Dienstag, 17. März 2020

#فتح_نان:#رفیق_پیتر_کروپوتکین#فصل_یازدهم:#توافق_آزاد

فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین 
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد 
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9 
========================= 
   فصل یازدهم: توافق آزاد
قسمتهای اول و دوم-از سه قسمت
================ 
I

عادت کرده ایم که با تعصبات موروثی و آموزش و تعلیمات کاملاً بی اساس خود را در همه جا به عنوان حامیان دولت ، قانونگذاران و قوه قضائیه  نشان دهیم؛ به این باور رسیده ایم همین که پلیس چشمش را از ما برداشت، آدمها همانند حیوانات وحشی همدیگر را تکه تکه خواهند کرد. و این که با سرنگونی اقتدار/اتوریته حاکمان در طی انقلاب ، هرج و مرج مطلق غالب خواهد شد. حال آنکه، با چشمان بسته مان ،شاهد هزاران هزار گروه های انسانی خواهیم بود که آزادانه و بدون هیچ گونه مداخله قانونی تشکیل می شوند و به نتایجی بی نهایت برتر از آنچه که تحت آموزش دولت است دست می یابند.

اگر روزنامه ای را باز کنید ، می بینید که صفحات آن کاملاً به معاملات دولتی و کار سیاسی اختصاص دارد. فردی از دنیای دیگر ، با خواندن آن ، به این باور خواهد رسید که به استثنای معاملات بورس کالا ، هیچ کاری در اروپا  بدون دستور اربابی انجام نمی شود . شما درمورد مؤسساتی که تاسیس می شوند، بدون نسخه وزیری، رشد و توسعه می یابند ، در آنها چیزی نمی یابید! هیچ چیز - یا تقریبا هیچ چیز! حتی وقتی عنوانی وجود دارد ، "رویدادهای یکشنبه" (فعالیتهای گوناگون (*)، یک ستون مورد علاقه در روزنامه های فرانسه) ، به این دلیل است که آنها با پلیس در ارتباط هستند. یک درام خانوادگی ، یک عمل شورشی ، تنها در صورتی ذکر  خواهد شد که پلیس در صحنه ظاهر شود. 
(*)Faits divers


سیصد و پنجاه میلیون اروپایی یا عاشق همدیگرند و یا متنفر از هم، کارمیکنند، یا با درآمدهای خود زندگی میکنند. اما ، جدا از ادبیات ، تئاتر یا ورزش ،زندگی آنها توسط روزنامه ها نا دیده گرفته می شود، اگر دولتها به نوعی مداخله نكنند . حتی با تاریخ هم همینطور است. ما کمترین جزئیات زندگی یک شاه یا یک مجلس را می دانیم. همه سخنان خوب و بدی که توسط سیاستمداران گفته می شود حفظ شده است. همانطور که نماینده قدیمی پارلمان گفت:" سخنرانی هایی که هرگز کمترین تأثیری در رای یک عضو نداشته اند". دیدارهای سلطنتی ، طنز خوب یا بد سیاستمداران ، شوخی ها یا فتنه های آنها ، همه با دقت برای آیندگان ثبت شده است. اما ما بزرگترین مشکل را برای بازسازی یک شهر قرون وسطی داریم ، برای درک مکانیسم آن تجارت عظیمی که بین شهرهای هانساتیک(*)  انجام میگرفته ، یا اینکه بدانیم چگونه شهر روئن(+) کلیسای جامع(*+) خود را بنا کرد. اگر محققی  زندگی خود را صرف مطالعه این سؤالات بگذراند، آثار وی ناشناخته مانده و تاریخچه های مجلس - یعنی همان ناقص ها ،همانطور که فقط به یک طرف از زندگی اجتماعی برخورد میکنند - چند برابر شده ، در مدارس پخش  و تدریس می شوند.
Hanseatic cities(+)Rouen(+*)Cathedral(*)

به این ترتیب ، ما حتی کار شگرف/حیرت آوری را که هر روزه توسط گروههای خود جوش مردان انجام می گیرد ، که اصلی ترین کار قرن ما محسوب می شود، نمی بینیم .

بنابراین ، ما پیشنهاد می کنیم که به برخی از این جلوه های برجسته اشاره کنیم و نشان دهیم که چگونه مردان ، تا جائی که منافعشان کاملاً به هم برخورد/تصادم نکند ، به طور هماهنگ عمل کرده و کارهای جمعی/کلکتیو و با ماهیت بسیار پیچیده ای را انجام می دهند.

بدیهی است که در جامعه کنونی ، مبتنی بر مالکیت فردی - یعنی بر مبنای غارتگری ، و بر یک فردگرایی کوته نظرانه و در نتیجه احمقانه - واقعیت هایی از این دست لزوماً تعداد کمی را شامل میشوند. توافق نامه ها همیشه کاملاً آزاد نیستند ، و غالباً هدف زشتی دارند ، اگرنه نفرت انگیز.

اما آنچه ما را نگران می کند ارائه نمونه هایی نیست که ممکن است کورکورانه از ما پیروی شود، و علاوه بر این ، جامعه فعلی امکان دادنش را به ما ندارد. آنچه ما باید انجام دهیم این است که ثابت کنیم که علیرغم فردگرایی اقتدارگرایانه که ما را خفه می کند، در زندگی ما باقی می ماند، به عنوان یک کل ، بخش بزرگی که ما فقط با توافق آزاد عمل می کنیم ، و به همین دلیل بسیار  آسانترست از آنچه که معمولاً تصور می شود ، بی خیال دولت شدن است.

برای حمایت از دیدگاه خود ، ما قبلاً به راه آهن اشاره کرده ایم و اکنون به آنها باز خواهیم گشت.

ما می دانیم که اروپا دارای یک سیستم ریلی است ، بیش از 175000 مایل طول دارد ، و در این شبکه امروزه می توانید از شمال به جنوب ، از شرق به غرب ، از مادرید به پترزبورگ و از کاله(*) به قسطنطنیه(+) بدون تاخیر و حتی بدون تغییر واگن (هنگام مسافرت با سریع السیر)سفر کنید. بیشتر از آن: بسته ای که در یک ایستگاه سپرده شود ، مخاطب خود را در هر نقطه ، ترکیه یا آسیای میانه پیدا می کند، بدون اینکه به تشریفات بیشتری برای ارسال آن نیاز باشد جز نوشتن مقصد بر روی یک تکه کاغذ.
(*)Calais (+)استامبول امروز

این نتیجه ممکن است از دو طریق بدست آمده باشد.یک ناپلئون، یک بیسمارک یا شخص قدرتمندی که اروپا را فتح کرده باشد، نقشه راه آهن را می تواند از پاریس ، برلین یا روم  ترسیم کند و ساعت قطارها را تنظیم . تزار روسیه نیکلاس اول رویای چنین قدرتی را در سر داشت. هنگامی که پیش نویس اولیه خطوط راه آهن بین مسکو و پترزبورگ را به او نشان دادند ، یک خط کش به دست گرفت و روی نقشه روسیه خط مستقیمی بین این دو پایتخت ترسیم کرد و گفت: "این نقشه است." و جاده در یک خط مستقیم ساخته شد،که دره های عمیقی را پر می کرد،و ساختن پل هایی با ارتفاع گیج کننده، که چند سال بعد مجبور به رها کردنش شدند، پس از آنکه قیمت هر مایل راه آهن حدود 120،000 تا 150،000 پوند  انگلیسی هزینه برداشته بود.

این یک راه است ، اما خوشبختانه ، همه چیز متفاوت مدیریت شد. راه آهن قطعه به قطعه ساخته شد ، قطعات به هم پیوستند و صد شرکت مختلف که این قطعات به آنها تعلق داشت، به تدریج در مورد ورود و خروج قطارها و گردش واگن ها بر روی ریل ها، از تمامی کشورها، بدون بارگیری کالا همین که از یک شبکه به شبکه دیگر
 درحرکت بودند، به تفاهم رسیدند. 

همه این کارها با توافق آزاد، با مبادله نامه و پیشنهادات، توسط اجلاس هایی انجام شد که نمایندگان در آن جلسه می کردند تا در مورد نکات خاص به خوبی مشخص شده صحبت کنند و در مورد آنها به توافق برسند ، اما نه برای ایجاد قوانین. پس از برگزاری اجلاس/کنگره ، نمایندگان به شرکتهای مربوطه خود بازگشتند ، نه با یک قانون ، بلکه با تهیه پیش نویس قراردادی که میباست مورد قبول یا رد قرار گیرد.

البته در این راه با مشکلاتی مواجه شدند. مردانی لجوج/کله شق بودند که قانع نمی شدند. اما منافع مشترک آنها را وادار كرد كه عليه اعضای مقاوم و سرسخت، بدون فراخواندن كمك از ارتشها، به توافق برسند.

این شبکه عظیم راه آهن به هم متصل شده و ترافیک عظیمی را به وجود آورده است، بدون شک قابل توجه ترین ویژگی قرن نوزدهم است؛ و این نتیجه توافق آزاد است. اگر کسی هشتاد سال پیش آن را پیشگویی کرده بود ، پدربزرگهای ما او را احمق یا دیوانه می پنداشتند. آنها می گفتند: "شما هرگز قادر نخواهید بود که سهامداران صد شرکت را به استدلال/عقل گرایی فرا خوانید! این یک مدینه فاضله ، یک افسانه است. فقط یک دولت مرکزی با یک مدیر "آهنین" می تواند آن را اجرا کند."

و جالب ترین چیز در این سازمان این است که هیچ دولت مرکزی ریلی در اروپا وجود ندارد! هیچ چیزی! نه وزیر راه آهن ، نه دیکتاتور ، نه حتی یک مجلس قاره ای، نه حتی یک کمیته هدایت کننده ای! همه چیز با توافق آزاد انجام شد.

بنابراین ما از معتقدین به دولت می پرسیم ،کسانی که وانمود می کنند 'ما بدون دولت مرکزی هرگز نمی توانیم کاری انجام دهیم، حتی اگر فقط برای تنظیم ترافیک باشد"، ما از آنها می پرسیم: "چگونه هست که راه آهن اروپا بدون آنها مدیریت می شود؟ چگونه آنها به انتقال میلیون ها مسافر و کوه هایی از چمدان در یک قاره ادامه می دهند؟ اگر شرکت های صاحب راه آهن توانسته اند توافق کنند، چرا کارگران راه آهن که می توانند راه آهن را به تصرف خویش در بیاورند، نتوانند به همین ترتیب به توافق برسند؟ و اگر شرکت پترزبورگ - ورشو و پاریس - بلفورت بتوانند با هماهنگی عمل کنند ، بدون اینکه به خودشان زحمت فرمانده مشترک بدهند، چرا در میان جوامع ما ، متشکل از گروه هایی از کارگران آزاد ، نیاز به یک دولت داریم؟'
===================
II

وقتی ما سعی وتلاش می کنیم با مثال هایی ثابت کنیم که حتی امروز، علی رغم سازمان دهی ناعادلانه جامعه به طور کلی، انسانها، مشروط بر اینکه منافع آنها به صورت قطعی/کاملا مخالف هم نباشد، بدون مداخله مرجعیت موافقت می کنند، ما اعتراضات/مخالفتهایی را که مطرح میشود، نادیده نمی گیریم. 

همه این مثالها دارای نقصان خود هستند زیرا غیرممکن است که یک نهاد واحد را معاف از استثمار افراد ضعیف توسط قوی،افراد فقیر توسط ثروتمندان دانست. به همین دلیل است که اقتدارگرایان(بخوان هواداران دولت-م) با منطق پنهان خود به ما خواهند گفت: "شما می بینید که برای پایان دادن به این استثمار، مداخله دولت ضروری است".

فقط آنها درس تاریخ را فراموش می کنند. آنها به ما نمی گویند که خود دولت تا چه میزان در ایجاد نظم موجود با ایجاد پرولتاریا و تحویل آنها به استثمارگران کمک کرده است. آنها فراموش می کنند به ما ثابت کنند که می توان به استثمار پایان داد، در حالی که علل اصلی - سرمایه خصوصی و فقر ، که دو سوم آن به صورت مصنوعی توسط دولت ایجاد شده است - همچنان وجود دارد.

وقتی ما از توافقی که بین شرکتهای راه آهن برقرار شده صحبت می کنیم ، انتظار داریم که آنها ، خادمان/ستایشگران دولت بورژوازی ، به ما بگویند: "آیا نمی بینی شرکت های راه آهن چگونه به کارمندانشان ستم و با مسافران خود بدرفتاری می کنند! تنها راه این است که دولت باید برای محافظت از کارگران و مردم مداخله کند "!


اما آیا ما بارها و بارها نگفته و تکرار نکرده ایم که تا زمانی که سرمایه داران هستند ، این سوءاستفاده ها از قدرت دائمی خواهد بود. این دقیقاً دولت، ولینعمت، است که به شرکتها آن انحصار و حقوقها را که امروزه در اختیارشان هست، به آنها داده. آیا امتیازات، تضمین ها، ایجاد نکرده است؟ آیا سربازان خود را علیه اعتصابگران راه آهن ارسال نکرده است؟ و در طول محاکمات اول (اخیراً آن را در روسیه هم دیدیم) ، آیا امتیاز متنفذان راه آهن را، تا جایی که مطبوعات را از ذکر حوادث ریلی منع کنند، تا سهام تضمین شده شان مستهلک نشود، تمدید نکرده است ؟ آیا به نفع انحصار عمل نکرده که مسح کننده/حامیان پروپا قرص 'وندربیلت*' ها و 'پلی آکوف+' ها، مدیران پی ال م ، سی پی آر، سنت گوتارد**، "پادشاهان روزگار ما" هستند؟
(*)Vanderbilts,(+)Polyakoffs,P.L.M,C.P.R,(**)St Gothard


بنابراین،اگر ما به عنوان نمونه توافق ضمنی را بین شرکتهای راه آهن به میان آوردیم، به هیچ وجه نه به عنوان یک ایده آل برای مدیریت اقتصادی ست و نه حتی ایده آلی برای سازماندهی فنی. این نشان می دهد که اگر سرمایه داران ، بدون هیچ هدف دیگری جز افزایش سود سهام خود به هزینه دیگران ، بتوانند از راه آهن  بدون ایجاد یک اداره بین المللی با موفقیت بهره برداری کنند- جوامع کارگری نیز قادر به انجام همان کارها و حتی بهتر خواهند بود؛ بدون منصوب کردن وزارت راه آهن اروپا.

اعتراض دیگری مطرح شده است که در نگاه اول جدی تر است. ممکن است به ما گفته شود که توافقی که ما از آن صحبت می کنیم کاملاً  آزاد نیست ، که شرکت های بزرگ قانون را برای شرکتهای کوچک وضع می کنند. به عنوان مثال ، ممکن است ذکر شود که یک شرکت ثروتمند آلمانی ، با حمایت دولت، مسافرانی را که از برلین به باسل می روند ، مجبور به عبور از کلن و فرانکفورت میکند ، بجای اینکه مسیر لایپزیگ را طی کند. یا اینکه چنین شرکتی به نفع سهامداران با نفوذ خود ، صد و سی مایل را از طریق دورتر (با مسافت طولانی) کالاهائی را حمل کرده و بنابراین خطوط ثانویه را خراب می کند. در ایالات متحده بعضی مواقع مسافران و کالاها مجبور به مسافرت مسیرهای غیرممکن هستند،تا بلکه دلارها به جیب یک وندربیلت سرازیر شود.

جواب ما به همین صورت خواهد بود: تا زمانی که سرمایه وجود داشته باشد ، سرمایه بزرگتر بر کوچکتر ستم خواهد کرد. اما ظلم و ستم فقط از سرمایه ناشی نمی شود.همچنین به دلیل پشتیبانی دولت از آنها ، به انحصار ایجاد شده توسط دولت به نفع آنهاست، که شركتهای بزرگ به شركتهای كوچك ستم می كنند.

سوسیالیستهای اولیه انگلیسی و فرانسوی از مدت ها قبل نشان داده اند که چگونه قانون انگلیس همه تلاش خود را برای نابودی صنایع کوچک بکار برده، دهقانان را به فقر کشانده و گردان هایی از مردان را به کارفرمایان ثروتمند صنعتی تحویل و مجبورشان کرده تا بدون توجه به چه مقدار دستمزد کار کنند. قانون راه آهن دقیقاً همین کار را کرد. خطوط استراتژیک،خطوط یارانه ای، شرکت هایی که انحصار بین المللی پست(*)را دریافت کرده اند، همه چیز به بازی گرفته شد تا منافع متخصصین مالی ثروتمند پیش برده شود. وقتی راتچایلد(+)، بستانکار تمام دولتهای اروپایی، سرمایه را در راه‌آهن قرار می دهد،افراد وفادار 
او، وزیران، تمام تلاش خود را برای کسب درآمد بیشترش انجام خواهند داد.

 (*)Mail (+)Rothschildثروتمندترین خانواده( 3 برادر)، صهیونیست مسلک واولین حامیان مالی اسرائیل، در جهان


در ایالات متحده ، دموكراسی ای كه اقتدارگرایان آنرا به عنوان یك ایده آل برای ما نشان میدهند، رسوایی ترین کلاهبرداری به همه مواردی که مربوط به راه آهن است ، وارد شده است. بنابراین ، اگر یک شرکت رقبای خود را با کرایه های ارزان قیمت از بین ببرد ، غالباً این کار را می تواند انجام می دهد ، زیرا توسط زمینی که دولت به عنوان غرامت به آن اعطا میکند، باز پرداخت می شود. اسنادی که اخیراً در مورد تجارت گندم در آمریکا منتشر شده، نقشی را که دولت در بهره برداری از افراد ضعیف توسط افراد قوی ایفا کرده را کاملا نشان داده است. در اینجا ، قدرت انباشت سرمایه نیز با کمک دولت به ده برابر و صد برابر افزایش یافته است. به طوری که وقتی می بینیم سندیکاهای شرکت های راه آهن (محصولی از توافق آزاد) موفق می شوند شرکت های کوچک خود را در برابر شرکت های بزرگ محافظت کنند، از نیروی ذاتی توافق نامه آزاد که می تواند خود را در برابر تمام سرمایه های قدرتمند مورد حمایت دولت سر پا نگه دارد ، متحیر می شویم. 

این یک واقعیت است که شرکت های کوچک، علی رغم جانبداری دولت، وجود دارند. اگر در فرانسه ، سرزمین متمرکز، ما فقط پنج یا شش شرکت بزرگ را می بینیم ، بیش از صد و ده شرکت در انگلیس وجود دارند که خوب به توافق میرسند، و مطمئناً برای حمل و نقل سریع  مسافران و کالاها بهتر از شرکت های فرانسوی و آلمانی سازمان یافته اند.

علاوه بر این ، مسئله این نیست. سرمایه بزرگ ، مورد حمایت دولت ، همیشه می تواند، اگر به نفعش باشد ، سرمایه کوچکتر را خرد کند. آنچه از نظر ما اهمیت دارد این است: توافق بین صدها شرکت سرمایه داری که راه‌آهن اروپا به آنها تعلق دارند ، بدون دخالت دولت مرکزی برای وضع کردن قانون به جوامع متنوع تاسیس شد. موجودیتش توسط کنگره هایی متشکل از نمایندگان است که در میان خود بحث می کنند و پیشنهادات خود، نه قوانین، را به نمایندگان خود ارائه می دهند،. این یک اصل جدید است که کاملاً با تمام اصل دولت ، سلطنت یا جمهوری خواه ، مطلق یا پارلمانی متفاوت است. این یک نوآوری است که به موقع به آداب و رسوم اروپا معرفی شده و آمده است که بماند.







Keine Kommentare: