فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9
=========================
فصل یازدهم: توافق آزاد
قسمت سوم و آخر
================
III
چقدر ما در نوشته های سوسیالیست های شیفته دولت نخوانده ایم: "پس چه کسی در جامعه آینده تنظیم عبور و مرور کانال را بر عهده خواهد گرفت؟ اینکه به ذهن یکی از "رفقای" آنارشیست شما وارد شود تا قایق باری خود را در یک کانال قرار داده و هزاران قایق را مسدود کند ، چه کسی او را وادار به تسلیم عقلانی می کند؟ "
بگذارید اعتراف کنیم که فرضیه تا حدودی خیالی است. با این حال ، ممکن است گفته شود، "اگر یک کمون خاص یا گروهی از کمون ها بخواهند قایق باری خود را قبل از دیگران بگذرانند،آنها شاید ممکن باشد کانال را برای حمل سنگ مسدود کنند ، در حالی که در کمونی دیگر که گندم مورد نیاز است باید منتظر بماند. چه کسی، اونوقت، عبور و مرور را تنظیم میکند اگر نه دولت؟
اما زندگی واقعی مجددا نشان داده که می توان از شر دولت خیلی خوب در اینجا یا جاهای دیگر خلاص شد. توافق نامه آزاد، یک سازماندهی آزاد ، میتواند آن سیستم مضر و پرهزینه را جایگزین کرده و بهتر(آن کار ها را-م) انجام دهد.
ما می دانیم کانال ها برای هلند چقدر مهم هستند. آنها بزرگراه هایشان هستند. ما همچنین می دانیم که چه میزان عبور و مرور/ترافیک در کانالها وجود دارد. آنچه در امتداد بزرگراه ها و راه آهن های ما حمل می شود ، در قایق های کانال در هلند حمل می شود. در آنجا می توانید دلیلی برای مشاجره پیدا کنید ، تا بلکه قایق هایتان قبل از دیگران بگذرند. در آنجا دولت واقعاً می تواند برای نظم و ترتیب ترافیک دخالت کند.
با این حال چنین نیست. مدتها پیش، هلندی ها با تأسیس انجمن های صنفی یا سندیکاهای قایق رانان، امور را به شکلی عملی تر حل کردند. اینها انجمن های آزادی بودند که از نیازهای ناوبری بیرون آمدند. حق راه قایق ها با سفارش ثبت نام ناوبری تنظیم شد. آنها مجبور بودند به نوبت یکدیگر را دنبال کنند. هیچ کس اجازه نداشت که از دیگران، تحت فشار محروم شدن از انجمن صنفی، جلو بزند. هیچ کس نمی تواند بیش از تعداد معینی از روز را در اسکله مستقر بماند ، و اگر صاحب قایق کالایی برای حمل آن در این مدت پیدا نمی کرد ، به مراتب بدتر برای او؛ مجبور می شد با قایق خالی محل را ترک کند تا جایی برای تازه واردان بگذارد. از این رو از انسداد جلوگیری می شد، با وجود اینکه رقابت بین صاحبان خصوصی قایق ها کماکان وجود داشت.اگر دومی سرکوب میشد، تازه توافق خیلی صمیمانه تر می شد.
افزودن این نکته ضروری نیست که صاحبان کشتی می توانند به سندیکا پایبند باشند یا خیر. این قضیه به آنها ربط داشت ، اما بیشترشان تصمیم به پیوستن را انتخاب کردند. علاوه بر این ، این سندیکاها مزایای بسیار بزرگی را ارائه می دادند که در امتداد راین ، ویزر ، اودر و حتی تا برلین نیز گسترش یافت. قایقرانان منتظر نبودند تا بیسمارک عالیقدر هلند را به آلمان ملحق کند، و به انتصاب 'اوبر هاووت جنرال استاتس نویگشن کانال'*(دفتر مشاور عالی ناوبری کانالهای عمومی دولتها) اقدام ورزد، با تعدادی نوار طلایی روی آستین هایش ، مربوط به طول عنوان.آنها ترجیح می دادند به تفاهم بین المللی برسند. علاوه بر این ، تعدادی از صاحبان کشتی ، که کشتی های دریانوردی آنها بین آلمان و اسکاندیناوی ، و همچنین روسیه وجود دارد، نیز به این سندیکاها پیوسته اند تا بتوانند ترافیک در بالتیک را تنظیم کرده و هماهنگی خاصی را در کشتی های تعقیب شده ایجاد کنند. این انجمن ها آزادانه گسترش یافته اند، پیروان داوطلب را استخدام میکنند و هیچ چیز مشترکی با دولت ها ندارند.
Rhine,Weser,Oder
(*)Ober Haupt General Staats Kanal Navigations Rath
با این حال، بیش از حد ممکن است که در اینجا نیز سرمایه بزرگتر به کوچکتر ستم می کند. شاید سندیکا نیز گرایش به انحصارطلبی داشته باشد ، به ویژه در آنجا که حمایت های گرانبهای دولتی را دریافت می کند که مطمئناً از دخالت در آن کوتاهی نکرده است. فراموش نکنیم که این سندیکاها نمایندگانی از انجمنهایی باشند که اعضای آنها فقط منافع شخصی در معرض خطر دارند و اگر همزمان هر صاحب کشتی مجبور شد- با اجتماعی شدن تولید ، مصرف و مبادله - متعلق به کمون های فدرال شود یا به صد انجمن دیگر برای برآوردن نیازهایش، امورات جنبه دیگری خواهد داشت. گروهی از صاحبان کشتی، قدرتمند در دریا احساس ضعف در زمین می کنند و آنها موظفند ادعاهای خود را کمتر کنند تا با راه آهن ، کارخانه ها و سایر گروه ها کنار بیایند.
به هر حال ، بدون بحث در مورد آینده ، اینجا یک انجمن خودجوش دیگری است که با دولت روبرو شده است. اجازه دهید مثالهای بیشتری را نقل کنیم.
از آنجا که ما در مورد کشتی ها و قایق ها صحبت می کنیم ، اجازه دهید یکی از عالی ترین سازمان هایی را که قرن نوزدهم به وجود آورده است ، ذکر کنیم ، یکی از آنهایی که ما به حق می توانیم به آن افتخار کنیم - انجمن قایق نجات انگلیسی.
مشخص است که هر ساله بیش از هزار کشتی در سواحل انگلیس ویران می شوند. در دریا، یک کشتی خوب به ندرت از طوفان می ترسد.در نزدیکی سواحل است که خطر تهدید میکند- دریاهای ناهموار و خشن که عضو قائم آنرا خرد می کند، طوفان هایی که دکل و بادبان او را حمل می کند، جریاناتی که او را غیرقابل کنترل می کنند، صخره ها و ماسه هایی که در آن محاصره می شود.
حتی در زمان های قدیمی ، هنگامی که در بین ساکنان سواحل عادت افروختن آتش به منظور جذب کشتی ها به صخره ها بود، برای غارت محموله های آنها ، همیشه برای نجات خدمه تلاش می کردند. با دیدن یک کشتی در سختی ، قایق های خود را براه انداخته و به نجات ملوانان کشتی غرق شده می رفتند ، که اغلب آنها خودشان قبرهای آبکی پیدا می کردند. هر قصبه/دهکده در امتداد ساحل دریا افسانه های قهرمانانه خود را دارد که توسط زن و مرد به نمایش گذاشته شده است تا خدمه هائی را از اضطراب نجات دهند.
بدون تردید دولت و مردان علم برای کاهش شمار تلفات کاری انجام داده اند. فانوس دریایی ، علائم ، نمودارها ، هشدارهای هواشناسی صدمات را بسیار کاهش داده است ، اما هزاران کشتی و چندین هزار انسان همچنان وجود دارند که هر ساله باید نجات یابند.
برای این منظور، چندین مرد خوش نیت شانه های خود را به چرخ چرخاندند. آنها که خود ملوانان و ناوبران خوبی هستند ، یک قایق نجات را اختراع کردند که بتواند طوفان را بدون اینکه قطعه قطعه شود و یا واژگون ، دفع کند و کاری را شروع کردند تا علاقه عموم مردم را به سرمایه گذاری خود جلب کنند، جمع آوری وجوه لازم برای ساخت قایق ها ، و استقرار آنها در امتداد ساحل ، در هر کجا که مورد استفاده قرار بگیرند.
این مردان، چون ژاکوبین نبودند، به دولت رو نگردند. آنها می فهمیدند که برای رساندن شرکت خود به یک مسئله موفق ، باید همکاری، اشتیاق ، دانش محلی و به ویژه ایثارگری ملوانان محلی را داشته باشند. آنها همچنین درک کردند که مردانی را بیابند که در اولین علامت قایق خود را در شب به آب بزنند، در آشفتگی امواج ، خودشان توسط تاریکی یا موج شکن رنج نبرند و پنج ، شش ، ده ساعت در برابر جزر و مد قبل از رسیدن به کشتی تلاش کنند. مردانی که برای نجات جان دیگران آماده خطر کردن زندگی خود هستند - باید احساس همبستگی وجود داشته باشد، روحیه ایثارگری که نباید با نواری تزئینی(*) خریداری شود. بنابراین ، یک جنبش کاملاً خودانگیخته که از توافق و ابتکار عمل فردی سر بلند کرد. صدها گروه محلی در امتداد ساحل به وجود آمدند. مبتکران آنقدر عقل سلیم داشتند که خود را به عنوان استادان مطرح نکنند. آنها به جست و جوی هوش و فراست در محوطه ماهیگیران پرداختند ، و هنگامی که یک مرد ثروتمند برای ساخت یک ایستگاه قایق نجات ، 1000 پوند را به روستایی در ساحل فرستاد و پیشنهاد او پذیرفته شد ، وی انتخاب مقر/مکان را به ماهیگیران محلی و ملوانان واگذار کرد.
(*)معمولاً از جنس طلای فلزی یا نقره ، توری ساخته می شود
مدل های قایق های جدید به دریادار تحویل داده نشد. ما در گزارشی از انجمن می خوانیم: "از آنجایی که اهمیت دارد که قایقرانان به کشتی اطمینان کامل داشته باشد ، کمیته با ساخت و تجهیز قایقها مطابق آرزوی ابراز شده قایق های نجات ، تصمیم گیری کند". در نتیجه هر سال پیشرفت های جدیدی را به همراه می آورد.
این کار کاملاً توسط داوطلبانی صورت می گرفت که در کمیته ها و گروه های محلی سازماندهی می شدند. با کمک متقابل و توافق ! - اوه ، آنارشیست ها! علاوه بر این ، آنها هیچ چیزی از نرخ گذار سئوال نمی کنند و در یک سال ممکن است 40،000 پوند از اشتراک خود به خودی دریافت کنند.
در مورد نتایج ، اینچنین است: در سال 1891 انجمن 293 قایق نجات داشت. در همان سال ، 601 تن از خدمه های کشتی غرق شده و 33 فروند کشتی را نجات دادند. از زمان تأسیس آن ، 32،671 انسان را نجات داده است.
در سال 1886 ، سه قایق نجات با تمام مردان خود در دریا هلاك شدند ، صدها داوطلب جدید نام خود را نوشتند ، خود را در گروههای محلی سازماندهی كردند و هیجان و پریشانی منجر به ساخت بیست قایق اضافی شد. با توجه به این موضوع ، توجه داشته باشید که هر ساله این انجمن به ماهیگیران و ملوانان فشارسنجهای عالی ای را با قیمت سه برابر کمتر از قیمت فروش آنها در مغازه های خصوصی می فرستد. این، دانش هواشناسی را گسترش می دهد و به طرف های ذیربط نسبت به تغییرات ناگهانی آب و هوا توسط دانشمندان هشدار می دهد.
بگذارید تکرار کنیم که این صدها کمیته و گروه های محلی بصورت سلسله مراتبی سازماندهی نشده اند و منحصراً از داوطلبان، نجات قریقان و افراد علاقه مند به این کار تشکیل شده اند. کمیته مرکزی،که بیشتر مرکز مکاتبات/مراودات است، هیچ گونه مداخله ای نمی کند.
درست است که وقتی رای گیری درمورد برخی از مسایل مربوط به آموزش و پرورش یا مالیات محلی در ناحیه/بخش صورت می گیرد ، این کمیته های انجمن ملی قایق نجات به همین ترتیب در جلسات مشارکت نمی کنند - یک فروتنی/تواضع، که متأسفانه اعضای منتخب تقلید نمی کنند. اما، از سوی دیگر ، این مردان شجاع به کسانی که هرگز با طوفان روبرو نشده اند اجازه نمی دهند که در مورد نجات جان ، قانون برای آنها وضع کنند. در اولین علامت/نشان از پریشانی ، آنها سریعا به سمت قایقهای خود رفته و به پیش می روند. هیچ لباسهای گلدوزی شده یکسانی وجود ندارد ، اما حسن نیت بسیار.
بگذارید جامعه دیگری از همین نوع ، یعنی صلیب سرخ را در نظر بگیریم. نام زیاد مهم نیست. بگذارید آن را بررسی کنیم.
تصور کنید که کسی پنجاه سال پیش میگفت: "دولت، که قادر به قتل عام بیست هزار نفر در روز، و زخمی شدن پنجاه هزار نفر دیگر هست ، قادر به کمک به قربانیان خود نیست ؛ بنابراین، تا زمانی که جنگ وجود دارد، بخش خصوصی با ابتکارش باید مداخله کند، و مردان خوش نیت باید برای این کار بشر دوستانه بین المللی سازماندهی!' چه مسخره که نمی شد مردی که جرأت صحبت کردن در اینمورد را داشت! برای شروع، او را خیال پرور/پرست می نامیدند، و اگر این مسئله او را ساکت نمی کرد به او می گفتند: "چه مزخرفی ! میل به خواستن داوطلبان شما دقیقا همانجائی که بیشتر به آنها نیاز هست برآورده می شود، بیمارستانهای داوطلبان شما در یک مکان امن متمرکز می شوند ، در حالی که همه چیز درخواستی در آمبولانس ها هستند. افراد خیال پروری چون شما رقابت های ملی را فراموش می کنند که باعث می شود سربازان فقیر بدون هیچ کمکی جان خود را از دست بدهند." چنین سخنان ناامید/دلسرد کننده فقط با تعداد سخنرانان برابر می شود. چه کسانی از ما نشنیده است که مردان در این فشار قدم می گذارند؟
اکنون می دانیم چه اتفاقی افتاده است. جوامع صلیب سرخ خود را آزادانه ، در همه جا ، در همه کشورها، در هزاران مکان ، سازماندهی کردند؛ و هنگامی که جنگ سالهای 1871 - 1870 آغاز شد، داوطلبان شروع به کار کردند. زن و مرد خدمات خود را ارائه دادند. هزاران بیمارستان و آمبولانس سازماندهی شدند؛ قطارها شروع به حمل آمبولانس ها ، مواد غذائی، ملحفه ها و داروها برای زخمی ها کردند. کمیته های انگلیسی کل کاروان های مواد غذایی ، پوشاک، ابزار، دانه برای کاشت، جانوران خشکسالی، حتی گاوآهن با همراهان خود برای روستای بخش های ویران شده از جنگ اعزام کردند! فقط از طریق صلیب سرخ(*)، با گوستاو موینیر(+) مشورت کنید، و شما واقعاً تحت تأثیر بی حد و حصر کارها قرار خواهید گرفت.
(*)LaCroix Rouge (+)Gustave Moynier
در مورد پیامبرانی که همیشه آماده انکار شجاعت ، حس خوب و شعور افراد دیگر بوده اند و خود را تنها کسانی می دانند که می توانند با یک ترکه بر جهان حکمرانی کنند ، هیچکدام از پیش بینی هایشان در این مورد محقق نشده است. فداکاری داوطلبان صلیب سرخ فراتر از هرگونه تمجید بود. آنها فقط برای به عهده گرفتن خطرناک ترین پست ها خیلی مشتاق بودند؛ و در حالیکه پزشکان شاغل/حقوق بگیر دولت ناپلئون هنگام نزدیک شدن پروس ها با کارکنان خود گریختند، داوطلبان صلیب سرخ کار خود را زیر آتش ادامه دادند ، و وحشیانه ترین بی رحمی های افسران بیسمارک و ناپلئون را تحمل کردند و در مراقبت خود از زخمی های همه ملیت ها افراط . هلندی ها ، ایتالیایی ها ، سوئدی ها ، بلژیکی ها ، حتی ژاپنی ها و چینی ها نیز به طرز چشمگیری توافق کردند. آنها بیمارستان ها و آمبولانس های خود را با توجه به نیازهای مناسب توزیع کردند. آنها به خصوص در بهداشت بیمارستان های خود با یکدیگر رقابت می کردند. و هستند بسیاری از فرانسوی ها که هنوز هم با تشکر عمیق از مراقبت محبت آمیزی که از داوطلبان هلندی یا آلمانی در آمبولانس های صلیب سرخ دریافت کردند صحبت می کنند. اما این برای یک اقتدارگرا چیست؟ آرمان او پزشک هنگ است که توسط دولت حقوق می گیرد. او چه اهمیتی به صلیب سرخ و بیمارستانهای بهداشتی آن می دهد ، اگر پرستاران مامورانی بیش نباشند!
اینجا سازمانی است که دیروز شکل گرفته است ، و اعضای آن صدها هزار نفر را به خود اختصاص می دهد؛ دارای آمبولانس ، قطارهای بیمارستانی که فرآیندهای جدیدی را برای معالجه زخم ها و مواردی از این دست ارائه می دهد و به دلیل ابتکار خود جوش چند مرد فداکار است.
شاید به ما گفته شود كه دولت با این سازمان سر و سازی دارد. بله ، دولتها دست روی آن گذاشته اند تا تصاحبش کنند. مدیران کمیته ها توسط کسانی که پادو های جز آنها را شاهزاده های خون می نامند اداره می شوند. امپراطورها و ملکه ها با کمال میل از کمیته های ملی حمایت می کنند. اما موفقیت این سازمان ناشی از این حمایت نیست. این به هزار کمیته محلی هر کشور بستگی دارد؛ به فعالیت افراد ، به فداکاری همه کسانی که سعی در کمک به قربانیان جنگ میکنند. این فداكاری بسیار بیشتر خواهد بود ، اگر دولت با آن مداخله نكرد .
به هر حال ، به دستور کمیته نظارت کننده بین المللی نبود که انگلیسی ها و ژاپنی ها ، سوئدی ها و چینی ها ، خود را برای کمک به مجروحان در سال 1871 به حرکت درآمدند. به دستور یک وزارتخانه بین المللی نبود که بیمارستان ها در سرزمین مورد حمله سر برآوردند و اینکه آمبولانس ها در میدان نبرد مورد استفاده قرار گرفتند. این به ابتکار داوطلبان هر کشور بود. همینکه در محل مستقر شدند، آنها موهای همدیگر را به دست نگرفتند، آنطوری که توسط ژاکوبینیست های همه ملل پیش بینی شده بود؛همه آنها بدون تمایز ملیتی شروع به کار کردند.
ما ممکن است تاسف بخوریم که چنین تلاشهای بزرگی باید در خدمت چنین موضوع بدی قرار بگیرد و ممکن است از خود بپرسیم، مانند فرزند شاعر 'چرا زخم هایی وارد می کنید اگر بعدا می خواهید آنها را مرهم بخشید ؟ ' در تلاش برای از بین بردن قدرت سرمایه داران و اقتدار طبقه متوسط ، ما برای پایان دادن به قتل عام ها به نام جنگ تلاش می کنیم و ترجیح می دهیم ببینیم که داوطلبان صلیب سرخ فعالیت خود را(با ما) برای از بین بردن جنگ مطرح کنند ؛ اما ما باید از این سازمان عظیم به عنوان نمونه دیگری از نتایج حاصل از توافق و کمک آزاد نام ببریم.
اگر ما مایل بودیم نمونه هایی از هنر مردان نابودگر را چندین برابر کنیم ، هرگز نباید پایان یابد. کافی است جوامع بی شماری را که ارتش آلمان مدیون نیروی خود است نقل کرد ، که تنها به انضباط بستگی ندارد ، آنطور که عموماً معتقد هستند. منظور من جوامعی است که هدف آنها تبلیغ دانش نظامی است.
در یکی از آخرین کنگره های اتحاد نظامی ('کریکربوند'*)، نمایندگان از 2452 جوامع فدراتیو، شامل 151.712 عضو، حضور داشتند. اما علاوه بر این وجود تعداد بسیار زیادی تیراندازی، بازی های نظامی ، بازی های استراتژیک ، جوامع مطالعات توپوگرافی- این ها کارگاه هایی اند که در آن دانش فنی ارتش آلمان توسعه می یابد ، نه در مدارس وابسته به هنگ. این یک شبکه شگفت انگیزی از انواع جوامع ، اعم از مردان نظامی و غیرنظامیان ، جغرافیدان ها و ژیمناست ها ، ورزشکاران و فن آوران است که به طور خودجوش ظهور کردند ، کشور را سازماندهی ، فدراتیو ، بحث و بررسی می کنند. این انجمن های داوطلبانه و آزاد است که می توانند ستون فقرات واقعی ارتش آلمان شوند.
(*Kriegerbund)
هدف آنها نفرت انگیزست: نگهداری امپراتوری. اما آنچه ما را نگران می کند ، این است که خاطر نشان کنیم ، علی رغم اینکه سازماندهی نظامی "مأموریت عالی دولت" است ، موفقیت در این شاخه وقتی مطمئن تر است که بیشتر به توافق آزاد گروه ها و ابتکار عمل آزاد افراد واگذار می شود.
حتی در مسائل مربوط به جنگ ، توافق نامه آزاد درخواست می شود؛ و برای اثبات ادعایمان ، اجازه دهید از سپاه توپوگرافی داوطلب سوئیس که به طور مفصل معابر کوهستان ، هواپیماهای هوایی فرانسه ، سیصد هزار داوطلب بریتانیا ، انجمن ملی توپخانه های انگلیس ، و جامعه، که در پی سازماندهی ، برای دفاع از سواحل انگلستان ، و همچنین درخواست های مربوط به ناوگان تجاری ، سپاه دوچرخه سواران ، و سازمان های جدید اتومبیل های شخصی و پرتاب بخار را مطالعه می کند یادآوری کنیم.
دولت در همه جا واگذار کرده و ترک نموده وظایف مقدس خود را به افراد خصوصی. در همه جا سازمان های آزاد در دامنه آن تخطی می کنند. و با این حال ، حقایقی که ما نقل کردیم فقط یک نگاه اجمالی به ما می دهد که توافق نامه آزاد در آینده چه اندوخته ای برای ما به ارمغان خواهد آورد ، وقتی دیگر دولتی وجود نداشته باشد.