فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9
=========================
فصل هفتم : پوشاک
=========================
هنگامی که خانه ها به میراث مشترک شهروندان تبدیل شده و وقتی که هر فردی جیره غذای روزانه خود را داشته باشد، قدم رو بجلو دیگری باید برداشته شود. البته مسئله پوشاک درخواست بعدی را می طلبد، و مجددا تنها راه حل ممکن، به نام مردم، بدست گرفتن تمام مغازه ها و انبارهایی که در آنها لباس فروخته یا ذخیره می شود، و باز کردن درب به روی همه ، به طوری که هر کس بتواند آنچه را که نیاز دارد بردارد. به اشتراک گذاشتن لباس - حق هر کس در برداشت آنچه که نیاز دارد از فروشگاه های عمومی و یا دوخت آن توسط خیاط ها و فروشندگان لباس ها - یک نتیجه ضروری برای به اشتراک گذاشتن خانه ها و غذا است.
بدیهی است که ما نیازی به این نداریم که همه شهروندان کتهای خود را بیرون بیاورند، تا همه لباسها را تلنبار کرده و برای آنها قرعه کشی کنیم، آن طور که منتقدان ما با مهارت و بذله گویی تلقین/اظهار کردند. بگذار کسی که کت دارد آنرا نگه دارد - نه، اگر او ده کت دارد، بسیار غیر ممکن است که کسی بخواهد او را از آنها محروم کند،چرا که اکثر مردم یک کت جدید را ترجیح می دهند تا آن که قبلا زینت بخش شانه های بورژوازی فربه ای بوده باشد؛ و به اندازه کافی لباس های نو برای همه خواهد بود، بدون نیاز داشتن به لباسهای دست دوم.
اگر ما میبایست فهرستی از تمام لباس ها و لوازم مورد نیاز برای لباس انباشته شده در مغازه ها و فروشگاه های شهرهای بزرگ داشته باشیم، احتمالا باید در پاریس، لیون، بوردو و مارسی پیدا کنیم تا بتوانیم کمون را به ارائه لباس برای تمام شهروندان هر دو جنس قادر سازیم ؛ و اگر همه در یک لحظه مناسب نباشند، سازندگان کمونی خیلی زود این کمبودها را فراهم می کنند. ما می دانیم که در حال حاضر، موسسات خیاطی و لباس دوزهای ما به سرعت کار می کنند، به شرطی که ماشین آلات مخصوص برای تولید در مقیاس وسیع فراهم باشند.
"اما هرکسی میخواهد یک کت ساتن دار یا یک لباس مخملی/ ابریشم داشته باشد!" دشمنان ما بانگ میزنند .
رک و پوست کنده، ما آن را باور نمی کنیم. هر خانمی بر روی لباس مخملی/ابریشم دندان تیز نکرده، و هر مردی رویای کت ساتن دار ندارد. حتی اکنون اگر ما از هر خانم بخواهیم که لباس خود را انتخاب کند، ما خواهیم دید که برخی لباس ساده و عملی را ترجیح میدهند تا تاثیری را که تمام پیرایش های خارق العاده مطابق مد روز می گذارد.
سلیقه ها با زمان تغییر می کنند و مد در رؤیای زمان انقلاب قطعا سادگی خواهد کرد. جوامع، مانند افراد، ساعاتی از بزدلی خود را دارند، اما همینطور لحظات قهرمانانه؛ و هرچند جامعه امروز یک چهره بسیار ضعیفی را در پی یافتن منافع شخصی و ایده های دست دوم نشان میدهد، اما زمانی که بحران های بزرگ رخ می دهد، حال و هوا متفاوت می شود. لحظات عظیم و شور و شوقی را در بر دارد. افرادی با طبیعت سخاوتمند قدرت را به دست می آورند که امروزه در دست سودجویان است. فداکاری/ایثار در راه خواهد بود، و اعمال نجیب همانند خویش را خواهد یافت؛ حتی خودخواهان شرمسار خواهند شد و به رغم خودشان به تحسین روی خواهند آورد، اگر نه تقلید کنند، سخاوتمندانه و شجاع.
انقلاب بزرگ سال 1793 در نمونه هایی از این نوع فراوان است و چنین دوره های احیای روحیات انسانی بطول میانجامند- به عنوان امری طبیعی برای جوامع و افراد - به طوری که شور و شوق بهار بشریت را به جلو سوق می دهد.
ما نمی خواهیم در مورد بخشی که چنین احساساتی نجیبی ایفا کرده اند را مبالغه کنیم ، و نه بر مبنای آنهاست که ما آرمان های جامعه را پیدا خواهیم کرد. اما ما زیاده خواهی نخواهیم کرد، اگر انتظار داریم کمک آنها در اولین و دشوارترین لحظات اتفاق افتد. ما نمی توانیم امیدوار باشیم که زندگی روزمره ما به طور مداوم با چنین شور و شوق فراوان الهام بخش باشد، اما ما ممکن است کمک های آنها را در ابتدا انتظار داشته باشیم، و این همه آن چیزیست که نیاز داریم.
این فقط برای شستن و پاک کردن زمین است، به دور انداختن پس مانده ها و فضولات انباشته شده از قرن ها برده داری و ستم است، که جامعه نوین آنارشیستی نیاز به این موج از عشق برادرانه دارد. بعدا می تواند بدون توسل به روح از خود گذشتگی وجود داشته باشد؛ زیرا ظلم و ستم را از بین برده و بنابراین یک غریزه جهانی جدید با تمام احساسات همبستگی ایجاد کرده .
علاوه بر این، اگر ماهیت انقلاب همانطور که در اینجا به آن اشاره کردیم باشد، ابتکار عمل آزادانه افراد، زمینه گسترده ای از عمل را برای از بین بردن تلاش های خودخواهانه پیدا می کند. گروه ها در هر خیابان و منطقه به منصه ظهور خواهند آمد تا مسئولیت مقوله پوشاک را بر عهده بگیرند. آنها می توانند موجودی های هر شهر را به دست آورند و تقریبا منابعی را که در اختیارشان هست را مشخص کنند. بیش از حد احتمال دارد که در مورد پوشاک شهروندان همان اصولی را اتخاذ کنند که در مورد خواربار، یعنی به طور آزادانه از فروشگاه های کمون همه چیزهایی را که به وفور یافت می شوند ارائه دهند و
چیزهایی را که در تعداد محدودی موجود هست را قسمت کنند.
با عدم امکان دادن کتی ساتن دار به هر مردی، و به هر زنی لباس مخملی، جامعه احتمالا بین زائد/ زیادی و ضروری تفاوت قائل خواهد شد، و، موقتا، حداقل، کلاس دار بودن ساتن و مخمل در میان افراطهای زندگی، آمادگی اینراه خواهد داشت تا زمان ثابت کند که آیا چیزی را که امروزه لوکس محسوب می شود ممکن است برای همه فردا به چیزی متداول تبدیل نشود. در حالی که پوشاک ضروری برای هر ساکن شهر آنارشیستی تضمین می شود، این امر به فعالیت های خصوصی واگذار می شود تا برای فرد بیمار و ضعیف آن چیزهای را تهیه کنند، که موقتا لوکس در نظر گرفته میشوند، و برای کم بنیه ها چنین فقره ویژه ای را، که به عنوان مصرف روزانه شهروندان عادی محسوب نمی شوند.
"اما،" ممکن است اصرار شود "این یکسانی/یکنواختی خاکستری به معنای پایان همه چیز زیبا در زندگی و هنر است".
"قطعا نه!" ما پاسخ می دهیم؛ و ما همچنان نظر خودمان را بر آنچه که قبلا وجود دارد، پایه ریزی می کنیم. پیشنهاد ما در حال حاضر نشان دادن اینست که چگونه یک جامعه آنارشیستی می تواند سلیقه های هنری شهروندان خود را برآورده کند بدون اینکه به آنها اجازه دهد دست به جمع آوری ثروت میلیونری بزنند .