Montag, 9. Januar 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos

Anarchy Works - Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار 
=============================

Introductionمقدمه
Anarchy would never workآنارشی هیچوقت کار نخواهد کرد(الف)
(ب)آنارشی دقیقا چیه؟ ? What exactly is anarchism
A note on inspirationنوشته ای پیرامون الهام گرفتن(ج)
The tricky topic of representation موضوع  خدعه آمیز نمایندگی(د)

***********************

قسمت چهارم
(ج)نوشته ای برای الهام گرفتن
A note on inspitration

کثرت گرائی/پلورالیسم و آزادی با ایدئولوژی ارتدوکس/ سنتی سازگار نیست.لازم نیست که نمونه های تاریخی  آنارشی  به صراحت آنارشیستی باشند. بسیاری از جوامع و سازمان هائی که با موفقیت بدون حکومت زندگی کرده اند خود را "آنارشیست " نخوانده اند"؛ این واژه در اروپای قرن 19 نشات گرفته، و آنارشیسم به عنوان جنبش اجتماعی خود آگاه  به اندازه میل به آزادی جهانی نیست.


گستاخانه است برچسب "آنارشیست" را به افرادی که آن را انتخاب نکرده ا ند بدهیم؛ بجایش ما می توانیم طیف وسیعی از واژه ها ی دیگر را برای توصیف نمونه هائی از آنارشی در عمل استفاده کنیم. "آنارشی" یک موقعیت اجتماعی بدون  حکومت و سلسله مراتب 
اجباریست که توسط روابطی افقی خود گردان/سازمان یافته مرتبط میباشد؛ "آنارشیست ها" افرادی هستند که خود را با جنبش اجتماعی یا فلسفه آنارشیسم شناسائی میکنند. ضد اقتدارگرایان افرادی هستند که به صراحت می خواهند در یک جامعه بدون سلسله مراتب اجباری زندگی کنند، اما خودشان را، تا آنجائی که میدانیم، به عنوان آنارشیست شناسائی نمیکنند - یا به این دلیل که این اصطلاح در دسترس شان نبوده و یا چون بطور خاص جنبش آنارشیستی را مرتبط  با جهان خود نمی بینند. هر چه باشد، جنبش آنارشیستی در اروپا پدید آمده و با توجه به این زمینه چنین جهان بینی را به ارث برده ؛ در عین حال مبارزات بسیار دیگری در برابر قدرت هستند که از جهان بینی های مختلف نشات گرفته و نیازی نمی بینند  خود را "آنارشیست" بخوانند. در جامعه ای که دولت وجود نداشته باشد، اما خود را به عنوان آنارشیست شناسائی نمی کند، "بدون دولت" است؛ اگر آن جامعه بگونه شانسی بدون دولت نباشد، اما آگاهانه برای جلوگیری از ظهور سلسله مراتب کار می کند و خود را با ویژگی های مساوات طلبانه شناسائی میکند ، ممکن است آن را به عنوان "آنارشیستی" توصیف کرد (1)


 مثالهای این کتاب از طیف گسترده ای از زمانها و مکانها انتخاب شده اند - تقریبا در مجموع نود تا . سی تا به صراحت آنارشیستی اند ؛ بقیه همگی بدون دولت، مستقل، و یا آگاهانه ضد استبدادی هستند. بیش از نیمی از نمونه ها از جوامع در حال حاضر  غربی هستند، یک سوم از جوامع بدون دولتی هستند که تبلوری از ارائه وسعت امکان انسانی در خارج از تمدن غربی میباشند، و چند تا باقی مانده نیز نمونه های تاریخی کلاسیک اند. برخی از اینها، مانند جنگ داخلی اسپانیا، چندین بار ذکر شده است زیرا آنها به خوبی مستند شده و مملو از اطلاعات غنی میباشند. بخاطر تعداد نمونه های ذکر شده غیر ممکن است به جزئیات هر کدام آنگونه که سزاوارشان است پرداخت .در حالت ایده آل خواننده الهام خواهد گرفت تا خود به دنبال این پرسشها بگردد، با درس گرفتنهای بیشترعملی از تلاش کسانی که قبلا آمدند.




 در سراسر این کتاب آشکار خواهد شد که آنارشی در تضاد با دولت و سرمایه داری میباشد . بسیاری از نمونه های داده شده در اینجا در نهایت توسط پلیس و یا ارتش فاتح خرد شدند، وعمدتا با توجه به این سرکوب سیستماتیک از گزینه ها/ آلترناتیوها ست که نمونه های بیشتری از کارکرد آنارشی وجود نداشته. این تاریخ خونین نشان می دهد که، برای تمام و کمال بودن و موفق شدن، انقلاب آنارشیستی میبایست جهانی باشد. سرمایه داری یک نظام جهانی است، به طور مداوم در حال گسترش و استعمار هر جامعه / کومونیته خود مختاری ست که با آن مواجه میشود. در دراز مدت، هیچ نوع کومونیته یا کشوری نمی تواند آنارشیست باقی می ماند در حالی که بقیه جهان سرمایه داری است. انقلاب ضد سرمایه داری باید سرمایه داری را کاملا از بین ببرد، و یا(خود-م) نابود شود.این بدان معنا نیست که آنارشیسم باید یک نظام واحد جهانی باشد. اشکال مختلفی از جوامع آنارشیستی می توانند در کنار هم زندگی کنند، و اینها به نوبه خود می توانند با جوامعی که آنارشیست نبوده بزییند، بشرطی که دومی بگونه خصمانه ای استبدادی و یا سرکوبگرایانه نباشند. صفحات بعد تنوع زیادی از اشکالی که آنارشی و اتونومی بخود میگیرند را نشان خواهد داد.


 مثالهای این کتاب نشان می دهند که آنارشی برای یک دوره از زمان کار میکند، و یا به شیوه خاصی موفق میشود. تا زمانی که سرمایه داری لغو نشده، همه چنین نمونه ها لزوما جزئی/بخشی خواهند بود. این نمونه ها در نقاط ضعف و همچنین قوت خود آموزنده هستند. علاوه بر ارائه تصویری از مردمی که دست به ایجاد جوامعی میزنند و نیازهای خود را بدون کارفرمایان بر آورده میکنند، آنها این سئوال را که کجا به اشتباه رفتیم و چگونه می توانیم دفعه بعد بهتر انجامش دهیم را نیز بر می انگیزانند.

برای این منظور، در اینجا برخی از موضوعات تکراری که در حین خواندن این کتاب ممکن است برای تأمل کردن مفید باشند را متذکر میشویم:

انزوا
بسیاری از پروژه های آنارشیستی به خوبی کار می کنند، اما تنها بر زندگی
تعداد کمی از مردم تاثیر میگذارند. چه چیزی این انزوا را بوجود می آورد؟ چه چیزی تمایل به کمک کردن به آن دارد، و چه چیزی می تواند آن را جبران کند؟

اتحاد
در تعدادی از مثال ها، به آنارشیست ها و دگر ضد اقتدارگرایان توسط به اصطلاح متحدان خود با خرابکاری در امکان بدست آوردن آزادی و بمنظور بدست گرفتن قدرت برای خود خیانت شد. چرا آنارشیست ها چنین اتحادی را انتخاب کردند، و ما چه میتوانیم در مورد نوع اتحادی که امروزه می بندیم بیآموزیم ؟


سرکوب
جوامع خودمختار و فعالیت های انقلابی توسط سرکوب پلیس و یا حمله نظامی یکی پس از دیگری متوقف شده است. مردم مرعوب، دستگیر، شکنجه، و کشته شده اند، و بازماندگان باید به مخفی گاه بروند و یا از مبارزه چشم پوشی کنند ؛ جوامعی که روزی حمایت و پشتیبانی میکردند به منظور محافظت از خود دست میکشند. چه اقداماتی، استراتژی هائی، و اشکال سازمانی مردم را با بهترین ابزار مجهز میکند تا  از سرکوب نجات یابند؟ چگونه آنهائی که در خارج از این کومونیته هستند میتوانند همبستگی موثری فراهم کنند؟

همکاری
برخی جنبش های اجتماعی و یا پروژه های رادیکال
به منظور غلبه بر انزوا،  داشتن دسترسی به طیف بیشتری از مردم، و یا جلوگیری از سرکوب تصمیم میگیرند تا در جنبه هائی از نظام حاضر شرکت کرده و یا خود را  تطبیق دهند . مزایا و مشکلات این روش چه هستند؟ آیا راه هائی برای غلبه بر انزوا و یا جلوگیری از سرکوب  بدون آن وجود دارد؟

دستاوردهای موقت
بسیاری از نمونه ها در این کتاب دیگر وجود ندارند. البته، آنارشیست ها سعی نمیکنند که دست به ایجاد نهادهای دائمی ای بزنند که خودشان برای خود زندگی داشته باشند
؛ سازمانهای خاص زمانی که دیگر هیچ مفید نیستند باید به پایان خود برسند . با توجه به این ، چگونه می توانیم از حبابهای استقلال/اتونومی تا زمانی که وچود دارند بهترینها را بسازیم ، و آنها چگونه می توانند همچنان بعد از مرگشان به ما اطلاع رسانی کنند؟ چگونه یک سری از فضاها و رویدادهای موقت میتوانند با ارتباط شان به ایجاد تداوم در مبارزه و کومونیته دست بزنند؟


************************
(1)' سام مباح' و 'ال ای ایگاری وی'(*) مینویسند که قبل از تماس با استعمار تقریبا تمام جوامع سنتی آفریقائی "آنارشیستی" بودند، و استدلال قوی ای را در مورد آن ارائه میدهند. همین را نیز می توان در مورد قاره های دیگر گفت. اما از آنجائی که نویسنده از هیچ یک از این جوامع نمی باشد، و از آنجائی که فرهنگ غرب به طور سنتی معتقد است که حق دارد  جوامع دیگر را به شیوه های خود خدمت گرایانه نمایندگی کند (بخوان اروپا / آمریکا محوری-م)، بهتر است از چنین شخصیت پردازی گسترده جلوگیری کنیم ، در حالی که هنوز تلاش کنیم برای فراگیری از این مثال ها . 
Sam Mbah & L.E. Igariway

Keine Kommentare: