oaxaca
+*)Union of Indigenous Communities of the Northern Zone:UCIZONI (++)Veracruz /  (**) Magonista group CIPORFM
(1)Plan Puebla Panama

در سال 1998، وزارت راه و ترابری 'مینه سوتا'(*) قصد تغییر مسیر بزرگراهی را از درون پارکی در مینیاپولیس(+) در تلاقی رودخانه های 'مینه سوتا' و 'می سی سی'(*+)  داشت
. تغییرات پیشنهادی، نابود میکرد منطقه ای را که حاوی درختان قدیمی است ، اکوسیستم ارزشمند درختان بلوط 'سه وا نا'(**)، چشمه آب معدنی باستانی، و اماکن مقدس بومیان
 آمریکایی را (++) - یک فضای وحش حیاتی در وسط شهر که برای بسیاری از همسایگان نیز پناهگاهی بود. فعالین بومی با جنبش سرخپوستان های آمریکایی(1) و 'کومونیته داکوتای 
مندوتا مه دوا کانتون' (2) جمع شدند تا با کمک هم در ائتلاف با 
ساکنین سفید پوست، فعالین محیط زیست و جنبش 'اول زمین'(3)، و آنارشیست ها از سراسر کشور جلوی ساخت بزرگراه را بگیرند. نتیجه شد همانا ایالت آزاد 'می نه هاها' (4) ، 
منطقه خودمختاری که به اولین و طولانی ترین جنبش اشغال ضد جاده شهری در تاریخ آمریکا تبدیل گردید. برای یک سال و نیم، صدها نفر از مردم زمین را اشغال کردند 
تا از وزارت راه و ترابری برای قطع درختان و 
ساخت بزرگراه جلوگیری کنند، و هزاران نفر دیگر نیز از ایالت آزاد دیدار و حمایت کردند. این جنبش اشغال 
توانمند ساخت شرکت کنندگان بی شماری را، بسیاری از مردم داکوتا را مجددا با میراث خود مرتبط گرداند 
، حمایت  بسیاری از همسایگان را به دست آورد، دست به ایجاد منطقه یکساله خودمختار و کومونیته خود سازمان دهه زدند و به طور قابل توجهی بتعویق انداخت نابودی منطقه را- وقت خریدند تا در اینمدت بسیاری از مردم بتوانند فضای موجود را کشف کرده 
و از آن بگونه  صمیمی و معنوی لذت ببرند.
Minnesota(*) / (+) Minneapolis / (+*)Mississippi  (**)savanna (++)Native
 Americans (1)
 American Indian Movement and the
(2) Mendota Mdewakanton Dakota community 
(3) Earth First /(4) Minnehaha Free State


برای درهم شکستن جنبش اشغال، دولت مجبور شد تا به انواع تاکتیک های سرکوبگرانه متوسل شود. مردم در اردوگاه مورد آزار و اذیت، نظارت و نفوذ قرار گرفتند. یک ارتش از ماموران پلیس بارها به اردوگاهها حمله و آنها را نابود کردند، فعالین را شکنجه، بستری و تقریبا کشتند و بیش از صد نفر را دستگیر نیز هم. در نهایت، دولت درختان را قطع کرد و بزرگراه را ساخت، اما معترضان توانستند 'کولد واتر اسپیرینگ'(*) را، که یک محل مقدس برای مردم بومی این منطقه و بخش مهمی از حوزه آبریز است، نجات دهند. شرکت کنندگان بومی پیروزی معنوی مهمی را اعلام کردند.
(*)Coldwater Spring

مردم در سراسر مینیاپولیس (*) که در ابتدا، به دلیل مزایای مورد نظر برای سیستم راه و ترابری/ حمل و نقل، از پروژه تخریب حمایت کرده بودند، به طرفداری از مقاومت در آمده و پارک را نجات دادند و به مخالفت از بزرگراه پیوستند . اگر تصمیم گیری به آنها بستگی می داشت ، بزرگراه ساخته نمی شد. ایالت / دولت آزاد، دست به تشکیل و تقویت ائتلاف ها و اوراق قرضه های اجتماعی زد که تا امروز ادامه دارد ، نسلهای جدیدی از کومونیته های  رادیکال را شکل داده اند و تلاش های مشابه ای را در سراسر جهان الهام بخشیده اند . 
(*)Minneapolis


در خارج از ادینبورگ، اسکاتلند(*)، 'اکو آنارشیست ها' 
( فعالینی که تاکیدشان محیط زیست است-م) موفقیت آشکار تری را در نجات جنگل داشته اند. اردوگاه ضد بزرگراه سازی 'بیلستون گلن' (+) بیش از هفت سال از نوشتن این سطور وجود داشته است، مشارکت صد ها نفر از مردم را جلب کرده و ساخت جاده 'میان بر' (*+) مورد نظر شرکت بزرگ بیو تکنولوژی / زیست فناوری در منطقه را متوقف کرده است. اجازه دادن اقامت دائم به مردم برای زندگی در اینجا با تاثیر کمتر بر روی جنگل، و سخت تر  کردن کار اخراج  آنها توسط  پلیس، فعالین
 خانه هایی را در بالای درخت ها ساخته اند که در تمام طول سال مردم آنها را اشغال می کنند . 
روستا قطعا تکنولوژی کمی را شامل می شود ، اما تاثیر آن نیز کم است، و برخی از خانه ها به وضوح دستاورد عشق هستند، به اندازه کافی راحت که خانه های دائمی در نظر گرفته شوند . یک 

دوجین یا بیشتر ساکنین نیز در حال رسیدن / مواظبت از جنگل هستند، از بین بردن گیاهان مهاجم/هرز و تشویق رشد گونه های بومی. روستای درخت 'بیلستون گلن' تنها یکی از لیست های طولانی اشغال ضد جاده سازی و عمل مستقیم اکولوژیکی در انگلیس است که نیروی کلکتیوی را ایجاد کرده که باعث می شود دولت دو بار در مورد ساخت جاده های جدید فکر کند 
یا  دست به اخراج معترضین بزند. این روستا همچنین عملا از خط مشی (دیالکتیکی-م)مخالفت با سیاستهای  دولت (از یکطرف-م) و ایجاد روابط اجتماعی جدید با محیط زیست
(از طرف دیگر-م)
 عبور می کند. در راستای دفاع از آن، ده ها تن از مردم جنگل را به خانه خود تبدیل کرده اند و صدها نفر دیگر شخصا اهمیت ارتباط احترام آمیز با طبیعت را در دفاع از آن در مقابل تمدن غربی می بینند .
(*)Edinburgh -Scotland / (+)Bilston Glen / (+*) bypass

Samstag, 7. Oktober 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل سوم
Economy

(الف)?Without wages,what is the incentive to work
بدون دستمزد، چه انگیزه ای برای کار است؟

(ب)?Don't people need bosses and experts
آیا مردم به کارفرمایان و کارشناسان نیازی ندارند؟

(پ)?Who will take out the trash
چه کسی سطل زباله را بیرون میبرد؟

(ت)?Who will take care of the elderly and disabled
چه کسی از سالمندان و معلولان  مراقبت میکند ؟

(ث)?How will people get healthcare
 مردم چگونه مراقبت های بهداشتی را دریافت میکنند؟

(ج)? What about education
 در مورد آموزش و پرورش چطور؟ 

(چ)?What about technology
در مورد تکنولوژی چطور؟

(خ) ?How will exchange work
  تبادل چگونه کار خواهد کرد؟

(د)?What about people who still want a consumerist lifestyle
  در مورد افرادی که هنوز شیوه زندگی مصرفی را می خواهند چی ؟ 

(ذ)What about building and organizing large, spread-out
? infrastructure


 در مورد ساخت و سازماندهی بزرگ، پخش و پلای زیرساخت ها چی کار میکنیم ؟

(ر) ?How will cities work
شهرها چگونه کار خواهند کرد؟

(ز)?What about drought,famine,or other catastrophes

 در مورد خشکسالی، قحطی، و یا فجایع دیگر چی؟

(ژ) Meeting our needs without keeping count

دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب

***************************************
(ژ) Meeting our needs without keeping count

دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب



سرمایه داری برخی ابزارهای شگفت انگیزی را تولید کرده است، اما ارتش و پلیس تقریبا همیشه اولین کسانی هستند که از تکنولوژی های جدید استفاده می کنند و اغلب پولدارترین افراد تنها کسانی هستند که از آنها سود می برند. سرمایه داری ثروت غیر قابل تصور تولید کرده است،اما توسط انگل هائی احتکار شده که آن را تولید نکرده اند و بر سر بردگان و کارگران مزد بگیری که آنرا تولید کرده اند آقائی میکنند.رقابت ممکن است به عنوان یک اصل مفید برای تشویق کارآیی به نظر برسد اما کارایی برای چه هدف؟ تحت لوای  اسطوره ای که ایجاد کرده است، سرمایه داری در واقع یک سیستم رقابتی نیست. کارگران را تقسیم کرده و بجان هم می اندازند، در حالی که نخبگان(بخوان طبقه حاکم) با همکاری فی مابین سرکردگی خویش را حفظ میکنند. ثروتمندان ممکن است برای تکه های بزرگتر کیک رقابت کنند، اما آنها به طور مرتب سلاح را تواما بدست می گیرند تا اطمینان حاصل کنند که هر روز کیک پخته شده و بر سر میزشان آورده می شود. زمانی که سرمایه داری هنوز یک پدیده جدید بود، می توانستیم آن را صادقانه تر توضیح دهیم، بدون اینکه توسط چند دهه از تبلیغات در مورد فضیلت های احتمالی آن گیج شد: آبراهام لینکلن، که بوئی از آنارشیسم نبرده بود، می توانست به اندازه کافی و به وضوح ببیند که "سرمایه داران عموما برای سرکیسه کردن و چاپیدن مردم بطورهماهنگ و با هارمونی عمل میکنند "

سرمایه داری بگونه دهشتناکی در فراهم کردن نیازهای مردم و ایجاد توزیع منصفانه کالاها شکست خورده است. در سراسر جهان، میلیون ها نفر از بیماری های قابل درمان می میرند؛ زیرا آنها نمی توانند از عهده خرید داروهایی که نجاتشان میدهد برآیند، و مردم در حالی که کشورهایشان محصولات کشاورزی که دلار به خزانه وارد میکند(*) را صادر میکنند، از گرسنگی می میرند. تحت سرمایه داری، همه چیز برای فروش است - فرهنگ (نیز-م) خود یک کالاست که می تواند برای فروش لباس زیر زنانه یا کرم پوستی دستکاری شود، طبیعت منبعی است که باید خشک شود و برای سود از بین برود. مردم باید وقت و انرژی خود را به طبقه دارا (حاکم-م) بفروشند تا بتوانند بخش ناچیزی از آنچه که خود تولید کرده اند را بخرنند. این یک نظام عمیقا ریشه دار است که ارزش ها و روابط ما را شکل می دهد و در مقابل اکثر تلاش ها برای ملغی کردنش به ضدیت/بمبارزه می پردازد . انقلابهای سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی و چین به اندازه کافی به عمق نرفتند.همانطور که هرگز سرمایه داری را به طور کامل از بین نبردند، مجددا ظاهر شدند، قوی تر از قبل. بسیاری از تلاش های آنارشیستی نیز به اندازه کافی عمیق نبوده اند؛ سرمايه داری بطور یقین در اين آزمايشات مجددا ظاهر می شدند اگر كه دولتهای متخاصم اول آنها را خرد نكرده بودند. 
(*)Cash crop:بجای فراهم کردن نیازهای اولیه مصرف داخلی، هر کشور کالاهای خاص کشاورزی پر درآمدی را برای صادرات تولید میکند.


قدرت و از خود بیگانگی را باید تا ریشه هایش پیگیری کرد. کافی نیست که کارگران به طور جمعی کارخانه های خود را در اختیار داشته باشند، اگر آنها توسط مدیران کنترل می شوند، و کار کماکان آنها را به ماشین ها تقلیل می دهد. از خود بیگانگی صرفا تحقق عدم وجود مالکیت قانونی بر ابزارها و میوه های تولید نیست؛ این عدم کنترل بر رابطه ی ما با جهان است. مالکیت کارگران یک کارخانه بی معنی است اگر هنوز توسط دیگران از طرف آنها اداره/مدیریت می شود. کارگران باید خود را سازمان دهند و کارخانه را مستقیما کنترل کنند. و حتی اگر به طور مستقیم کارخانه را کنترل می کنند، بیگانگی باقی می ماند، جایی که روابط اقتصادی گسترده تر، خود کارخانه، دیکته میکند شکلی که کارشان بخود می گیرد. آیا هیچ فردی میتواند حقیقتا آزاد باشد در حین اینکه بر روی خط مونتاژ کار میکند، خلاقیتش مردود شناخته شده و به او بعنوان یک ماشین برخورد میشود؟ شکل خود کار می باید تغییر کند، به طوری که مردم بتوانند مهارت ها و فعالیت هایی که به آنها لذت می بخشد را دنبال کنند.

جداسازی کار از دیگر فعالیت های انسانی یکی از ریشه های از خود بیگانگی است. خود تولید به نوعی وسوسه تبدیل می شود که  استثمار مردم یا از بین بردن محیط زیست به منظور بهره وری را توجیه می کند. اگر ما شادی را به عنوان یک نیاز انسانی نه چیزی کمتر از غذا و لباس بحساب آوریم، طبعا تقسیم بین فعالیت های تولیدی و غیر تولیدی، بین کار و بازی، ذوب شده و از بین میرود. جنبش اشغال در بارسلونا و اقتصادهای هدیه بسیاری از جوامع بومی، نمونه هایی از محو و تیره شدن کار و بازی را ارائه می دهند.

در یک جامعه آزاد، تبادل صرفا تضمین نمادینی است که هر کسی به منابع مشترک کمک می کند؛ مردم منابع را احتکار نمی کنند و از دیگران بهره نمی برند، زیرا آنها باید به منظور به دست آوردن از خود مایه بگذارند. اما مبادله می تواند مشکلات را با اضافه کردن ارزش کمی به هر شی و تجربه ارائه کند، به این ترتیب آنها را از ارزش های سوبژکتیو تهی گرداند.

 در حالی که یک موقعی بستنی قیفی ارزش ده دقیقه لیس زدن خوب انگشتامون رو در زیر آفتاب داشت و خواندن یک کتاب ارزش چندین بعد از ظهر لذت بخش توام با تفکر و شاید حتی تغییر بینش در زندگیمان، پس از اینکه این کالاها را بر اساس بنیان مبادله ارزیابی می کنیم، یک بستنی قیفی ارزش یک چهارم یک کتاب را دارد. با پیشروی این روند، برای اینکه مبادلات را کار آمدتر کنیم، در حالی که نتیجتا با تثبیت کردن ارزش کمی به عنوان امری ذاتی بجای مقایسه ای، یک بستنی قیفی به ارزش یک واحد پول و یک کتاب چهار واحد پول است. ارزش پولی جایگزین ارزش سوبژکتیو(ذهنی) آبژه (کالا) - لذتی که مردم در آن پیدا می کنند- می شود. از یک سو، مردم و خواسته های آنها از معادله خارج می شوند، در حالی که از سوی دیگر همه ارزش ها - لذت، سودمندی، الهام - به ارزش  کمی جذب می شوند و پول خود یک نماد برای تمام ارزش های دیگر می شود .

در واقع، داشتن پول حاکی از دسترسی به لذت و یا تحقق میل است؛ اما پول با تأیید ارزش کمی، تحقق حسی را که اشیاء میتوانند بهمراه داشته باشند را از ما میدزدد/میگیرد، زیرا انسان ها نمی توانند مقدار کمی و انتزاعی را تجربه کنند. در خوردن یک بستنی قیفی لذت بردن در عمل آنست، اما در خرید یک کالا، لذت در خرید کردن است، در لحظه جادویی که ارزش انتزاعی به مالکیت ملموس تبدیل شده است. پول تأثیری قوی بر مفاهیم ارزش دارد که خود مصرف همیشه خلاف انتظار است(سیر قهقرایی دارد)
همینکه کالائی خریداری میشود، ارزش آن را از دست می دهد، به خصوص وقتی که مردم ارزش انتزاعی را بر ورای ارزش سوبژکتیو(ذهنی) اولویت میبخشند. علاوه بر این، با خرید آن کالا، شما پول را از دست میدهید و كل ارزش نمادین تان کاهش مییابد - از این رو احساس نق زدن گناه ناپذیری كه با صرف هزینه همراه است.

علاوه بر از خود بیگانگی، مبادله قدرت 'بر روی چیزی'(*) را به وجود می آورد: اگر یک نفر ارزش کمی بیشتری را انباشت کند، حق تقدم بیشتری بر منابع جامعه را به خود منتج میگرداند. سیستم های مبادله و ارز، مانند شبکه تهاتر 
در آرژانتین یا سیستم کوپن برای خرید کالاها در بخشی از اسپانیای آنارشیست، متکی بر آداب و رسوم و تنظیمات اجتماعی برای جلوگیری از ظهور مجدد سرمایه داری  است. برای مثال، یک اقتصاد هدیه می تواند در سطح محلی با مبادله فقط برای تجارت منطقه ای بکار گرفته شود. مردم می توانند عمدا محیط های کاری ای را تنظیم کنند که مشوق توسعه شخصی، خلاقیت، سرگرمی، و سازماندهی خود شوند، در حالی که فدراسیون های غیرمتمرکز چنین محل های کار می توانند به یکدیگر کوپن هائی برای کالایی که تولید می کنند هدیه دهند ، تا هر فردی به ثروتی که توسط همه افراد ایجاد شده دسترسی داشته باشد.
(*)Power -over

اما این یک چالش ارزشمند است که مبادله و ارز را به طور کامل کنار زد و از بین برد. در فروشگاه های رایگان یا چرخه رایگان(*)، تضمین نمادین ارائه شده توسط مبادله یا تهاتر غیر ضروری است. تضمین اینکه هر کس به ثروت جمعی(کمون) کمک خواهد کرد از خود فضاهای فرهنگی نشات میگیرد. به عنوان یک شرکت کننده، شما تمایل به هدیه دادن و دریافت کردن را بیان می کنید و شمول (ورود) شما به فضای اجتماعی - همانطور که شما هر دو این فعالیت ها را انجام می دهید- افزایش می یابد. در چنین مواردی، همانطور که هدیه دادن برای یک فرد لذت بخش است دریافت کردن نیز هم .
(*)Freecycle

جهان به اندازه کافی زیبا است تا نیازهای هر فرد را فراهم کرد. کمبود توهم خطرناکی است که به عنوان سرانجام دادن خود پیشگویی(*) عمل میکند. هنگامی که مردم از هدیه دادن دست برمیدارند و شروع به احتکار می کنند، ثروت جمعی کاهش می یابد. اگر ما بر ترس از کمبود غلبه کنیم، خود کمبود
ناپدید می شود. منابع مشترک، اگر همه به اشتراک بگذارند و کمک می کنند ، یا حتی اگر بیشتر مردم انجام دهند، مملو از سخاوت و فراوانی خواهد بود. مردم دوست دارند فعال باشند، برای تولید کردن و بهبود چیزها. اگر دسترسی به منابع مشترک برای مردم تضمین شود و از فقر بردگی دستمزد رها نیز هم ، آنها مقدار زیادی از چیزهایی را که نیاز دارند و به آنها لذت میبخشد تولید خواهند کرد و همچنین زیرساخت های مورد نیاز برای ایجاد و توزیع این چیزها را.
(*)self-fulfilling prophesy
 ===========================================
Recommended Reading
کتابهای توصیه شده برای خواندن 
Sam Dolgoff, The Anarchist Collective, New York: Free Life Editions,1974.

Natasha Gordon and Paul Chatterton, Taking Back Control: A Journey Through
Argentina's Popular Uprising. Leeds,UK :University of Leeds ,2004.

Michael Albert,Parecon: Life After Capitalism,New York :Verso ,2003.

Peter Kropotkin, Field,Factories and Workshops Tomorrow. London: FreedomPress,1974.

Jac Smit ,Annu Ratta and Joe Nasr,Urban Agriculture: Food,Jobs and SustainableCities,UNDP,Habitat II Series,1996

The Curious George Brigade, Liberate, Not Exterminate, New York:Crimethinc.,2005

Gonzalo Casanova, Armarse Sobre Las Ruinas :Historia del movimiento autonomo en Madrid(1985-1999).Madrid :Potencial Hardcore,2002

VV.AA Colectividades y Ocupacion Rural, Madrid: Traficantes de Suenos,1999


Marcel Mauss,The Gift: forms and functions of exchange in archaic socities.1924 (English version London: Routledge Press,1990).

P.M.Bolo' Bolo. Zurich:Paranoia City Verlag,1983