Freitag, 20. Januar 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار 
=============================
شروع فصل اول
Human Nature
طبیعت انسان

آنارشیسم مفهوم معمولی غربی را از طبیعت انسان با تجسم جوامع ساخته شده بر مبنای همکاری، کمک متقابل، و همبستگی بین مردم، به جای رقابت و بقای اصلح(*)به چالش می کشد.
survival of the fittest(*) 

?Aren't people naturally selfish (الف)
آیا مردم به طور طبیعی خودخواه نیستند؟
?Aren't people naturally competitive (ب) 
 آیا مردم به طور طبیعی رقابتی نیستند؟
?Haven't humans always been patriarchal(پ) 
آیا انسان ها همیشه مرد سالار نبوده اند؟
?Aren't people naturally warlike(چ)
 آیا مردم به طور طبیعی جنگ جو نیستند؟
?Aren't domination and authority natural(د)
آیا سلطه  گری و اقتدار طبیعی نیست؟
  A broader sense of self(ر)
مفهومی گسترده تر از خود 
******************************** 

?Aren't people naturally selfish (الف)
آیا مردم به طور طبیعی خودخواه نیستند؟
همه دارای یک حس نفع شخصی هستند، و توانائی عملکردی خود خواهانه که هزینه آنرا افرادی دیگر تقبل میکنند. اما هر کس همچنین دارای یک حس نیاز به افراد  اطراف خود نیز هم ، و ما همگی قادر به اعمال سخاوتمندانه و فداکارانه هستیم. بقای انسان بستگی به سخاوت دارد. دفعه بعد وقتی کسی به شما گفت که کومونیته ای، جامعه ای آنارشیستی نمی تواند کار کند زیرا مردم به طور طبیعی خودخواه هستند، به او بگوئید که بدون دریافت پول از فرزندانش از دادن مواد غذائی به آنها خودداری کند ، هیچ کمکی به والدینش برای داشتن یک بازنشستگی محترمانه و باوقار نکند ، هرگز به سازمان های خیریه کمکی نرساند، و هرگز به همسایگان خود کمکی نکند و یا اینکه به غریبه ای مهربانی مگر اینکه او در ازای آن غرامتی دریافت نماید. آیا او، با در نظر گرفتن فلسفه سرمایه داری تا نتیجه گیری منطقی آن، قادر به پیش بردن زندگی پرباری خواهد شد ؟ البته که نه. حتی پس از صدها سال سرکوب کردن، به اشتراک گذاردن و سخاوت برای وجود انسان حیاتی ست. شما لازم نیست که برای پیدا کردن نمونه هائی از این به جنبش های اجتماعی رادیکال  نگاه کنید . ایالات متحده آمریکا ممکن است، در سطح ساختاری، خودخواه ترین ملت در جهان باشد - ثروتمندترین در میان کشورهای "توسعه یافته" است، اما دارای پائین ترین سطح امید به زندگی چرا که فرهنگ سیاسی زودتر اجازه میدهد مردم فقیر بمیرند تا اینکه به آنها مراقبت های بهداشتی و رفاهی داده شود(کمکهای سوبسیدی دولتی-م). اما حتی در آمریکا نیز آسان است پیدا کردن نمونه نهادهائی از اشتراک گذاری که بخش مهمی از جامعه را تشکیل میدهند. کتابخانه ها یک شبکه به هم پیوسته از میلیونها کتاب رایگان را عرضه میکنند. صرف یک وعده غذا (ناهار یا شام-م) توسط انجمن والدین و معلمین(*) [که در آن هر مهمان یک نوع غذا به ارمغان می آورد که پس از آن همه به اشتراک میگذارند-م] و کباب پزی('پاتلاک باربیکیو'-م) همسایه ها مردم را دور هم جمع میکند برای به اشتراک گذاشتن غذا و لذت بردن ازمصاحبت یکدیگر . چه نمونه هائی از به اشتراک گذاری ممکن است در خارج از مرزهای محدود کننده دولت و سرمایه توسعه یابند؟
(*) PTA: Parent-Teacher Association - potlucks


اقتصادهای بنیان گذاشته شده بر اساس ارز تنها چند هزار سال وجود داشته اند، و سرمایه داری تنها حدود چند صد سال با ما بوده. دومی ثابت کرده که بطرز کاملا تیره بخت گونه ای کار میکنه ، که منجر به بزرگترین نابرابری ثروت ، بزرگترین گرسنگی های جمعی، و بدترین نوع از سیستم های توزیع در تاریخ جهان شده -هر چند کلاه را باید واسش برداشت ، کلی ابزارهای فوق العاده تولید کرده است. ممکن است تعجب افراد برانگیخته شود وقتی یاد بگیرند که چگونه دیگر انواع اقتصادها در زمانهای گذشته مرسوم بوده، و چقدر آنها از سرمایه داری متفاوت بوده اند.


 اقتصادی که بیش از بیش توسط انسان در هر قاره توسعه یافته اقتصاد هدیه(*) بوده است. در این سیستم، اگر مردم از هر چیزی بیش از نیازشان داشته باشند، آنرا به دیگران هدیه میدهند. آنها ارزشی برای چیزی مشخص نمی کنند، آنها بدهی ها را به  حساب نمی آورند. هر چیزی را که شخصا استفاده نمی کنید را میتوان به عنوان هدیه به شخص دیگری داد، و با دادن هر چه بیشتر هدیه شما الهام بخش سخاوت می شوید و تقویت دوستی هائی که شما را در هدیه شناور میکند. بسیاری از اقتصادهای هدیه برای هزاران سال دوام آوردند، و ثابت کردند که در برآورده کردن نیازهای تمام شرکت کنندگان بسیار موثرترند . سرمایه داری ممکن است که بهره وری را به شدت افزایش داده باشد، اما برای چه هدفی؟ در یک طرف شهر معمول سرمایه داری فرد گرسنه ای رو به مرگ است حال آنکه در طرف دیگر فردی در حال خوردن خاویار .


(*)توضیحات از مترجم میباشد :نام مقاله/ کتاب کوچکی از جامعه شناس فرانسوی مارسل ماوس میباشد Marcel Mauss

( اسم اصلی اش :"مقاله ای پیرامون هدیه: فرم و دلیل تبادل در جوامع کهن") و در اصل- اول- در ژورنال سالانه جامعه شناسی در سال 1925 منتشر شد. مقاله بعدا به فرانسوی در سال 1950 بازتکثیر شد و به زبان انگلیسی در سال 1954 توسط ایان کانیسون ترجمه گردید.Ian Cunnison


اقتصاددانان غربی و محققین علوم سیاسی در ابتدا فرض میکردند که بسیاری از این اقتصادهای هدیه در واقع اقتصاد داد و ستد کالا بوده است: سیستم های تبادل پروتو سرمایه داری فاقد ارزی کارآمد: "من به شما یک گوسفند در اضای بیست قرص نان میدهم." به طور کلی، این آنچیزی نیست که این جوامع خود توصیفش کردند. بعدها، انسان شناسانی که رفتند و در چنین جوامعی زندگی کردند و قادر به نفی تعصبات فرهنگیشان به مردم اروپا نشان دادند که بسیاری از اینها در واقع اقتصاد هدیه بوده، که در آن مردم به عمد هیچ حساب کتابی نمیکردند که کی چی به فلانی بدهکاره تا بلکه پرورش دهند جامعه ای از سخاوت و اشتراک گذاری.


 آنچه که این انسان شناسان ممکن است ندانسته باشند اینست که اقتصاد هدیه هرگز کاملا در غرب سرکوب نشده؛ در واقع آنها اغلب در درون جنبش های شورشی ظاهر گردیدند. آنارشیست ها نیز در آمریکا امروزه میل به روابط مبتنی بر سخاوت و تضمینی که نیازهای همه برآورده خواهد شد دارند . در تعدادی از شهرهای کوچک و بزرگ (کوچک را 'تاون' و بزرگ را 'سیتی'* میگن-م)، آنارشیست بازارهای واقعا واقعا رایگان  برگزار میکنند - اساسا، بازارهای+ بدون قیمت . مردم  محصولاتی را که ساخته اند و یا چیزهائی را که دیگر لازم ندارند را آورده و آنها را به صورت رایگان به رهگذران و یا سایر شرکت کنندگان میدهند. و یا، به اشتراک گذاری مهارتهای مفید با یکدیگر اقدام میکنند. در یک بازار رایگان در کارولینای شمالی، هر ماه 
Flea market + / *Town / City


 "دویست نفر یا بیشتر از اقشار مختلف مردم در 'کمون(+)' در مرکز شهر جمع می شوند. آنها همه چیز می آورند از طلا و جواهر بگیر تا هیزم برای هدیه دادن ، و هر آنچه که می خواهند برمیدارند. غرفه هائی هست که دوچرخه تعمیر میکنند، سلمانی، حتی قرائت (ورق) 'تاروت' وجود دارد. مردم با چارچوب تخت خوابی اندازه بزرگ و کامپیوترهای قدیمی محل را ترک میکنند؛ اگر وسیله نقلیه برای انتقال نداشته باشند، رانندگان داوطلب در دسترس هستند. هیچ پولی ردوبدل نمیشود، هیچ کس بر روی ارزش مقایسه ای کالاها و یا خدمات چانه نمیزند، هیچ کس در مورد نیازمند بودن شرمنده نیست. بر خلاف احکام دولتی، هزینه ای برای استفاده از این فضای عمومی پرداخت نمی شود، و هیچ کسی "مسئول" نیست. گاهی اوقات یک گروه موسیقی از راه می رسد؛ بعضی وقتها یک گروه خیمه شب بازی برنامه ای اجرا می کند، و یا مردم صف میکشند تا چوبی به 'پینیاتا'(*) پرتاب کنند. بازی ها و محاوره ها در اطراف محله پا برجاست ، و همگان یک بشقاب غذای گرم و یک کیسه پر از مواد غذائی رایگان دارند. آگهی ها /باندرول ها از شاخه ها آویزان و الواردار با اعلام "برای کمون، نه صاحبخانه ، نه بوروکراسی" و " نه رئیس، نه مرز(*+)" و یک پتو  بزرگ پهن شده روی زمین مملو از کتابهای رادیکالی برای خواندن ، اما اینها ضروری برای این رویداد نیست - این یک نهاد اجتماعی است، نه یک تظاهرات.
 محلی عمومی Commons(+)
  عروسکهای پارچه ای که درونش پر است از شکلات و آبنبات. آویزانش کرده وبا پرتاب چوبی آنرا پاره میکنند:Pinata(*)
 "ni jefes,ni fronteras"(*+)


به لطف بازار رایگان ماهانه مان، هر کس در شهر ما یک نقطه مرجع کاری برای  اقتصاد آنارشیستی دارد. زندگی کمی راحتر است برای کسانی از ما با درآمد کم و یا هیچ درآمدی، و روابط  در فضائی رشد میکنند که در آن طبقه اجتماعی و امکانات مالی حداقل به طور موقت بی ربط هستند. "(2) 
(2) "The Really Really Free Market : Instituting the Gift Economy," 
Rolling Thunder,No 4,Spring 2007,P.34
"بازار واقعا واقعا رایگان: سازماندهی اقتصاد هدیه،" رولینگ تاندر، شماره 4، بهار 2007، صفحه34. 


جامعه سنتی 'سه مائی'، در 'مالایا(+)'، بر اساس هدیه دادن به جای مبادله کالا ست. ما نتوانستیم هیچ تاریخچه ضبط  شده ای از جامعه شان توسط  خود 'سه مائی' ها پیدا کنیم، اما آنها به رابرت دنتان ، انسان شناس غربی که با آنها برای مدت زندگی کرده، چگونکی کارکردش را توضیح دادند.  دنتان می نویسد که "سیستمی که توسط آن  سه مائی ها مواد غذائی و خدمات را توزیع میکنند یکی از راه های مهمی ست که در آن اعضای یک جامعه به هم گره خورده اند ... مبادلات اقتصادی سه مائی ها بیشتر شبیه مبادلات کریسمس است تا مبادلات تجاری."(3) برای اعضای جامعه 'سه مائی' محاسبه ارزش هدایای داده و یا دریافت شده "پونان،"(*) یا تابو در نظر گرفته میشود. دیگر قوانین معمول آداب معاشرت شامل وظیفه به اشتراک گذاشتن هر آنچه که آنها داشته که بلافاصله نیازمندش نیستند، و وظیفه به اشتراک گذاشتن با مهمانان و هر کسی که پرسید. پونان بحساب می آید اگر به اشتراک نگذاری و یا درخواستی را رد کنی، بلکه همچنین با درخواست بیشتر از آنی که کسی بتواند بدهد.
(+)Semai in Malaya
"punan"(*)
(3) Robert  k.Dentan,The Semai : A Nonviolent People of Malaya. New York
Holt,Rinehart and Winston,1979,p.48
.

(3) رابرت ک. دنتان، سه مائی : مردم بی خشونت مالایا. نیویورک:هولت، راینهارت و وینستون، 1979، p.48. 


بسیاری از جوامع دیگر نیز به توزیع و مبادله مازاد به عنوان هدیه اقدام کرده اند. گذشته از انسجام اجتماعی و شادی که از به اشتراک گذاردن با کومونیته- بدون اینکه حریص وار حساب گری کنید- دستگیرتان میشود ، یک اقتصاد هدیه همچنین می تواند از نظر منافع شخصی توجیه پذیر باشد. اغلب، یک فرد نمی تواند همه آنچه را که همگی با هم تولید کرده اند مصرف کند. گوشت از شکار یک روز قبل از اینکه شما بتوانید تمام آن را بخورید خراب میشود. یک ابزار، مانند اره، بیشتر اوقات بدون استفاده در گوشه ای گذاشته میشود اگر مالکیت یک نفر باشد. عقل حکم میکند که بیشتر گوشت را هدیه داده و اره را با همسایگان خود به اشتراک گذارید، زیرا  شما اطمینان خواهید داشت که در آینده آنها مواد غذائی اضافی را به شما داده و ابزار خود را با شما به اشتراک خواهند گذاشت -، در نتیجه مطمئن که شما دسترسی بیشتری به مواد غذائی داشته و محدوده وسیع تری از ابزار در اختیار، و شما و همسایگان بدون نیاز به بهره برداری/استثمار کسی غنی تر خواهید شد.



از آنچه ما می دانیم، با این حال، اعضای اقتصادهای هدیه احتمالا اقدامات خود را با استدلال محاسبه منافع شخصی توجیه نمیکنند، بلکه با استدلال اخلاقی، اشتراک گذاری را به عنوان کاری درست ارزیابی خواهند کرد. هر چه باشد، مازاد اقتصادی ناشی از یک روش خاص نگرش به جهان است: یک انتخاب اجتماعی است و نه یک یقین مادی/ماتریالی. جوامع باید انتخاب کنند، در طول زمان، به کار بیش از آنی که نیاز دارند تن دهند، کمیت گذاری ارزش ها، یا فقط حداقل مورد نیاز برای بقای خود را مصرف و به واگذار کردن تمام بقیه محصولات شان به یک انبار مشترک که توسط طبقه ای از رهبران کنترل می شود. حتی اگر یک گروه از شکارچیان یا یک گروه از گردآورنده گان شانس آورده و مقدار زیادی از مواد غذائی را به خانه بیاورند، هیچ مازادی وجود نخواهد داشت اگر آنها به اشتراک گذاشتن را با همگان امری طبیعی قلمداد کنند، حرص و ولع خوردن را با جشنی بزرگ ارضا کرده، و یا کومونیته همسایه خود را دعوت به جشنی کرده تا  همه غذا خورده شود. قطعا اینگونه بیشتر لذت بخش است تا اینکه اندازه گیری کنیم مقدار کیلوی مواد غذائی را و محاسبه که چند درصد عایدمان شده است.


در مورد راحت طلبان/ آدمهای عاطل و باطل ، حتی اگر مردم ارزش هدیه را محاسبه نکرده و ترازنامه ای نگه ندارند، آنها متوجه خواهند شد اگر کسی به طور مداوم حاضر به اشتراک گذاری نشده و به گروه کمک نکرده، و آداب و رسوم جامعه و حس کمک متقابل را نقض نیز هم. به تدریج، چنین افرادی به روابط خود صدمه خواهند زد، و برخی از مزایای بهتر زندگی در یک کومنیته را از دست خواهند داد. به نظر می رسد که در تمام اقتصادهای هدیه ، حتی تنبل ترین مردم هرگز از مواد غذائی محروم نشدند - در تضاد کامل با سرمایه داری- اما تغذیه چند راحت طلب تخلیه/مصرف ناچیزی از منابع جامعه می باشد، بخصوص وقتی مقایسه کنیم با  نازپرورده کردن نخبگان/ایلیت حریص جامعه مان . و از دست دادن مقدار بسیار کمی از منابع ترجیح بیشتری دارد تا از دست دادن محبت/مهربانی خود و اینکه اجازه دهیم افرادی از گرسنگی بمیرند. در موارد شدید تر، اگر اعضای چنین جامعه ای به شدت انگلی بودند، تلاش برای انحصار منابع و یا مجبور کردن افراد دیگر به کار برای آنها- به عبارت دیگر، مثل سرمایه داران عمل کردن - آنها را می توان طرد و حتی از جامعه اخراج کرد. 


برخی از جوامع بی دولت روئسائی دارند که نقشی آئینی بازی میکنند ، اغلب در رابطه با دادن هدیه و گسترش منابع . در واقع، اصطلاح "رئیس" می تواند فریبنده باشد چرا که بسیاری از جوامع مختلف انسانی وجود داشته اند که شامل افرادی که غرب آنها را "سران/رئسا" می خوانده، و در هر جامعه نقش آن فرد چیز کمی متفاوت بوده است. در بسیاری از جوامع روئسا هیچ قدرت قهری نداشته اند: مسئولیت آنها داوری حل منازعات/اختلافات و یا انجام آداب و رسوم، و از آنها انتظار میرفته که از هر کس دیگری سخاوتمند تر باشند . در نهایت آنها سخت تر کار می کردند و ثروت شخصی کمتری از دیگران داشتند. یک مطالعه نشان داده که دلایل شایع برای عزل یا اخراج یک رئیس توسط مردم همانا به اندازه کافی سخاوتمند نبودنش بوده است. (4)
(4) Christopher Boehm,"Egalitarian Behavior and Reverse Dominance Hierarchy," 
Current Anthropology,Vol.34,No.3,June1993
4) کریستوفر بوهم، "رفتار برابر و سلطه معکوس سلسله مراتب ،" انسان شناسی معاصر، Vol.34، NO.3، June1993.

Keine Kommentare: