Samstag, 4. Februar 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos

Anarchy Works - Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار 
=============================
 فصل اول
Human Nature

?Aren't people naturally selfish (الف)
آیا مردم به طور طبیعی خودخواه نیستند؟
?Aren't people naturally competitive (ب) 
 آیا مردم به طور طبیعی رقابتی نیستند؟
?Haven't humans always been patriarchal(پ) 
آیا انسان ها همیشه مرد سالار نبوده اند؟
?Aren't people naturally warlike(چ)
 آیا مردم به طور طبیعی جنگ جو نیستند؟
?Aren't domination and authority natural(د)
آیا سلطه  گری و اقتدار طبیعی نیست؟
  A broader sense of self(ر)
مفهومی گسترده تر از خود 
**************************** 

?Haven't humans always been patriarchal(پ) 
آیا انسان ها همیشه مرد سالار نبوده اند؟


یکی از کهن ترین اشکال ظلم و ستم و سلسله مراتب پدرسالاری است: تقسیم
انسان به دو نقش انعطاف ناپذیر جنسیتی و سلطه مردان بر زنان. اما پدرسالاری نه طبیعی ست و نه جهانی . بسیاری از جوامع بیش از دو طبقه بندی جنسیتی داشته اند، و به اعضای خود اجازه تغییر نقش جنسیتی داده اند. حتی برخی دست به ایجاد نقش های احترام آمیز معنوی برای کسانی زده اند که هیچ مناسبتی در دو گروه اولیه برای خود نمی دیدند. اکثر هنرهای ما قبل تاریخ به تصویر کشیده اند افرادی را که یا از هیچ جنس معینی نیستند و یا افرادی با ابهاماتی، اغراق آمیز ترکیبی از صفات مردانه و زنانه. در چنین جوامعی، نقش جنسی سیال بود. چیزی بود از یک کودتای تاریخی برای به اجرا درآوردن مفهوم ثابت دو، جنس آرمانی که ما در حال حاضر طبیعی در نظر میگیریم . صحبت کردن از شرایط صرفا فیزیکی، بسیاری از افراد کاملا سالم دو جنسه به دنیا می آیند، با ویژگی های فیزیولوژیکی مردانه و زنانه، نشان دهنده اینست که این دسته بندی ها در یک زنجیره سیال وجود دارند. معنا ندارد به افرادی که خود را به راحتی مناسب یک دسته نمی بینند این احساس را القا نمود که غیر طبیعی هستند.


 حتی در جامعه مردسالار ما، که در آن همه بر این باور مقید شده اند که پدر سالاری طبیعی است، همواره مقاومت وجود داشته است . مقاومت کنونی بسیاری از افراد کوئیر و  فراجنسیتی شکل افقی بخود گرفته است. یک سازمان در شهر نیویورک، به نام تند خو/ سبع!(*)، شامل طیف گسترده ای از مردم محروم و تحت ستم مرد سالاری میباشند: فراجنسیتی، لزبین، همجنسگرا، دوجنسگرا، دو روح (یک طبقه بندی افتخارآمیز در بسیاری از جوامع بومی آمریکا برای افرادی که بطور مشخص هویت مرد یا زن ندارند)، کوئیر ، و سئوال برانگیز( افرادی که در باره سکسیت شان  یا هویت جنسیتی خود تصمیم نگرفته اند، یا که در هیچ طبقه بندی/دسته ای احساس راحتی نمیکنند). تند خو/ سبع! در سال 2000 عمدتا توسط جوانان غیر سفید پوست ، و با مشارکت آنارشیستی تاسیس شد. آنها حامل اخلاق افقی "سازماندهی شده توسط ما، برای ما،"میباشند و به طور فعال مرتبط میدانند مقاومت را با پدرسالاری، ترنس هراسی و هوموفوبیا را با مقاومت در برابر سرمایه داری و نژادپرستی. اقداماتشان شامل اعتراض به خشونت پلیس علیه فراجنسیتی و جوانان کوئیر ست؛ و آموزش را از طریق فیلمهای مستند ، جزوات کوچک(+) و اینترنت میسر میدانند؛ و سازماندهی را در راستای مراقبت های بهداشتی عادلانه و علیه نوسازی گرائی(*+)، به خصوص اینکه دومی تهدیدی ست برای نابود کردن فضاهای فرهنگی و اجتماعی مهم برای جوانان کوئیر.
FIERCE(+) zines(*)
(*+) gentrificationروندی رو برشد در شهرهای بزرگ / متروپولیتن که فقرا و اقلیتها نژادی و جنسیتی را به حاشیه شهرها میفرستند و مراکز شهر را عمدتا برای بورژواها ( ثروتمندان نوین) غروق میکنند. 


در زمان نوشتن این سطور آنها فعالیتشان خصوصا در راستای کمپین جلوگیری از نوسازی گرائی خیابان اسکله کریستوفر(*) دور میزند، که یکی از فضاهای عمومی امن برای جوانان بی خانمان وکوئیرهای غیر سفید پوست کم درآمد برای دیدار و ساختن کومونیته میباشد. از سال 2001، که شهر در حال تلاش برای توسعه اسکله بوده، آزار و اذیت و دستگیری پلیس چند برابر شده است. کمپین تند خو/ سبع! با ارائه یک نقطه محوری برای کسانی که می خواهند فضا را حفظ کنند کمک کرده، و بحث عمومی را برای شنیدن نقطه نظرات دیگر علاوه بر دولت و صاحبان کسب و کار تغییر داده است. نگرش/ برخورد جامعه ما در مورد جنسیت و سکسیت(سکسوالیتی)  اساسا در قرنهای گذشته ،عمدتا بخاطر گروههای اینچنینی که با عمل مستقیم به ایجاد آنچه که گفته می شود غیر ممکن است ، تغییر رادیکال کرده است.
Christopher Street Pier(*)


مقاومت در برابر مردسالاری تا آنجا که ما علاقه به نگرش داشته باشیم به عقب بر میگردد. در "روزهای خوب قدیمی" زمانی که این نقش های جنسیتی ظاهرا بلامنازع بودند و به عنوان طبیعی پذیرفته میشدند، ما می توانیم داستان های مدینه فاضله/اتوپیا بیابیم، که این فرضیه که پدرسالاری طبیعی است را دگرگون میسازد، و این تصور که پیشرفت متمدنانه ما را به طور پیوسته از ریشه های وحشیانه / بی رحمانه بسمت حساسیتهای روشنگرایانه بیشتر سوق میدهد. در واقع ایده آزادی کامل همواره نقشی در تاریخ بشر ایفا کرده است. 


در طی قرن هفدهم/1600، اروپایی ها به دلایل مختلف به سمت آمریکای شمالی(منظور کانادا و آمریکاست-م) در حرکت بودند، و به ساخت مستعمرات جدید که طیف گسترده ای از ویژگی ها را به نمایش میگذارد اقدام نمودند. آنها شامل اقتصاد کشت و زرع بر اساس کار برده گی، مستعمرات کیفری، شبکه های تجاری که به وادارکردن ساکنان بومی برای تولید مقادیر زیادی از پوست حیوانات میانجامید، و اتوپیای بنیادگرایانه مذهبی بر اساس نسل کشی کل جمعیت بومی میشدند. اما همانطور که مستعمرات کشت و زرع شورش های بردگان را بدنبال داشت ، مستعمرات مذهبی مرتدین خود را داشت . یک مرتد قابل توجه/معروف خانم ان هاچینسون(*) بود. آناباپتیستی(نشات گرفته شده از رفرمیسمی رادیکال: نه کاتولیک هستند و نه پرتستان-م) که به انگلستان نوین(+) آمد تا از آزار و اذیت مذهبی در جهان قدیمی (منظور اروپای کنونی-م) فرار کند، او شروع به برگزاری گروههای بحث زنانه در خانه اش بر اساس تفسیر آزاد از کتاب مقدس/انجیل نمود. همینکه محبوبیت این جلسات گسترش یافت، مردان نیز شروع به شرکت کردند. ان، که مخالف برده داری آمریکائی های آفریقائی تبار و بومیان آمریکائی/سرخپوستان بود، از کلیسا انتقاد میکرد، و اصرار داشت که زن به دنیا آمدن یک نعمت است و نه یک نفرین، حمایت مردمی برای ایده های خوب استدلال شده اش یافت .
(*)Ann Hutchinson

(+)New Englandبه هفت ایالت  شمال شرق آمریکا گفته میشود که اولین انگلیسی ها بدانجا کوچ کردند: رود آیلند / دلوور/ کاندیکت/ ماساچوست/ میین/ نیو همشایر/ و  ورمانت


رهبران مذهبی مهاجرنشین خلیج ماساچوست او را برای توهین به مقدسات به دادگاه کشاندند، اما در دادگاه او بر ایده های خود ایستاد . اورا هو کرده و ابزار شیطان خواندند، و یک کشیش گفت: "شما از جای خود پا فرا گذاشته اید، شما یک شوهر بوده اید تا یک همسر، یک واعظ بجای یک شنونده،و یک قاضی بجای یک سوژه." پس از اخراجش، در سال 1637، ان هاچینسون دست به سازماندهی گروهی زد، به تشکیل شهرکی بنام 'پوکه ست'(*) . آنها به عمد شهرک خود را نزدیک جائی که راجر ویلیامز(+)، متخصص الهیات مترقی، مزرعه پراویدنس(*+) را تاسیس کرده بود، ساختند. مزرعه/شهرک مذکور بر اساس ایده برابری کامل و آزادی وجدان برای همه ساکنان، و روابط دوستانه با  همسایگان بومی/ سرخپوستان برقرار شده بود. این شهرک ها متقابلا تبدیل شدن، به ترتیب، به پورتسموت و پراویدنس(4)، 'رود آیلند'. در همان اوایل آنها با پیوستن بهم به تشکیل مستعمره 'رود آیلند' دست زدند . هر دو شهرک از قرار روابط دوستانه ای با ملت بومی همسایه، ناراگانست(5)، داشتند. شهرک راجر ویلیامز بر روی زمین هدیه داده شده از طرف همسایه شان   ساخته شده بود، در حالی که گروه هاچینسون به مذاکره در تبادل برای خرید زمین دست زدند.
Roger Williams(2) / (1)Pocasset
Providence Plantation(3) /  (4)Portsmouth & Providence
(5) Narragansett

در ابتدا، سازماندهی پوکاست حول شوراهای منتخب دور میزد و مردم حاضر به داشتن فرماندار نبودند. شهرک برابری بین جنسیتها و محاکمه با حضور هیئت منصفه را برسمیت شناخت؛ مجازات اعدام ، محاکمه جادوگران، زندان برای بدهی، و برده داری را لغو کرد؛ و آزادی مذهبی کامل را اعطا نمود. کنیسه دوم در شمال آمریکا در مستعمره رود آیلند ساخته شده است. در سال 1651 یکی از اعضای گروه هاچینسون قدرت را بدست گرفت و از دولت انگلستان اعطای فرمانداری برای مستعمره  را نیز دریافت کرد، اما پس از دو سال دگر افراد شهرک او را در یک انقلاب کوچک بیرون کردند. پس از این حادثه، خانم هاچینسون متوجه شد که اعتقادات مذهبی او مخالف "قاضی"، یا قدرت /اتوریته دولتی ست، وگفته میشود که در سالهای بعد او به فلسفه سیاسی - مذهبی که خیلی شبیه به آنارشیسم فردگرایانه است گرایش پیدا کرد. میتوان گفت که هاچینسون و همکارانش از زمان خودشان جلو بودند، اما در هر دوره از تاریخ کومونیته هائی وجود  داشته از مردمی که دست به ایجاد آرمانشهر زده اند، زنانی که برابری خود را اعمال کرده اند، و مردم عادی کوچه و خیابان که انحصارطلبی رهبران مذهبی بر حقیقت را رد کرده اند .
خارج از تمدن غرب ما می توانیم نمونه های از جوامع غیر مردسالارانه را پیدا کنیم. برخی جوامع بی دولت عمدا سیالیت جنسی را حفظ میکنند، مانند موبوتی که قبلا توضیح داده شد. خیلی از جوامع جنسیت ثابت و تقسیم نقش میان زنان و مردان را قبول میکنند، اما به دنبال حفظ برابری بین این نقش ها هستند. چندین تن از این جوامع اجازه مظاهری از فراجنسیتی را میدهند - افراد نقش جنسیتی خود را تغییر داده و یا یک هویت جنسیتی منحصر به فرد را اتخاذ میکنند. در جوامع شکارچی- جمع آور کننده "یک بخش تند و تیز و سخت تقسیم کار بین جنسیت ها جهانی نیست ... [و در مورد یک جامعه خاص] تقریبا هر فعالیت امرار معاشی می تواند، و اغلب، توسط مردان یا زنان انجام میشود " . (7)

(7)Roger M.Keesing,Andrew J.Strathern, Cultural Anthropology:A Contemporary Perspective,3rd Edition,New York: Harcourt Brace & Company,1988,p.83     راجر. ام. کیسینگ ، اندرو  جی استراترن ، مجله انسان شناسی فرهنگی:  چشم انداز معاصر، چاپ سوم، نیویورک: هارکورت بریس و کمپانی، سال 1988،صفحه 83 

'ایگبو' غرب آفریقا حوزه جداگانه ای از فعالیت برای مردان و زنان داشتند. زنان مسئول وظایف خاص اقتصادی بودند و مردان مسئول دیگر بخشها، و هر گروه قدرت مستقل خود را بر حوزه شان اعمال میکردند. این حوزه ها تعیین میکرد چه کسی فلان کالاها را تولید ، چه حیواناتی را اهلی ، و چه مسئولیتی را در باغچه و بازار بعهده میگرفت. اگر یک مرد در حوزه فعالیت زنان دخالت میکرد یا همسرش  را مورد آزار قرار میداد، زنان یک مراسم همبستگی جمعی تشکیل میداده تا بلکه تعادل حفظ شود و مجرم به مجازات برسد، و آنرا "نشسته بر روی یک مرد" خطاب میکردند. همه زنان در خارج خانه این مرد جمع میشدند، بر سرش فریاد میزدند و توهین نیز هم تا برایش ایجاد شرم کنند .اگر او بیرون نمی آمد و عذر خواهی نمی کرد موجی از زنان ممکن است حصار اطراف خانه اش را داغان و ساختمان ذخیره سازی دور افتاده اش را از بین ببرند. اگر جرم او به اندازه کافی سخت بود، زنان حتی ممکن است به خانه اش حمله ور شوند ، او را بیرون کشیده، و مورد ضرب و شتم قرار دهند. زمانی که بریتانیا ایگبو را به استعمار خود درآورد، آنها نهادهای مردان و نقشهای اقتصادی آنها را به رسمیت شناختند، اما حوزه اجتماعی زندگی زنان را نادیده گرفته و یا کور بودند نسبت به آن . زمانی که زنان ایگبو به عمل زشت بریتانیا با تمرین سنتی "نشسته بر روی یک مرد" پاسخ دادند، بریتانیا، احتمالا با اشتباه گرفتن آن با قیام زنان، بر رویشان آتش گشودند، و بدین ترتیب به آئین تعادل جنسیتی پایان داده و نهاد پدرسالاری جامعه ایگبو را تقویت نمودند.(8)


(8)Judith Van Allen " 'Sitting On a Man' : Colonialism and the Lost Political Institution of Igbo Women." Canadian Journal of African Studies.Vol.ii,1972,pp.211-219   جودیت وان آلن " 'نشسته بر روی یک مرد': استعمار و نهاد سیاسی از دست رفته زنان ایگبو." مجله کانادائی مطالعات  

آفریقائی. جلد دوم،1972 صفحات 219-211

هادنوساوون(*) ،که اروپائی ها آنرا به ایروکیوز(+) صدا میکردند، جامعه مساوات طلب مادرتباری از شمال شرق آمریکا ست . آنها به طور سنتی از چندین ابزار برای رسیدن به تعادل در روابط جنسیتی استفاده میکنند . در حالی که تمدن اروپائی از  تقسیم بندی جنسیتی استفاده کرده تا مردم را در چارچوب زمخت نقشهای اجتماعی قرار داده و به زنان ، کوئیرها، و افراد فراجنسیتی ستم میکند، تقسیم جنسیتی کار و نقش های اجتماعی در میان هادنوساوون عملکردش برای حفظ تعادل بوده، و تخصص دادن سوله مستقل و قدرت به هر گروه ، و اجازه دادن درجه بیشتری از تحرک در میان جنسیتها که در جامعه غربی نمیتوان خوابش را هم دید . برای صدها سال هادنوساوون با استفاده از ساختار فدرالی بین ملتهای مختلف هماهنگی بوجود آورده اند، و در هر سطح از سازمان شوراهای زنان و شوراهای مردان وجود داشته است. در چیزی که ممکن است آنرا سطح ملی خواند، که با مسائل جنگ و صلح مربوط می شود، شورای مردان تصمیمات را میگرفتند، هر چند زنان حق وتو داشتند. در سطح محلی، زنان نفوذ بیشتری اعمال میگردند. واحد پایه اجتماعی- اقتصادی، خانه بزرگ، متعلق به زنان بود، و مردان هیچ شورای در این سطح نداشتند. هنگامی که یک مرد با زنی ازدواج میکرد، او به خانه زن نقل مکان میکرد. هر مردی که رفتار درستی نمیداشت در نهایت می تواند از خانه بزرگ بیرون انداخته شود.
Haudennosaunne (*)
Iroquois(+)

جامعه غربی به طور معمول سطح "بالاتر"ی از سازمان را به عنوان مهم تر و قدرتمند تر می بیند- حتی زبانی که ما از آن استفاده میکنیم انعکاسی از آن است؛ اما از آنجائی که هادنوساوون مساوات طلبانه و غیر متمرکز بودند، در سطوح پائین تر و یا محلی از سازمان که در آن زنان نفوذ بیشتری داشتند در زندگی روزمره مهم تر بودند. در واقع زمانی که هیچ دشمنی میان ملل مختلف وجود نداشت بالاترین شورا ممکن بود برای مدت زمان طولانی گردهم جمع نشوند. با این حال، جامعه آنها "مادرسالار"ی نبود : مردان مورد سوء استفاده/استثمار قرار نگرفته و با بی ارزشی مواجه  نمی شدند آنطور که زنان در جوامع مردسالار میشوند. بر عکس، هر گروه مقداری استقلال و ابزاری برای حفظ تعادل داشتند. با وجود قرنها استعمار توسط  فرهنگ مردسالار، گروه های زیادی از هادنوساوون روابط جنسیتی سنتی خود را حفظ کرده و هنوز هم در تضادی شدید با فرهنگ ستمگرانه جنسیتی کانادا و ایالت متحده آمریکا ایستاده اند .

Keine Kommentare: