Montag, 1. Mai 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل دوم
Decisions
تصمیم گیری ها

?How will decisions be made(الف)
چگونه تصمیم گیری ها گرفته میشود؟
?How will decisions be enforced(ب) 
 چگونه تصمیم گیری ها به عرصه عمل در می آیند؟
?Who will settle disputes(پ) 
چه کسی مشکلات را حل و فصل میکند؟
Meeting in the streets(چ)
وعده ملاقات در خیابان

***************************


?How will decisions be enforced(ب) 
 چگونه تصمیم گیری ها به عرصه عمل در می آیند؟

مردم قادر به اجرای تصمیمات خود هستند. دولت به طور کامل این واقعیت را پنهان کرده که کسانی که در این جامعه بزرگ شده اند سخت تحت فشارند تا تصور کنند که چگونه چنین چیزی ممکن است . در مقابل، قدرت اجرای تصمیمات باید همانقدر جهانی و غیر متمرکز باشد که قدرت  تصمیم گیریشان. جوامع بی دولت در هر قاره وجود داشته اند و ترجیحا از تحریم ها استفاده کرده اند تا مجریان تخصصی. تنها از طریق یک فرایند طولانی و خشن  بوده که دولت ها این توانایی را از مردم ربوده و انحصار آن را به دست خود گرفته اند. 


 این چنین است چگونه  کار کردن تحریم ها: در یک فرایند مستمر، یک جامعه تصمیم می گیرد که چگونه می خواهد به سازماندهی خود دست بزند و چگونه  رفتارهایی در نظرش غیر قابل قبول اند. این ممکن است در طول زمان یا در شرایط رسمی، تنظیمات فوری رخ دهد. مشارکت همه در این تصمیم گیری ها توسط مشارکت همه در حفظ آنها تکمیل شده است. اگر کسی این استانداردهای رایج را نقض کند، همه به واکنش کردن عادت کرده اند. آنها با پلیس تماس نمی گیرند،  شکایت نمی کنند، یا صبر کنند که شخص دیگری کاری بکند ؛ آنها با  فردی که فکر می کنند در اشتباه است روبرو شده و به او می گویند، یا دست به اقدام مناسب دیگری میزنند.


به عنوان مثال، مردم در یک محله ممکن است تصمیم بگیرند که هر بار یک خانوار متفاوت به نوبت خیابان را تمیز کند. اگر یک خانواده نتواند به این تصمیم پایبند باشد، هر کس دیگری در آن بلوک توانایی آنرا دارد که از آنها بخواهد که به  مسئولیت خود عمل کنند. بسته به اینکه چقدر این احساس بی مسئولیتی جدی است، افراد دیگر در محله ممکن است که با انتقاد، تمسخر، یا طرد واکنش نشان دهند. اگر خانوار دارای یک بهانه خوبی برای این شل کاری داشته باشد، شاید کسی در آنجا زندگی میکند که بسیار بیمار است و دیگران مشغول مراقبت از او هستند، همسایه ها می توانند همدردی کرده و از این کوتاهی گذشت نمایند. این سطح از انعطاف پذیری و حساسیت به طور معمول در یک سیستم مبتنی بر قانون وجود ندارد/کمبودش حس میشود. از سوی دیگر، اگر خانواده غافل هیچ بهانه ای ندارد، و عدم بیشتری از تعامل از خود به نمایش بگذارد (آنها زباله خود را در کوچه و خیابان پرتاب کنند، و غیره)، همسایگانشان ممکن است با برگزاری مجمع عمومی خواستار تغییر در رفتار آنها شوند، یا ممکن است دست به اقدامی بزنند مانند جمع کردن تمام زباله ها در مقابل درب خانه شان. در عین حال، در تعاملات روزمره شان همسایه گان مختلف ممکن است انتقادات خود را با اعضای خانواده متخلف به اشتراک بگذارند، و یا تمسخرشان کنند، آنها را دعوت به فعالیت های مشترک نکنند، یا در خیابان به آنها زل بزنند . اگر کسی عمیقا ضد اجتماعی ست ،همیشه مسدود میکند و یا مغایر با خواسته های بقیه گروه  عمل میکند و از پاسخگویی به نگرانی های مردم امتناع، پاسخ نهایی این است که آن فرد را از گروه اخراج کنند.


 
این روش 
قابل انعطاف پذیری بسیار بیشتری دارد ، و رهایی بخش تر، تا روشهای قانونی ، و قهری. به جای پایبند بودن به اصل کور قانون - که نمی تواند شرایط خاص و یا نیازهای مردم را مدح نظر داشته باشد - و بسته به یک اقلیت قدرتمند برای به اجرا در آوردن، روش تحریم به همه اجازه می دهد تا برای خودش سبک سنگین کند جدی بودن بی مسئولیت گری ها را. همچنین به افراد بی مسئول اجازه  این فرصت را میدهند تا دیگران را متقاعد کنند که اعمالشان قابل توجیه بوده ، در نتیجه چالش های دائمی نیز به اخلاق غالب ارائه میدهند . در مقابل، در یک سیستم دولتگرا، مقامات مجبور به نشان دادن این نیستند که چیزی درست است یا غلط قبل از اینکه خانه کسی را محکوم  کرده یا مواد مخدر غیر قانونی را مصادره . تنها چیزی که آنها باید انجام دهند این است که استناد به قانونی در کتاب قانون که قربانیانشان هیچ نقشی در نوشتن آن نداشته اند بکنند.

در یک جامعه افقی، مردم با توجه به مقدار اشتیاقی که در مورد تصمیم گیریهایشان دارند به اجرای آن  تصمیم ها دست میزننداگر تقریبا همه به شدت از یک تصمیم حمایت کنند، آن را با شور و نشاط تائید خواهند کرد، در حالی که اگر در مورد یک تصمیم بیشتر مردم احساس خنثی/ بی طرفی کنند و یا بدون شور و شوق، تنها تا حدی اجرا خواهد شد، و فضای بیشتری را برای خلاقیت و جستجوی راه حل های دیگر باز میگذارد. از سوی دیگر فقدان شور و شوق در اجرای تصمیمات ممکن است بدین معنی باشد که در عمل سازمان بر شونه افراد قدرتمند غیررسمی بیفتد - افرادی که موقعیت غیر رسمی رهبری توسط بقیه گروه بهشان واگذار شده، حالا مهم نیست بخواهند یا نه. این بدان معنی است که اعضای گروه های افقی، از خانه های جمعی گرفته تا کل جامعه، باید با مشکل خود انضباطی مقابله کنند. آنها باید خود را به استانداردهائی که توافق کرده و انتقاد همسالان(*) خود مسئول بدانند، و خطر منفور بودن و یا مقابله با درگیری در انتقاد کردن از کسانی که به استانداردهای رایج پایبند نیستند - فراخواندن همخانه ای که ظروف را تمیز نمیکند و یا کومونیته ای را که کمک به انجام تعمیر و نگهداری جاده ها نمیکند. یک فرایند دشواریست، اغلب  بسیاری از پروژه های حاضر آنارشیستی فاقد آن میباشد، اما بدون آن تصمیم گیری گروهی نما گونه و مسئولیت مبهم و بطور نامساوی به اشتراک گذارده شده است. هدف این است که به ایجاد یک فرایندی دست زد که از طریق آن افراد توانمند شده و ارتباط بیشتری با کسانی که در اطرافشان اند برقرار کنند.
peers(*)
 
گروه ها همیشه در خود امکان انطباق و درگیری را دارا میباشند. گروه های اقتدارگرا بطور معمول با اعمال سطوح بیشتری از انطباق درگیری را دفن میکنند. فشار برای انطباق در گروه های آنارشیستی نیز وجود دارد، اما بدون محدودیت در حرکت افراد، آسان تر است برای ترک یک گروه و ملحق شده به گروه های دیگر و یا به عمل کردن  یا زندگی برای خود. بنابراین، افراد می توانند سطوح انطباق و درگیری ای را که خواهان تحملش هستند را انتخاب کنند، و در این روند پیدا کردن و ترک گروه ها، افراد تغییرکرده و به چالش میکشند هنجارهای اجتماعی را.

در دولت تازه ایجاد شده اسرائیل، یهودیانی که در جنبش های سوسیالیستی در اروپا شرکت کرده بودند از فرصت استفاده کرده و دست به ایجاد صدها 'کیبوتسیم'(*) زدند، مزارع جمعی آرمانی . در این مزارع، اعضا به ایجاد نمونه ای قوی از زندگی جمعی و تصمیم گیری اقدام نمودند. در یک 'کیبوتس' معمولی، بیشتر تصمیم گیری ها در جلسات شورای شهر گرفته میشد، که دو بار در هفته برگزار می گردید. تعدد (فرکانس) و طول جلسات از این واقعیت نشات میگرفت که بسیاری از جنبه های زندگی اجتماعی بصورت باز برای بحث بودند، و باور رایج  که تصمیم گیری های مناسب "تنها می توانند پس از بحث فشرده گروه گرفته شوند ." (27) حدود یک دوجین  موقعیت انتخابی در'کیبوتس' وجود داشت، در رابطه با مدیریت امور مالی کمون و هماهنگی تولید و تجارت، اما سیاست عمومی میبایست در جلسات عمومی تصمیم گرفته میشد. موقعیتهای رسمی به چند سال محدود بود، واعضا به فرهنگ "تنفر از کار دفتری" تشویق میشدند، یک نوع بی میلی برای کار دفتری و تحقیر برای کسانی که به نظر می رسید تشنه قدرت هستند.
(*)Kibbutzim
 

(27) Melford E.Spiro,Kibbutz: Venture in Utopia, New York:Schocken Books,1963,pp.-90-91 
   ملفورد ای. اسپیرو، کیبوتز: سرمایه گذاری در مدینه فاضله، نیویورک: کتابهای شوکن، 1963،

هیچ کس در 'کیبوتس' قدرت اجبارگونه نداشت. و پلیسی نیز در کیبوتس نبود، هر چند رایج بود که همه درهای خودشان را باز بگذارند. افکار عمومی مهم ترین عامل تضمین انسجام اجتماعی بود. اگر مشکلی با یکی از اعضای کمون  وجود داشت، در مجمع عمومی مورد بحث قرار می گرفت ، اما بیشتر اوقات حتی تهدید مطرح شدنش  در مجمع عمومی انگیزه ای به افراد میداد که اختلافاتشان را حل و فصل کنند. در بدترین حالت، اگرعضوی حاضر به قبول تصمیم گیری گروه نبود، بقیه کلکتیو می توانست رای به بیرون کردن او دهند. اما این تحریم نهایی از تاکتیک های اجباری که توسط دولت مورد استفاده قرار میگیرد تفاوت کلیدی دارد : گروه های اختیاری علت وجودیشان همانا خواست هر فرد برای کار با هر فرد دیگرست. کسی که کنار گذاشته میشود از توانایی برای زنده ماندن و یا حفظ روابط محروم نیست، همانطور که   گروه های زیاد  دیگری وجود دارند که او می تواند به آن بپیوندد. مهمتر از آن، او مجبور نیست به تصمیمات جمعی سر فرود آورد. در یک جامعه مبتنی بر این اصل، افراد از تحرک اجتماعی ای لذت میبرند که افراد تحت حاکمیت دولتگرا از آن محروم هستند، جائی که در آن قوانین بر هر فرد اعمال میشود حالا آن را تائید کند یا نه. در هر صورت، اخراج در کیبوتس معمول نبود، زیرا افکار عمومی و بحث گروهی برای حل بسیاری از درگیری ها کافی بود.


اما 'کیبوتسیم' مشکلات دیگری داشت، که می تواند بما درسهای مهمی در مورد ایجاد کلکتیوها بدهد. پس از حدود یک دهه، 'کیبوتسیم' شروع به تسلیم در مقابل  فشارهای جهان سرمایه داری که آنها را احاطه کرده بود شدند. هر چند در داخل  کاملا کمونی بودند، آنها هرگز مشخصا ضد سرمایه داری نبودند؛ از همان ابتدا، آنها سعی میکردند به عنوان رقبای تولیدی درون اقتصاد سرمایه داری عرض اندام کنند. نیاز به رقابت در اقتصاد، و در نتیجه به صنعتی شدن، موجب گردید تا اتکا بیشتری به کارشناسان داشته باشند، در حالی که تاثیر گذاری از بقیه جامعه مصرف گرایی را (نیز-م) پرورش داد.


 در همان زمان، یک واکنش منفی به عدم حفظ حریم خصوصی که عمدا در ساختار کیبوتس بود وجود داشت، برای مثال، دوش مشترک. هدف از این عدم حفظ حریم خصوصی مهندسی یک روحیه جمعی بود. اما از آنجائی که طراحان کیبوتس درک نکردند که حریم خصوصی همانقدر برای سلامتی و نشاط افراد مهم است که ارتباط اجتماعی ، اعضای کیبوتس در طی زمان شروع به احساس خفگی کردند، و خود را از زندگی عمومی کیبوتس کنار کشیدند، از جمله  بخش تصمیم گیری .


یک درس حیاتی دیگر از کیبوتسیم اینست که ایجاد کلکتیوهای آرمانی باید شامل مبارزه ای خستگی ناپذیر علیه ساختارهای استبدادی معاصر باشد، و یا آنها تبدیل خواهند شد به بخشی از این سازه ها.  کیبوتسیم بر روی زمینی که دولت اسرائیل از فلسطینیان غصب نموده تاسیس گردیده بود، علیه کسانی که سیاستهای نسل کشی هنوزهم ادامه دارد. نژاد پرستی بنیانگذاران اروپائی به آنها اجازه داده بود که چشم بپوشند به زورگوئی وارد شده به ساکنان قبلی جائی که آنها به عنوان سرزمین موعود می دیدند، خیلی شبیه همان شیوه مهاجرین مذهبی در آمریکای شمالی که توام بود با غارت بومیان برای ساخت جامعه جدید خود . دولت اسرائیل از این واقعیت که تقریبا تمام مخالفان بالقوه اش- منجمله سوسیالیست ها و جانبازان مبارزه مسلحانه علیه نازیسم و ​​استعمار- به طور داوطلبانه خود را در کمونهای خیالبافانه که به اقتصاد سرمایه داری کمک میکرد منزوی نموده بطرز چشمگیری سود برد. اگر این اتوپی گرایان از 'کیبوتس' به عنوان بنیانی در مبارزه علیه سرمایه داری و استعمار و همبستگی با فلسطینیان استفاده کرده بودند در حالی که  پایه های یک جامعه کمونی را میساختند، تاریخ در خاورمیانه ممکن است متفاوت میگردید.

Keine Kommentare: