Samstag, 7. Oktober 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل سوم
Economy

(الف)?Without wages,what is the incentive to work
بدون دستمزد، چه انگیزه ای برای کار است؟

(ب)?Don't people need bosses and experts
آیا مردم به کارفرمایان و کارشناسان نیازی ندارند؟

(پ)?Who will take out the trash
چه کسی سطل زباله را بیرون میبرد؟

(ت)?Who will take care of the elderly and disabled
چه کسی از سالمندان و معلولان  مراقبت میکند ؟

(ث)?How will people get healthcare
 مردم چگونه مراقبت های بهداشتی را دریافت میکنند؟

(ج)? What about education
 در مورد آموزش و پرورش چطور؟ 

(چ)?What about technology
در مورد تکنولوژی چطور؟

(خ) ?How will exchange work
  تبادل چگونه کار خواهد کرد؟

(د)?What about people who still want a consumerist lifestyle
  در مورد افرادی که هنوز شیوه زندگی مصرفی را می خواهند چی ؟ 

(ذ)What about building and organizing large, spread-out
? infrastructure


 در مورد ساخت و سازماندهی بزرگ، پخش و پلای زیرساخت ها چی کار میکنیم ؟

(ر) ?How will cities work
شهرها چگونه کار خواهند کرد؟

(ز)?What about drought,famine,or other catastrophes

 در مورد خشکسالی، قحطی، و یا فجایع دیگر چی؟

(ژ) Meeting our needs without keeping count

دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب

***************************************
(ژ) Meeting our needs without keeping count

دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب



سرمایه داری برخی ابزارهای شگفت انگیزی را تولید کرده است، اما ارتش و پلیس تقریبا همیشه اولین کسانی هستند که از تکنولوژی های جدید استفاده می کنند و اغلب پولدارترین افراد تنها کسانی هستند که از آنها سود می برند. سرمایه داری ثروت غیر قابل تصور تولید کرده است،اما توسط انگل هائی احتکار شده که آن را تولید نکرده اند و بر سر بردگان و کارگران مزد بگیری که آنرا تولید کرده اند آقائی میکنند.رقابت ممکن است به عنوان یک اصل مفید برای تشویق کارآیی به نظر برسد اما کارایی برای چه هدف؟ تحت لوای  اسطوره ای که ایجاد کرده است، سرمایه داری در واقع یک سیستم رقابتی نیست. کارگران را تقسیم کرده و بجان هم می اندازند، در حالی که نخبگان(بخوان طبقه حاکم) با همکاری فی مابین سرکردگی خویش را حفظ میکنند. ثروتمندان ممکن است برای تکه های بزرگتر کیک رقابت کنند، اما آنها به طور مرتب سلاح را تواما بدست می گیرند تا اطمینان حاصل کنند که هر روز کیک پخته شده و بر سر میزشان آورده می شود. زمانی که سرمایه داری هنوز یک پدیده جدید بود، می توانستیم آن را صادقانه تر توضیح دهیم، بدون اینکه توسط چند دهه از تبلیغات در مورد فضیلت های احتمالی آن گیج شد: آبراهام لینکلن، که بوئی از آنارشیسم نبرده بود، می توانست به اندازه کافی و به وضوح ببیند که "سرمایه داران عموما برای سرکیسه کردن و چاپیدن مردم بطورهماهنگ و با هارمونی عمل میکنند "

سرمایه داری بگونه دهشتناکی در فراهم کردن نیازهای مردم و ایجاد توزیع منصفانه کالاها شکست خورده است. در سراسر جهان، میلیون ها نفر از بیماری های قابل درمان می میرند؛ زیرا آنها نمی توانند از عهده خرید داروهایی که نجاتشان میدهد برآیند، و مردم در حالی که کشورهایشان محصولات کشاورزی که دلار به خزانه وارد میکند(*) را صادر میکنند، از گرسنگی می میرند. تحت سرمایه داری، همه چیز برای فروش است - فرهنگ (نیز-م) خود یک کالاست که می تواند برای فروش لباس زیر زنانه یا کرم پوستی دستکاری شود، طبیعت منبعی است که باید خشک شود و برای سود از بین برود. مردم باید وقت و انرژی خود را به طبقه دارا (حاکم-م) بفروشند تا بتوانند بخش ناچیزی از آنچه که خود تولید کرده اند را بخرنند. این یک نظام عمیقا ریشه دار است که ارزش ها و روابط ما را شکل می دهد و در مقابل اکثر تلاش ها برای ملغی کردنش به ضدیت/بمبارزه می پردازد . انقلابهای سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی و چین به اندازه کافی به عمق نرفتند.همانطور که هرگز سرمایه داری را به طور کامل از بین نبردند، مجددا ظاهر شدند، قوی تر از قبل. بسیاری از تلاش های آنارشیستی نیز به اندازه کافی عمیق نبوده اند؛ سرمايه داری بطور یقین در اين آزمايشات مجددا ظاهر می شدند اگر كه دولتهای متخاصم اول آنها را خرد نكرده بودند. 
(*)Cash crop:بجای فراهم کردن نیازهای اولیه مصرف داخلی، هر کشور کالاهای خاص کشاورزی پر درآمدی را برای صادرات تولید میکند.


قدرت و از خود بیگانگی را باید تا ریشه هایش پیگیری کرد. کافی نیست که کارگران به طور جمعی کارخانه های خود را در اختیار داشته باشند، اگر آنها توسط مدیران کنترل می شوند، و کار کماکان آنها را به ماشین ها تقلیل می دهد. از خود بیگانگی صرفا تحقق عدم وجود مالکیت قانونی بر ابزارها و میوه های تولید نیست؛ این عدم کنترل بر رابطه ی ما با جهان است. مالکیت کارگران یک کارخانه بی معنی است اگر هنوز توسط دیگران از طرف آنها اداره/مدیریت می شود. کارگران باید خود را سازمان دهند و کارخانه را مستقیما کنترل کنند. و حتی اگر به طور مستقیم کارخانه را کنترل می کنند، بیگانگی باقی می ماند، جایی که روابط اقتصادی گسترده تر، خود کارخانه، دیکته میکند شکلی که کارشان بخود می گیرد. آیا هیچ فردی میتواند حقیقتا آزاد باشد در حین اینکه بر روی خط مونتاژ کار میکند، خلاقیتش مردود شناخته شده و به او بعنوان یک ماشین برخورد میشود؟ شکل خود کار می باید تغییر کند، به طوری که مردم بتوانند مهارت ها و فعالیت هایی که به آنها لذت می بخشد را دنبال کنند.

جداسازی کار از دیگر فعالیت های انسانی یکی از ریشه های از خود بیگانگی است. خود تولید به نوعی وسوسه تبدیل می شود که  استثمار مردم یا از بین بردن محیط زیست به منظور بهره وری را توجیه می کند. اگر ما شادی را به عنوان یک نیاز انسانی نه چیزی کمتر از غذا و لباس بحساب آوریم، طبعا تقسیم بین فعالیت های تولیدی و غیر تولیدی، بین کار و بازی، ذوب شده و از بین میرود. جنبش اشغال در بارسلونا و اقتصادهای هدیه بسیاری از جوامع بومی، نمونه هایی از محو و تیره شدن کار و بازی را ارائه می دهند.

در یک جامعه آزاد، تبادل صرفا تضمین نمادینی است که هر کسی به منابع مشترک کمک می کند؛ مردم منابع را احتکار نمی کنند و از دیگران بهره نمی برند، زیرا آنها باید به منظور به دست آوردن از خود مایه بگذارند. اما مبادله می تواند مشکلات را با اضافه کردن ارزش کمی به هر شی و تجربه ارائه کند، به این ترتیب آنها را از ارزش های سوبژکتیو تهی گرداند.

 در حالی که یک موقعی بستنی قیفی ارزش ده دقیقه لیس زدن خوب انگشتامون رو در زیر آفتاب داشت و خواندن یک کتاب ارزش چندین بعد از ظهر لذت بخش توام با تفکر و شاید حتی تغییر بینش در زندگیمان، پس از اینکه این کالاها را بر اساس بنیان مبادله ارزیابی می کنیم، یک بستنی قیفی ارزش یک چهارم یک کتاب را دارد. با پیشروی این روند، برای اینکه مبادلات را کار آمدتر کنیم، در حالی که نتیجتا با تثبیت کردن ارزش کمی به عنوان امری ذاتی بجای مقایسه ای، یک بستنی قیفی به ارزش یک واحد پول و یک کتاب چهار واحد پول است. ارزش پولی جایگزین ارزش سوبژکتیو(ذهنی) آبژه (کالا) - لذتی که مردم در آن پیدا می کنند- می شود. از یک سو، مردم و خواسته های آنها از معادله خارج می شوند، در حالی که از سوی دیگر همه ارزش ها - لذت، سودمندی، الهام - به ارزش  کمی جذب می شوند و پول خود یک نماد برای تمام ارزش های دیگر می شود .

در واقع، داشتن پول حاکی از دسترسی به لذت و یا تحقق میل است؛ اما پول با تأیید ارزش کمی، تحقق حسی را که اشیاء میتوانند بهمراه داشته باشند را از ما میدزدد/میگیرد، زیرا انسان ها نمی توانند مقدار کمی و انتزاعی را تجربه کنند. در خوردن یک بستنی قیفی لذت بردن در عمل آنست، اما در خرید یک کالا، لذت در خرید کردن است، در لحظه جادویی که ارزش انتزاعی به مالکیت ملموس تبدیل شده است. پول تأثیری قوی بر مفاهیم ارزش دارد که خود مصرف همیشه خلاف انتظار است(سیر قهقرایی دارد)
همینکه کالائی خریداری میشود، ارزش آن را از دست می دهد، به خصوص وقتی که مردم ارزش انتزاعی را بر ورای ارزش سوبژکتیو(ذهنی) اولویت میبخشند. علاوه بر این، با خرید آن کالا، شما پول را از دست میدهید و كل ارزش نمادین تان کاهش مییابد - از این رو احساس نق زدن گناه ناپذیری كه با صرف هزینه همراه است.

علاوه بر از خود بیگانگی، مبادله قدرت 'بر روی چیزی'(*) را به وجود می آورد: اگر یک نفر ارزش کمی بیشتری را انباشت کند، حق تقدم بیشتری بر منابع جامعه را به خود منتج میگرداند. سیستم های مبادله و ارز، مانند شبکه تهاتر 
در آرژانتین یا سیستم کوپن برای خرید کالاها در بخشی از اسپانیای آنارشیست، متکی بر آداب و رسوم و تنظیمات اجتماعی برای جلوگیری از ظهور مجدد سرمایه داری  است. برای مثال، یک اقتصاد هدیه می تواند در سطح محلی با مبادله فقط برای تجارت منطقه ای بکار گرفته شود. مردم می توانند عمدا محیط های کاری ای را تنظیم کنند که مشوق توسعه شخصی، خلاقیت، سرگرمی، و سازماندهی خود شوند، در حالی که فدراسیون های غیرمتمرکز چنین محل های کار می توانند به یکدیگر کوپن هائی برای کالایی که تولید می کنند هدیه دهند ، تا هر فردی به ثروتی که توسط همه افراد ایجاد شده دسترسی داشته باشد.
(*)Power -over

اما این یک چالش ارزشمند است که مبادله و ارز را به طور کامل کنار زد و از بین برد. در فروشگاه های رایگان یا چرخه رایگان(*)، تضمین نمادین ارائه شده توسط مبادله یا تهاتر غیر ضروری است. تضمین اینکه هر کس به ثروت جمعی(کمون) کمک خواهد کرد از خود فضاهای فرهنگی نشات میگیرد. به عنوان یک شرکت کننده، شما تمایل به هدیه دادن و دریافت کردن را بیان می کنید و شمول (ورود) شما به فضای اجتماعی - همانطور که شما هر دو این فعالیت ها را انجام می دهید- افزایش می یابد. در چنین مواردی، همانطور که هدیه دادن برای یک فرد لذت بخش است دریافت کردن نیز هم .
(*)Freecycle

جهان به اندازه کافی زیبا است تا نیازهای هر فرد را فراهم کرد. کمبود توهم خطرناکی است که به عنوان سرانجام دادن خود پیشگویی(*) عمل میکند. هنگامی که مردم از هدیه دادن دست برمیدارند و شروع به احتکار می کنند، ثروت جمعی کاهش می یابد. اگر ما بر ترس از کمبود غلبه کنیم، خود کمبود
ناپدید می شود. منابع مشترک، اگر همه به اشتراک بگذارند و کمک می کنند ، یا حتی اگر بیشتر مردم انجام دهند، مملو از سخاوت و فراوانی خواهد بود. مردم دوست دارند فعال باشند، برای تولید کردن و بهبود چیزها. اگر دسترسی به منابع مشترک برای مردم تضمین شود و از فقر بردگی دستمزد رها نیز هم ، آنها مقدار زیادی از چیزهایی را که نیاز دارند و به آنها لذت میبخشد تولید خواهند کرد و همچنین زیرساخت های مورد نیاز برای ایجاد و توزیع این چیزها را.
(*)self-fulfilling prophesy
 ===========================================
Recommended Reading
کتابهای توصیه شده برای خواندن 
Sam Dolgoff, The Anarchist Collective, New York: Free Life Editions,1974.

Natasha Gordon and Paul Chatterton, Taking Back Control: A Journey Through
Argentina's Popular Uprising. Leeds,UK :University of Leeds ,2004.

Michael Albert,Parecon: Life After Capitalism,New York :Verso ,2003.

Peter Kropotkin, Field,Factories and Workshops Tomorrow. London: FreedomPress,1974.

Jac Smit ,Annu Ratta and Joe Nasr,Urban Agriculture: Food,Jobs and SustainableCities,UNDP,Habitat II Series,1996

The Curious George Brigade, Liberate, Not Exterminate, New York:Crimethinc.,2005

Gonzalo Casanova, Armarse Sobre Las Ruinas :Historia del movimiento autonomo en Madrid(1985-1999).Madrid :Potencial Hardcore,2002

VV.AA Colectividades y Ocupacion Rural, Madrid: Traficantes de Suenos,1999


Marcel Mauss,The Gift: forms and functions of exchange in archaic socities.1924 (English version London: Routledge Press,1990).

P.M.Bolo' Bolo. Zurich:Paranoia City Verlag,1983

Keine Kommentare: