Samstag, 7. März 2020

#فتح_نان :#رفیق_پیتر_کروپوتکین#فصل_دهم:#کار_مطبوع/دلپذیر

فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین 
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد 
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9 
========================= 
  فصل دهم: کار مطبوع/دلپذیر
================
I
هنگامی که سوسیالیست ها اعلام می کنند که جامعه ای که از قید سرمایه آزاد شده است، کار را پذیرفتنی می کند و تمام سختی های ناخوشایند و ناسالم را از بین میبرند، به آنها می خندند. و حتی امروز ما می توانیم پیشرفت قابل توجهی  که در این راستا انجام شده هست را ببینیم؛ و هر کجا که این پیشرفت حاصل شود، کارفرمایان به خودشان در مورد صرفه جویی اقتصادی که به دست آورده اند تبریک می  گویند.

آشکار است که یک کارخانه را نیز می توان به مانند یک آزمایشگاه علمی سالم و دلپذیر/مطبوع ساخت. و کمتر آشکار نیست که انجام چنین عملی سودمند است. در یک کارخانه بزرگ و با تهویه خوب کار بهتر است؛ بسیار آسان است که خیلی اقدامات بهبود دهنده کوچک را میتوان انجام داد، که هر کدام نمایانگر صرفه جویی در زمان یا کار دستی است. و اگر بیشتر کارگاه هایی که می شناسیم ناقص و ناسالم هستند، دلیلش آن است که کارگران را اصلا در سازماندهی کارخانه بحساب نمی آورند، و به این دلیل که بیهوده ترین اتلاف انرژی انسانی ویژگی برجسته سازماندهی فعلی صنعتی است.

با این وجود، هر از گاهی، ما حتی در حال حاضر، برخی کارخانه ها را پیدا می کنیم که آنقدر مدیریتشان خوب است که واقعا کار در آنها لذت بخش هست،البته باید خوب درک شود، اگر کار بیش از چهار یا پنج ساعت در روز نباشد، و اگر هرکس با توجه به سلیقه اش امکان تغییر آن را داشته باشد.

کارهای عظیمی هستند،من می دانم،که در یکی از بخشهای مرکزی متاسفانه به موتورهای جنگی اختصاص داده شده است. آن ها در رابطه با سازماندهی بهداشت و عقلانیت/هوشمندی عالی هستند. آنها 50 هکتار زمین را در انگلیس بخود اختصاص داده اند،که پانزده تای آن سقف شیشه ای دارد. پیاده روی آجر های ضد آتش آن به همان اندازه تمیز هست که کلبه یک کارگر معدن/معدنچی  و سقف شیشه ای آن با دقت توسط گروهی از کارگران تمیز می شود که هیچ کار دیگری انجام نمی دهند. در این کارها، شمش های فولادی به وزن تقریبی بیست تن بکار برده شده و هنگامی که شما بفاصله ده متر از کوره های عظیم بایستید، که شعله های آتش آن بیش از یک هزار درجه است،نمی توانید حضورش را حدس بزنید، مگر اینکه فک های بزرگ آن باز شود و هیولا فولادی بیرون آید. و هیولا تنها توسط سه یا چهار کارگر اداره می شود، که حالا اینجا و آنجا، در حال باز کردن شیری هستند که توسط جرثقیل های عظیمی به واسطه فشار آب جابجا می شوند.

شما وقتی وارد میشوید انتظار شنیدن صدای کر کننده دستگاههای مهر و موم(*)دارید، و شما متوجه می شوید چنین دستگاهی وجود ندارد. اسلحه های صد تنی سنگین و میل لنگهای بخاری فرا آتلانتیک توسط فشار هیدرولیکی فشرده می شوند و کارگر فقط باید یک شیر را برای شکل دادن به توده سنگین فولاد بچرخاند، که یک فلز بسیار متجانس و بدون شکافی را ایجاد می کند، هر چه که ضخامت شان باشد.
(*)stampers

ما انتظار میله های آهنی آتشین/ دوزخ وار را داریم در حالی که ماشین هایی  را شاهد هستیم که بلوک های فولادی ده متری را بدون سر و صدای بیشتری از بریدن پنیر انجام می دهند. و هنگامی که من تحسینم را به مهندسی ابراز کردم که ما را در اطراف گرداند، پاسخ داد:

"صرفا یک مسئله ساده صرفه جویی اقتصادی ست! این ماشین که فولادهای هواپیما است، به مدت چهل و دو سال استفاده شده است. اگر اجزای سازنده آن، بد جور تنظیم شده بود، 'تداخل' پیدا می کرد و در هر حرکت هواپیما ترک بر می داشت دهسال هم دوام نمی آورد!

"و کوره های انفجاری؟ هدر دادن است اگر بگذاریم حرارت بجای استفاده کردن از آن از چنگ ما بگریزد. چرا قالب ها را با حرارت زیاد پخته کنیم وقتی گرمای  از دست رفته شده از تابش به معنای چندین تن ذغال سنگ است"؟

"دستگاههای مهر و موم که باعث لرزش ساختمان های کت و کلفت می شدند نیز بهدر دادن انرژی بودند؛ بهتر است که با فشار کوره ها را جلو ببریم تا با کوباندن، و کمتر هزینه می شود، زیان هاش هم کمتر است.

"در این کارها، نور، پاکیزگی، فضای اختصاص داده شده به هر نیمکت، فقط یک سئوال ساده اقتصادی است. کار بهتر انجام می شود وقتی که شما می توانید ببینید و فضایی به قد آرنج دارید."

او گفت،"این درست است." "ما قبل از آمدن به اینجا در شرایط تنگی بودیم. زمین در مجاورت شهرهای بزرگ بسیار گران است - زمینداران خیلی خوب دوزاریشون میفته!"

حتی در معادن نیز چنین است. ما از توصیفات زولا و گزارش روزنامه ها می دانیم که معادن امروزه به چه شکل هستند. اما معادن آینده به خوبی تهویه خواهند شد، با درجه حرارتی به راحتی کتابخانه کنترل؛ دیگر اسب ها  در زیر زمین محکوم به مرگ نخواهند شد: کشش/انقباض زیرزمینی با استفاده از یک کابل اتوماتیک که در دهان گودال حرکت می کند، انجام می شود. تهویه مطبوع همیشه کار خواهد کرد و هیچ انفجاری رخ نخواهد داد. این یک رویا نیست. چنین معدنی در حال حاضر در انگلستان دیده می شود؛ من بداخل آن رفته ام. در اینجا،دوباره،این سازماندهی صرفا یک مسئله اقتصادی است. معدنی که من از آن صحبت می کنم، با وجود عمق زیاد آن (466 یارد= 426 متر)، روزانه یک هزار تن زغال سنگ تولید می کند، با تنها دویست کارگر-پنج تن در روز برای هر کارگر، در حالیکه حد متوسط برای هر دو هزار گودال در انگلستان به سختی 300 تن در سال برای هر فرد است.

در صورت لزوم، ما می توانستیم نمونه های بیشتری ارائه کنیم که ثابت می کند رویای سازماندهی مادی فوریر(*) یک آرمانشهر نبود.
(*) Fourier


با این حال، این سئوال در روزنامه های سوسیالیستی بسیار مورد بحث بوده است که افکار عمومی ممکن است آگاه شده باشند. کارخانه، کوره پزخانه و معدن می تواند به همان اندازه سالم و با شکوه باشند که بهترین آزمایشگاه ها در دانشگاه های مدرن و هر چه سازماندهی بهتر کارآیی نیز بیشتر خواهد بود.

اگر اینطور باشد،آیا می توانیم شک کنیم که کار لذت بخش و آرامش در جامعه برابر برقرار خواهد بود،جائی که در آن 'دستها'(کارگران-م) مجبور نخواهند شد که خود را بفروشند و کار را تحت هر شرایطی قبول کنند؟ کارهای تهوع انگیز  ناپدید خواهند شد؛ زیرا آشکار است که این شرایط ناسالم به طور کلی برای جامعه مضر است. بردگان می توانند به آنها تمکین کنند، اما انسانهای آزاد شرایط جدیدی ایجاد خواهند کرد و کار آنها لذت بخش و بی نهایت مولد تر خواهد بود. استثنائات امروز قاعده فردا خواهد بود.

 همین چیز در مورد کارهای خانگی رخ خواهد داد، که امروزه جامعه بر روی 
شانه های خرحمالی کن بشریت، زن، قرار داده است.
II
جامعه ای که با انقلاب احیا شده است، برده داری داخلی را از بین می برد- این آخرین شکل برده داری ، شاید سر سخت ترین باشد زیرا همچنین قدیمی ترین است. فقط به روشی که توسط پیروان فوریر(*) رویا پردازی شده، رخ نخواهد داد، و نه به روشی که غالباً توسط کمونیستهای اقتدارگرا تصور می شود.
(*)phalansterians

  جامعه کوچک ومستقل اشتراکی(*) برای میلیون ها انسان بدنام است. مطمئناً درونگراترین فرد نیاز ملاقات با همکاران خود به منظور انجام کارهای مشترک را احساس می کند، و جذابیت بیشتری پیدا خواهد کرد هر قدر حس کند که خود جزئی از یک کل عظیم هست. اما در اوقات فراغت، که برای استراحت و نزدیکی با خویشاوندان است، اینگونه نیست. پیروان فوریر و خانواده(+) این موضوع را در نظر نمی گیرند، یا در غیر این صورت آنها تلاش خواهند کرد این نیاز را توسط گروههای مصنوعی تأمین کنند.
(*)phalansteries (+)familystery

  یک جامعه کوچک و مستقل اشتراکی، که در حقیقت چیزی جز یک هتل عظیم نیست، می تواند برخی از افراد و حتی همه را در یک دوره معین از زندگی خود خوشحال کند، اما توده بزرگ زندگی خانوادگی را (باید درک کرد که منظور زندگی خانوادگی آینده است) ترجیح می دهد. آنها آپارتمان های منزوی را ترجیح می دهند، نورمانها(ساکنین نرماندی -م) و آنگلوساکسون ها حتی خانه هایی که شش تا هشت اتاق دارند را ترجیح می دهند، که خانواده یا جمعی از دوستان بتوانند جدا از هم زندگی کنند. بعضی اوقات جامعه کوچک و مستقل اشتراکی یک ضرورت است ، اما تنفر انگیز خواهد بود،اگر قاعده کلی شود. انزوا، متناوب با زمان سپری شده در جامعه، میل طبیعی طبیعت انسانی است. به همین دلیل یکی از بزرگترین شکنجه های زندان عدم امکان انزوا است ، به همان اندازه که سلولهای انفرادی به نوبه خود شکنجه می شوند، درصورتی که با ساعات زندگی اجتماعی جایگزین نشوند.

درمورد ملاحظات اقتصادی، که بعضی اوقات به نفع جامعه کوچک و مستقل اشتراکی تحت فشار قرار می گیرند، کسانی هستند که تجارت خرده پا دارند. مهمترین نوع اقتصاد ، تنها اقتصادی معقول، آنست که زندگی را برای همه خوشایند می کند ، زیرا کسی که از زندگی خود راضی است بی نهایت بیشتر از فردی که اطرافیان خود را نفرین می کند، تولید می کند.(1)


دگر سوسیالیستها جامعه کوچک و مستقل اشتراکی را رد می کنند. اما وقتی از آنها می پرسید که چگونه می توان کارهای خانگی را سامان داد ، پاسخ می دهند: "هرکدام می تواند 'کار خود را' انجام دهد.همسر من خانه را اداره می کند؛ همسران بورژواها به همان اندازه کار خواهند کرد." و اگر یک بورژوائی باشد که مدعی سوسیالیسم است، با لبخندی مهربان به همسرش اضافه می کند: "آیا این درست نیست،عزیزم، که تو بدون خدمتکار در یک جامعه سوسیالیستی زندگی خواهی کرد؟ بهمان اندازه کار خواهی کرد که همسر رفیق خوب ما پاول یا همسر جان نجار؟ "

خدمتکار یا همسر، مرد همیشه برای انجام کار خانه روی زن حساب می کند.

اما زن نیز بالاخره مدعی سهم خود در رهایی بشریت است. او دیگر نمی خواهد حامل تمامی بار مسئولیت سنگین خانه باشد. او کافی میداند که سالهای زیادی از زندگی خود را به پرورش فرزندان خود اختصاص دهد. او دیگر نمی خواهد آشپز، متصدی، رفتگر خانه باشد! و از آنجائی كه زنان آمریكایی نقش رهبری در رسیدگی به مطالبات خود را ایفا میکنند، یک شكایت عمومی از كمبود زنانی در ایالت متحده وجود دارد كه حاضر به تمکین کردن در كارهای خانه نیستند. بانوی من هنر، سیاست، ادبیات یا بازیهای رومیز را ترجیح می دهد. در مورد دختران شاغل ، تعداد اندکی هستند که رضایت دارند تسلیم  بردگی خانگی(*) شوند، و خدمتکاران در ایالات متحده به سختی پیدا می شوند. در نتیجه، راه حل ، یک راه حل بسیار ساده ، توسط خود زندگی مشخص می شود. ماشین آلات سه چهارم مراقبت/کارهای خانگی را انجام می دهند.
apron-slaveryبردگانی که پیش بند تنشان است:م(*)


شما چکمه های خود را سیاه می کنید(واکس میزنید-م) و می دانید این کار چقدر مسخره است. چه چیزی می تواند احمق تر از مالیدن چکمه بیست یا سی بار با یک قلم مو باشد؟ یک دهم از جمعیت اروپا باید مجبور شود در ازای پناهگاهی رقت انگیز و غذای ناکافی  خود را بفروشد و زن باید خود را یک برده قلمداد کند ، تا میلیون ها نفر از هم جنسان او هر روز صبح این نقش را انجام دهند.


اما آرایشگران قبلاً دستگاههایی را برای برس زدن موهای براق یا پر پشت سر دارند. چرا ما نباید همین اصل را در موارد دیگر اعمال کنیم؟ بنابراین این کار انجام شده است ، و امروزه در هتل های بزرگ آمریکایی و اروپایی دستگاه برای واکس زدن چکمه ها استفاده می شود. استفاده از آن در خارج از هتل ها نیز دارد گسترش می یابد. در مدارس بزرگ انگلیسی ، جایی که دانش آموزان بگونه شبانه روزی در خانه معلمان بسر میبرند ، ساده/آسان تر است که یک موسسه متعهد به واکس زدن هزار جفت چکمه هر روز صبح شود.


در
 مورد شستن! کجا می توانیم یک خانه دار را پیدا کنیم که هیچ وحشتی از این کار طولانی و کثیف نداشته باشد، که معمولاً فقط با دست انجام می شود، صرفا به این خاطر که کار برده خانگی فاقد اعتبار است.


در آمریکا بهتر عمل می کنند. در حال حاضر تعدادی از شهرها وجود دارد که آب گرم را به خانه ها منتقل می کنند همانطور که آب سرد را در اروپا. در این شرایط ، مشکل یک چیز ساده بود،و یک زن - خانم کوچرین(*)- آن را حل کرد. دستگاه او در کمتر از سه دقیقه دوازده دوجین بشقاب یا ظرف را شسته و آنها را پاک و خشک می کند. یک کارخانه در ایلینویز
(+) این ماشین ها را تولید می کند و آنها را با قیمتی در دسترس کیف پول طبقه متوسط می فروشد. و چرا خانواده های کوچک نباید ظروف و همچنین چکمه های خود را به یک مرکز بفرستند؟ حتی این احتمال وجود دارد که دو عملکرد ، برس زدن و شستشو توسط یک انجمن انجام شود.
(*)Cochrane / (+)Illinois

تمیز کردن ، سابیدن پوست دستان خود هنگام شستشو و پیچیدن ملحفه ها؛ کفها را جارو کردن و فرشها را برس زدن نتیجه اش ایجاد ابرهایی از گرد و غبار است که بعداً برای جابجایی از جاهایی که در آن ساکن شده اند بسیار سخت است ، همه این کارها هنوز انجام می شود زیرا زن برده باقی مانده ، اما تمایل به ناپدید شدن دارند زیرا می توانند بی نهایت بهتر توسط ماشین آلات انجام شوند. ماشین آلات از همه نوع به خانوارها معرفی می شوند و توزیع موتور قدرتمند در خانه های خصوصی باعث می شود افراد بدون تلاش عضلانی بتوانند  با آنها کار کنند.

ساخت چنین ماشین هایی هزینه کمی دارد. اگر ما هنوز هزینه زیادی برای آنها  پرداخت می کنیم ، به این دلیل است که آنها در سطح عموم استفاده نمی شود، و عمدتا بدان جهت که مالیاتی گزاف توسط آقایانی که مایل به زندگی به سبک عالی هستند، و به گمانی زنی بر روی زمین، مواد خام/اولیه،ماشین آلات  فروش ، ثبت اختراعات و عوارض دست میزنند، اعمال می شود.

اما رهایی از رنج کار خانه فقط توسط ماشینهای کوچک حاصل نمی شود. خانواده ها از شرایط انزوای کنونی شان بیرون می آیند؛ آنها شروع به معاشرت با سایر خانواده ها می کنند تا آنچه جداگانه انجام می دادند را مشترکا انجام دهند.

در حقیقت ، در آینده ما نباید در هر خانه یك ماشین واکس زن ، یك ماشین ظرف شوئی، و ماشین سومی برای شستن ملحفه و غیره داشته باشیم. برعکس، دستگاه  گرمایش مشترک متعلق به آینده است که گرما را به هر اتاق در یک منطقه کامل می فرستد و از روشن کردن آتش چشم پوشی می شود. در حال حاضر در چند شهر  آمریکایی چنین است. یک کوره مرکزی بزرگ همه خانه ها و همه اتاق ها را با آب  گرم ، که در لوله ها گردش می کند ، تأمین می کند. و برای تنظیم دما ، فقط باید شیر را بپیچانید. و اگر شما علاقه مند بداشتن  شعله آتشی در هر اتاق خاصی  باشید، می توانید بنزین مخصوص تهیه شده برای اهداف گرمایشی را از یک مخزن مرکزی تهیه کنید. تمام کارهای عظیم تمیز کردن دودکش ها و نگه داشتن آتش - و زن می داند چه مدت زمان لازم است - ناپدید می شود.

شمع ها ، چراغ سوزها و حتی بنزین دورانشان تمام شده است. شهرهای کاملی وجود دارند که در آن کافی است یک دکمه را برای روشن شدن فشار دهید ، و در واقع، این یک سؤال ساده اقتصاد و دانش است تا به خودتان تجمل نور الکتریکی را بدهید. آخر اینکه ، همچنین در آمریکا ، آنها از تشکیل جوامعی سخن می گویند که تقریباً کار خانگی ریشه کن شده . فقط نیاز به این است که یک اداره برای یک بلوک از خانه ها ایجاد شود. یک سبد به هر در می آید و چکمه ها را برای واکس زدن ، ظروف را برای شستن ، ملافه ها را نیز بهمین منظور، چیزهای کوچک برای تعمیر (اگر ارزش آن را داشت) ، قالی ها را برای برس زدن می برند، و صبح روز بعد چیزهایی را که به او سپرده شده را ، تمیز شده بر میگردانند. چند ساعت بعد قهوه گرم و تخم مرغ ها به خوبی انجام می شود و روی میز شما ظاهر می شوند. این یک واقعیت است که بین ساعت دوازده و دو بیش از بیست میلیون آمریکایی و تعداد زیادی انگلیسی وجود دارند که گوشت گاو یا گوسفند ، گوشت خوک پخته ، سیب زمینی و سبزیجات فصلی میل می کنند. و در کمترین رقم، هشت میلیون آتش در طی دو یا سه ساعت برای پختن این گوشت و پختن این  سبزیجات سوزانده می شود. هشت میلیون زن وقت خود را صرف تهیه یک وعده غذایی می کنند که با درگیر کردن تمام خانوارها ، تقریباً حداکثر ده ها غذای مختلف را شامل می شود.


فلان روز یک زن آمریکایی نوشت: "پنجاه آتش می سوزد ، جایی که فقط یکی کافی بود"!  اگر دوست دارید در خانه ، سر میز خود ، با فرزندان خود ناهار بخورید. اما فقط خودتان فکر کنید ، چرا این پنجاه زن باید تمام صبح خود را هدر دهند تا چند فنجان قهوه و یک وعده غذایی ساده تهیه کنند! چرا پنجاه آتش، هنگامی که دو نفر و تنها یک آتش برای پختن همه این تکه های گوشت و تمام این سبزیجات کافی است؟ اگر فرد خاصی هستید(افاده دارید-م) ، گوشت گاو یا گوسفند خود را انتخاب کنید تا برشته شود. سبزیجات را با ادویه جات و به سلیقه خود اگر با سوس خاصی می پسندید درست کنید ! اما یک آشپزخانه با یک آتش واحد داشته باشید و آن را بهمان قدر زیبا سازمانی کنید که میتوانید.


چرا هیچ وقت کار زنان به حساب نیامده است؟ چرا در هر خانواده ای مادر و سه یا چهار خدمتکار موظفند وقت زیادی را در برای آشپزی اختصاص دهند؟ زیرا کسانی که می خواهند بشر را رهایی بخشند ، زن را در رویای رهایی خود نگنجانده اند ، و آن را در زیر عزت برتر مردانگی خود می دانند که به "آن تنظیمات از آشپزخانه ها" فکر کنند ، که بر روی شانه های خرحمالی کن زن سنگینی میکند.

 رهایی زن فقط این نیست که دروازه های دانشگاه ، دادگاه های حقوقی یا مجالس را برای او باز کرد ، زیرا زن "رهایی یافته" همواره زحمت های خانگی را بر سر زن دیگری می اندازد. رهایی زن این است که او را از کار سخت آشپزخانه و رختشویی آزاد کرد. این است که خانواده خود را به گونه ای سامان دهی کنید که بتواند فرزندان خود را پرورش دهد، اگر چنین می خواهد ، در حالی که هنوز اوقات فراغتی را برای سهم خود در زندگی اجتماعی حفظ می کند.



این
 اتفاق خواهد افتاد همانطور که گفتیم ، همه چیز در حال پیشرفت است. فقط بذارید  کاملا بفهمیم که انقلاب ، مستوجب کلمات زیبای آزادی ، برابری ، همبستگی اگر برده داری در خانه را حفظ شود ، انقلابی نخواهد بود. نیمی از بشریت که در معرض برده داری  در منزل قرار گرفته اند ، هنوز هم باید علیه نیمه دیگر قیام کنند.

(1)به نظر می رسد کمونیست های جوان ایکاریا(*) اهمیت یک انتخاب آزاد را در روابط روزمره خود جدا از کار درک کرده بودند. آرمان مذهبیون کمونیست همیشه این بوده است که وعده های غذایی مشترک داشته باشند؛ مسیحیان اولیه با وعده های غذایی مشترک طرفداری خود را به مسیحیت نشان می دادند. صمیمیت و همدلی همچنان بخشی از آن است. ایکارین های جوان این سنت دینی را رها کرده بودند. آنها در یک اتاق مشترک ، اما در میزهای جداگانه کوچک که در آن مطابق با جاذبه های لحظه ای نشسته بودند، غذا می خوردند. کمونیست های آمانا(+) هر کدام خانه خود را دارند و در حالی که مواد خوراکی شان را از فروشگاه های عمومی برمی داشتند، در خانه شام می خورند.
(*)Icaria (+)Amana

Keine Kommentare: