Sonntag, 29. Januar 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos

Anarchy Works - Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار 
=============================
 فصل اول
Human Nature

?Aren't people naturally selfish (الف)
آیا مردم به طور طبیعی خودخواه نیستند؟
?Aren't people naturally competitive (ب) 
 آیا مردم به طور طبیعی رقابتی نیستند؟
?Haven't humans always been patriarchal(پ) 
آیا انسان ها همیشه مرد سالار نبوده اند؟
?Aren't people naturally warlike(چ)
 آیا مردم به طور طبیعی جنگ جو نیستند؟
?Aren't domination and authority natural(د)
آیا سلطه  گری و اقتدار طبیعی نیست؟
  A broader sense of self(ر)
مفهومی گسترده تر از خود 

**************************** 

?Aren't people naturally competitive (ب) 
 آیا مردم به طور طبیعی رقابتی نیستند؟


در جامعه غربی، رقابت آنقدر نرمال شده که جای تعجب نیست که ما آن را حالت طبیعی روابط انسانی در نظر بگیریم. از جوانی، به ما آموخته اند که ما باید بهتر از هر کس دیگری باشیم تا برای خودمان
ارزشی داشته باشیم .شرکت/کمپانی ها اخراج کارگران را توجیه میکنند، آنها را از معاش و مراقبت های بهداشتی محروم میکنند، تا کمپانی بتواند "رقابتی باقی بماند." خوشبختانه، اینطوری میتواند نباشد . سرمایه داری صنعتی تنها یکی از هزاران شکل سازمان اجتماعی ست که انسان ها توسعه داده اند، و اگر شانس داشته باشیم آخرین هم نخواهد بود. بدیهی است، انسان ها قادر به رفتار رقابتی هستند، اما آنقدر سخت نیست که ببینیم چقدر جامعه ما آنرا تشویق می کند و رفتار تعاونی/همبستگی را سرکوب (و تحقیر نیز هم-م). جوامع بی شماری در سراسر جهان اشکال تعاونی زندگی را توسعه داده اند که تا حد زیادی در تقابل با هنجارهای غالب در نظام سرمایه داری هستند. در حال حاضر، تقریبا تمام این جوامع از طریق استعمار، برده داری، جنگ، و یا تخریب زیستگاه به نظام سرمایه داری ادغام شده است، اما تعدادی از اسناد باقی مانده نشان/حاکی از تنوع زیادی از جوامعی که وجود داشته اند میکند .


جامعه موبوتی شکارچی- گردآورنده های جنگل ایتوری در آفریقای مرکزی(*) به طور سنتی بدون دولت زندگی می کرده اند. اسناد توسط مورخان باستان نشان می دهد که ساکنان جنگل بعنوان جامعه بی دولت شکارچی- گردآورنده در دوره فرئونهای(+) مصری زندگی می کردند، و بزعم خود موبوتی ها آنها همیشه اینگونه زندگی می کرده اند. بر خلاف تصاویر/ برداشتهای مشترک توسط خارجی ها، گروه هائی مانند موبوتی ایزوله یا ازلی نیستند. در واقع آنها تعاملات مکرری با مردم کم تحرک بانتو (*+) در اطراف جنگل دارند، و فرصتهای زیادی هم داشته اند که ببینند  جوامع به ظاهر پیشرفته چگونه هستند. با تاریخچه حداقل صدها ساله شان، موبوتی  به روابط مبادله و هدیه دادن با کشاورزان همسایه توسعه بخشیده اند، در حالی که  هویت خود را به عنوان "فرزندان جنگل" حفظ کرده اند.
(*) Mbuti hunter-gatherers of the Ituri Forest in central Africa
(+) pharoahs
(*+) Bantu


امروزه هنوز چندین هزار موبوتی در جنگل  ایتوری زندگی می کنند و روابطی پویا را از طریق مذاکره با جهان در حال تغییر روستائیان رقم میزنند، در حالی که برای حفظ روش های سنتی زندگی خود نیز مبارزه میکنند. بسیاری از موبوتی های دیگر  در شهرکهائی در امتداد جاده های جدید زندگی می کنند. معدن کلتان(*) برای تلفن های همراه یک انگیزه مالی قوی برای جنگ داخلی و تخریب زیستگاه که باعث تخریب منطقه و کشتار صدها هزار نفر از ساکنان گردیده میباشد. دولت های کنگو، رواندا، و اوگاندا همه خواهان کنترل این صنعت میلیارد دلاری میباشند ( که عمدتا برای آمریکا و اروپا تولید میکند)، در حالی که کارگران معدن به دنبال اشتغال از سراسر آفریقا می آیند تا دست به راه اندازی اردوگاه در منطقه بزنند. جنگل زدائی، رونق جمعیت ، و افزایش شکار برای ارائه گوشت جنگل برای سربازان و کارگران معدن حیات وحش محلی را تهی گردانده . با کمبود مواد غذائی و رقابت برای کنترل زمین، سربازان و کارگران معدن دست به انجام جنایات زده اند ، از جمله آدم خواری، علیه موبوتی . برخی از موبوتی ها در حال حاضر خواستار یک دادگاه بین  المللی در برابر آدم خواری و سایر موارد خشونت میباشند.

Coltan(*)


اروپائی ها در سفرهایشان از فرای مرکز آفریقا در طول استعمارشان چارچوب اخلاقی خود را به موبوتی تحمیل گرداندند. از آنجائی که آنها تنها با موبوتی ها در روستاهای کشاورزان بانتو در اطراف جنگل ایتوری مواجه شدند، آنها اینگونه تصور کردند که موبوتی یک قشر بدوی از مستخدمین هستند. در سالهای دهه 50 قرن بیستم، موبوتی کالین تورنبول(*) انسان شناس غربی را  دعوت کردند تا با آنها در جنگل زندگی کند. آنها پرسشهای بی ادبانه و نادان او را تحمل کردند، و با صبر و حوصله به او در مورد فرهنگ خود آموزش دادند. داستان هائی که او بازگو میشود توصیف از جامعه ای میکند خارج از آنچه یک جهان بینی غربی آنرا امکان پذیر میداند. در حدود زمانی که انسان شناسان، و پس از آن، آنارشیستهای غربی، شروع کردن به بحث در مورد آنچه که موبوتی برای نظریه های مربوطه خود استدلال می کنند، نهادهای اقتصادی جهانی در حال تشریح فرایند نسل کشی شدند که تهدید به نابود کردن موبوتی به عنوان یک مردم میکرد. با وجود این، نویسندگان مختلف غربی در حال قرار دادن موبوتی یا در جایگاهی آرمانی یا  تخریب کردنشان برای ایجاد استدلال بنفع یا علیه توحش، ویگانیسم( گیاهخواری که  محصولات حیوانی - شیر و پنیر و ماست و تخ مرغ - را نیز مصرف نمیکند-م)، فمینیسم(+)، و دیگر برنامه های سیاسی میباشند.(تاکیدها از منست)
 (*) Colin Turnbull 
(+)primitivism,veganism,feminism

بنابراین، شاید مهم ترین درسی که از داستان موبوتی میتوان گرفت این نیست که آنارشی- یک تعاونی/همکاری، رایگان، و جامعه نسبتا سالم- امکان پذیر میباشد
، بلکه  جوامع آزاد امکان پذیر نمیباشند تا زمانی که دولت ها تلاش به درهم شکستن هر گونه جنبش استقلال طلبانه میکنند، شرکت/کمپانی ها دست به نسل کشی میزنند تا تلفن های همراه تولید کنند، و مردم به ظاهر دلسوز بیشترعلاقه مند به نوشتن قوم نگاری(*) می باشند تا جنگیدن (علیه تمامی این ستمها-م).
  Ethnographyشاخه ای از انسان شناسی که بعضا پسا مدرن ها شیفته اش هستند(*)



 در چشم انداز تورنبول، موبوتی قاطعانه مساوات طلب بودند، و بسیاری از راههائی که آنها جامعه خود را سازماندهی میکردند به کاهش رقابت و تشویق همکاری بین اعضا منجر میشد. جمع آوری مواد غذائی  یک امر جامعه/کومونیته بود، و هنگامی که به شکار میرفتند اغلب همه گروه سر و کله شان پیدا میشد. نیمی حیوانات را نشانه میگرفتند بسمت دگر نیمه ، که با تور منتظر بدام انداختن هر گونه حیواناتی که بسمتشان می آمد. یک شکار موفق نتیجه همکاری موثر همه با هم بود ، و کل جامعه در گرفتن شریک بودند.


به کودکان موبوتی درجه بالائی از خودمختاری داده میشد، و بیشتر روز خود را در یک جناح از اردوگاه که خارج از محدوده برای بزرگسالان بود به سر میبردند. یک بازی که آنها اغلب به آن مشغول بودند شامل یک گروه از بچه های کوچک میشد که از یک درخت جوان بالا میرفتند تا زمانی که جمع وزن کودکان منجر به خم شدن درخت بسوی زمین میشد . در حالت ایده آل، کودکان همزمان به یک باره خودشان را ول میکردند ، و انعطاف درخت بسمت بالا شلیک میشد. ولی اگر یک کودک همگام نمیبود و دیر خود را ول میکرد ، کودک بشدت به درختان اصابت میکرد و کلی ترس برش میداشت (بقول معروف تو تنبونش میشاشید-م). اینگونه بازی ها به تدریس هماهنگی/ هارمونی  گروهی در مقابل عملکرد / نمایش فردی می انجامد، و ارائه یک شکل اولیه از اجتماعی گرائی در راستای فرهنگ همکاری داوطلبانه. بازیهای جنگی و رقابت فردی که مشخص جوامع غربی ست یک شکل قابل ملاحظه متفاوتی از اجتماعی گرائی ارائه میدهد. 


موبوتی همچنین رقابت  و یا حتی تمایز بیش از حد دو جنس را دلسرد کننده میدانند. آنها ضمایر جنسیتی یا کلمات خانوادگی استفاده نمی کنند- به عنوان مثال، به جای "پسر" آنها می گویند "کودک"، "خواهر و برادر" به جای "خواهر" - به جز در مورد پدر و مادر، که در آن تفاوت عملکردی بین کسی که فرزند را بدنیا می آورد یا شیر فراهم می کند و کسی که دیگر اشکال مراقبت را فراهم میکند. یک بازی مهم آئینی که بزرگسالان موبوتی انجام میدهند به تضعیف رقابت جنسیتی میپردازد. همانطور که تورنبول توصیف میکند، این بازی مانند تقلا از بازی جنگ شروع میشد، با  کشیدن یک سر طناب بلند یا تاک توسط زنان و طرف دیگرتوسط مردان . اما به محض اینکه یک طرف نزدیک به پیروزی میشد، کسی از این تیم به طرف دیگر میرفت، همچنین نمادین تغییر جنسیتشان و تبدیل شدن به یک عضو از گروه دیگر. در پایان، شرکت کنندگان در یک پشته فرو ریخته و کلی میخندن، همگان   جنس خود را چندین بار تغییر داده بودند . هیچ یک از طرفین "برنده" نمیشد، اما نکته به نظر می رسید همین باشد . هماهنگی گروه دوباره بازسازی میشد.


 موبوتی به طور سنتی جدال یا "سر و صدا" را به عنوان یک مشکل شایع/مشترک و تهدیدی برای هماهنگی گروه مینگرند. اگر منازعه کننده گان نتوانند چیزها را توسط خودشان یا با کمک دوستان حل و فصل کنند، کل گروه / باند دست به تشکیل یک مراسم/آئین مهم زده که اغلب تمام شب به طول میانجامید. همه با هم جمع میشدند برای بحث، و اگر مشکل هنوز هم نمی تواند حل شود، جوانان، که اغلب نقش عدالتخواهان در جامعه را ایفا کرده اند، یواشکی و با حرکت در شب شروع به تهاجم در اطراف اردوگاه کرده، و با دمیدن در شاخی که صدائی مانند یک فیل میدهد، نماد اینکه چگونه مشکل موجودیت تمام گروه/ باند را تهدید می کند. برای اختلاف به خصوص جدی ای که هماهنگی این گروه را مختل کرده بود، جوانان ممکن است بیانی اضافی به سرخوردگی خود دهند: با حمله کردن به اردوگاه، با براه انداختن آتش سوزی و خراب کردن خانه ها. در همین حال، بزرگسالان به خواندن یک هماهنگی/هارمونی دو بخشی اکتفا میکنند، با ایجاد حس همکاری و با هم بودن.


موبوتی همچنین در سراسر طول سال در روند نوعی انشقاق و همجوشی/ائتلاف قرار داشته است. اغلب با انگیزه تعارضات بین فردی، گروه/ باند به گروه های کوچکتر، گروه صمیمی تر تقسیم میشود. مردم گزینه اینرا داشته تا از یکدیگر فاصله بگیرند بجای اینکه توسط جامعه بزرگتر مجبور به سرکوب مشکلات خود شوند. پس از سفر و زندگی به طور جداگانه برای یک مدت ،همینکه زمانی وجود داشته که جدالها از آب و تاب بیفتند، گروه های کوچکتر دوباره بهم می پیوستند. در نهایت  تمام گروه/ باند، بهم پیوسته، و روند مجددا آغاز شده است. به نظر می رسد که موبوتی این نوسانات اجتماعی را با فعالیت های اقتصادی خود هماهنگ میکنند، تا این دوره با هم زندگی کردن به عنوان کل گروه با فصلی که در آن اشکال خاص جمع آوری غذا و شکار نیاز به همکاری یک گروه بزرگتر را دارد همزمان شود. دوره گروه های کوچک، متفاوت با زمانی از سال مصادف میشود که مواد غذائی در فصلی باشند که توسط گروه های کوچک پخش شده در سراسر جنگل  بهترین برداشت را داشته باشند، و دوره ای از زمان تمام گروه/ باند گرد هم جمع میشدند که مطابقت داشته باشد با فصلی که در آن فعالیت شکار و جمع آوری غذا بهتر توسط همکاری  گروه های بزرگ با هم انجام میگیرد. 


متاسفانه برای ما،هیچگونه از ساختارهای اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی جامعه غربی مساعد به همکاری نمی باشند. زمانی که شغل و موقعیت اجتماعی ما بستگی به بهترعملکردن نسبت به همسالان/همکارانمان دارد، و اخراج "بازنده گان" و یا طردشان بدون هیچگونه توجه به لطمه ای که میتواند به حیثیت و یا توانائیشان برای تغذیه شان بزند، تعجب آور نیست که رفتارهای رقابتی از رفتارهای تعاونی/همکاری افزونتر باشند. اما توانائی زندگی تعاونی گونه برای افرادی که تحت تأثیر مخرب دولت و سرمایه داری زندگی میکنند از دست نرفته است. همکاری اجتماعی به جوامعی مانند موبوتی که ساکن یکی از چند منطقه باقی مانده اتونوم در جهان هستند محدود نمی شود. امکان زندگی تعاونی وار همین حالا برای همه ما موجود است. 


در اوایل این دهه، در یکی از فرد گرایانه ترین و رقابتی جوامع در تاریخ بشر،اقتدار/ اتوریته دولت برای مدتی در یکی از شهرها سقوط کرد. در عین حال در این دوره از فاجعه، با صدها نفر از مردم در حال مرگ و منابع بشدت محدود لازم برای بقا ، غریبه ها برای کمک به یکدیگر و با روحیه کمک متقابل گرد هم آمدند. شهر مورد بحث نیواورلئان است، پس از توفان کاترینا در سال 2005. در ابتدا، رسانه های غالب به گسترش اخبار/داستانهای نژادپرستانه مبنی بر توحش مرتکب شده توسط بازماندگان عمدتا سیاهپوست متوسل شدند، و اینکه پلیس و نیروهای گارد ملی به انجام عملیات نجات قهرمانانه دست زده در حالی که با باندی از گروههای غارتگران نیز مبارزه میکرده . بعدا اعتراف کردند که این داستان ها نادرست/دروغ بوده. در واقع، اکثریت قریب به اتفاق نجات را نه پلیس و نه افراد حرفه ای، بلکه خود شهروندان عامه مقیم نیواورلئان بسرانجام رساندند، اغلب در سرپیچی از دستور مقامات (5). پلیس، در عین حال، مشغول ترور/ قتل کسانی بود که آب آشامیدنی، پوشک، و دیگر لوازم اولیه زیستی را از فروشگاه های مواد غذائی رها شده نجات میدادند (مصادره انقلابی میکردند-م)، ارقامی که در غیر این صورت در نهایت به دلیل آلودگی حاصل از سیلاب غیر قابل فروش ساخته بود و به دور انداخته میشدند. 
(5)Amy Goodman, "Louisiana Official: Federal Gov't Abandoned New Orleans," Democracy Now,September7,2005.
(Aron Kinney,"Hurricane Horror Stories," Salon.com)
(5) امی گودمن، "مقامات لوئیزیانا : دولت فدرال مردم نیواورلئان را رها کرد،" دموکراسی اکنون، September7،2005. فاکس نیوز، سی ان ان، ونیویورک تایمز همگی به دروغ گزارش از باندهای از تجاوزگران در سوپردوم /استادیوم معروف شهر ، که در آن پناهندگان در طی طوفان گردهم آمده بودند. (آرون کینی، "طوفان داستان های ترسناک،" Salon.com) جمع آوری


نیواورلئان غیر معمولی  نیست: هر کس می تواند رفتارهای تعاونی گونه یاد بگیرند زمانی که آنها نیاز و یا تمایل به انجام آنرا داشته باشند. مطالعات جامعه شناختی نشان داده اند که تقریبا در تمام بلایای طبیعی، همکاری و همبستگی میان مردم  افزایش می یابد، و این مردم عادی هستند، نه دولت ها، که به طور داوطلبانه بیشتر  کارهای عملیات نجات و محافظت از همدیگر را در طول بحران انجام میدهند. (6)
Jesse Walker("Nightmare in New Orleans: Do disasters destory social cooperation?" Reason Online,September7,2005) cites the studies of sociologist E.L.Quarantelli
جسی واکر ("کابوس در نیواورلئان: آیا حوادث به نابودی همکاری اجتماعی منجر میشود؟" دلیل آنلاین، September7،2005) به نقل از مطالعات جامعه شناس E.L.Quarantelli، که نشان داد که "پس از
تحولات ناگهانی و عمده، پیوندهای اجتماعی تقویت خواهند شد، فعالیت های داوطلبانه می ترکونند/غوغا میکنند ، خشونت نادر خواهد بود .... "
 

Keine Kommentare: