Freitag, 2. Juni 2017


 Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages  
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
Anarchy Works - Peter Gelderloos

ترجمه از : پیمان پایدار 

=============================

 فصل سوم
Economy

اقتصاد 


آنارشیسم مخالف سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر ابزارها(ی تولید-م)، زیرساخت ، و منابعی که همه نیازمند آنند برای معاش. مدل های اقتصاد آنارشیستی از جوامع شکارچی- دانه جمع کنان و کمونهای کشاورزی گرفته تا مجتمع های صنعتی که در آن برنامه ریزی توسط سندیکاها انجام گرفته و توزیع از طریق سهمیه بندی و یا یک شکل محدودی از ارز مرتب شده اند را شامل میگردند. همه این مدل ها بر اساس اصول کارکردن با هم برای تحقق نیازهای مشترک و رد هر نوع سلسله مراتب، از جمله کارفرمایان، مدیریت، و تقسیم جامعه به طبقات بمانند ثروتمند و فقیر و یا مالک و کارگران میباشد.

(الف)?Without wages,what is the incentive to work
بدون دستمزد، چه انگیزه ای برای کار است؟
(ب)?Don't people need bosses and experts
آیا مردم به کارفرمایان و کارشناسان نیازی ندارند؟

(پ)?Who will take out the trash
چه کسی سطل زباله را بیرون میبرد؟
(ت)?Who will take care of the elderly and disabled
چه کسی از سالمندان و معلولان  مراقبت میکند ؟
(ث)?How will people get healthcare
 مردم چگونه مراقبت های بهداشتی را دریافت میکنند؟
(ج)? What about education
 در مورد آموزش و پرورش چطور؟ 
(چ)?What about technology
در مورد تکنولوژی چطور؟
(خ) ?How will exchange work
  تبادل چگونه کار خواهد کرد؟
(د)?What about people who still want a consumerist lifestyle
  در مورد افرادی که هنوز شیوه زندگی مصرفی را می خواهند چی ؟ 
(ذ)What about building and organizing large, spread-out
? infrastructure

 در مورد ساخت و سازماندهی بزرگ، پخش و پلای زیرساخت ها چی کار میکنیم ؟
(ر) ?How will cities work
شهرها چگونه کار خواهند کرد؟

(ز)?What about drought,famine,or other catastrophes

 در مورد خشکسالی، قحطی، و یا فجایع دیگر چی؟
(ژ) Meeting our needs without keeping count

دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب

****************************************

(الف)?Without wages,what is the incentive to work
بدون دستمزد، چه انگیزه ای برای کار است؟

 برخی نگرانند که اگر ما سرمایه داری و کار مزدی را لغو کنیم، هیچ کس دیگر کار نخواهد کرد. این درست است که کار آن گونه که اکنون وجود دارد برای اکثر مردم دیگر وجود نخواهد داشت ؛ اما کاری که از لحاظ اجتماعی مفید باشد تعداد زیادی  مشوق ها را در کنار چک پرداختی ارائه میدهد. هر چیزی که باشد، دریافت مزد  برای انجام هر کاری باعث لذت کمتری میشود. بیگانگی از کار که بخشی از سرمایه داریست انگیزه طبیعی کار کردن را از بین می برد مانند لذت بردن از عملی آزادانه و رضایت از کاری که به خوبی انجام شده. زمانی که کار ما را در موضعی حقارت بار قرار میدهد - به رئیسی که بر ما  نظارت میکند و افراد ثروتمندی که صاحب محل کار ما هستند- و ما قدرت تصمیم گیری در کارمان نداریم اما باید بدون فکر از دستورات پیروی کنیم، می تواند نفرت انگیز و بی حس کننده ذهن گردد. ما همچنین انگیزه طبیعی خود را از کار کردن از دست می دهیم هنگامی که ما کاری نمی کنیم که برای جوامع مان مفید باشد . از معدود کارگرانی که امروز به اندازه کافی خوش شانس هستند که در واقع چیزی که تولید میکنند را می توانند ببینند، تقریبا تمام بقیه چیزی تولید میکنند که برای کارفرمایان خود سود آور اما برای شخص خودشان کاملا بی معنی می باشد. شیوه فوردیستی یا ساختار خط مونتاژ کار افراد را تبدیل به ماشین آلات میکند. به جای رشد مهارتهائی که کارگران می توانند به آن افتخار کنند، بیشتر مقرون به صرفه است که به هر فرد یک کار تکراری داده شود و او(چه مرد و چه زن) را بر روی خط مونتاژ قرار داد. جای تعجب نیست که بسیاری از کارگران دست به خرابکاری یا سرقت از محل کار خود میزنند، و یا  در محل کار خود با یک سلاح خودکار حضور بهم رسانده و " پستچی میشن(*)."
(*)go postal اصطلاحی شده در مورد پدیده ای هولناک: چند سال پیش روندی از نارضایتی کاری در پستخانه های آمریکا که دست به اخراج کارگرانشان زده بودند مشاهده کردیم. قضیه از این قرار بود : کارگران اخراجی در چند مورد - از استیصال و از فرط بیهودگی سندیکای کارگری- بگونه فردی با در دست داشتن سلاحی اتوماتیک به محل کار سابقشان برگشته و همکاران سابقشان را به رگبار گلوله م می بستند....!!! وای بر بشریت ....و جامعه ما فوق از خود بیگانه پسا مدرن آمریکائی-م


 این ایده که بدون دستمزد مردم از کار کردن دست میکشند بی اساس است. در جدول زمانی گسترده تاریخ بشر، حقوق/ دستمزد یک اختراع نسبتا جدید است و در عین حال مردم جوامعی که بدون پول و یا دستمزد وجود داشته اند از گرسنگی نمردند فقط به این خاطر که هیچ کس به کارگران مزدی پرداخت نمی کرد. با لغو کار مزدی، تنها نوعی از کار که هیچ کس نمی تواند برای خود به عنوان کاری مفید توجیه کند ناپدید می شود ؛ همه وقت و منابعی را که به ساخت تمام تلخه/آشغالهای بی فایده سپری میشود و جامعه ما در حال غرق شدن در آنست را می توان ذخیره کرد. به این فکر کنید که چه مقدار از منابع و نیروی ما صرف تبلیغات، ایمیل های جمعی، بسته بندی چیزهای دور انداخته شده، اسباب بازیهای ارزان، کالاهای یکبار مصرف  میشود- چیزهائی را که هیچ کس افتخار ساختش را نمیکند، طراحی شده برای از هم پاشیده شدن  در یک زمان کوتاه تا شما مجبور به خرید نسخه های بعدیش شوید .


جوامع بومی با تقسیم کمتر نیروی کار هیچ مشکلی بدون دستمزد نداشتند، چرا که   فعالیت های اولیه اقتصادی - تولید مواد غذائی، مسکن، پوشاک، ابزارها- همه به راحتی به نیازهای مشترک متصل است. در چنین شرایطی، کار یک فعالیت اجتماعی لازم و تعهدی آشکار از هر عضو قادر کومونیته است. و از آنجائی که در یک تنظیمات شخصی، انعطاف پذیر رخ میدهد ، کار می تواند به قابلیت های هر فرد تطبیق گردد، و هیچ چیزی باعث نمیشود که جلوی افراد را از تبدیل کار به بازی بگیرد. تعمیر کردن خانه تان ، شکار، گردش در جنگل و شناسائی گیاهان و حیوانات، بافندگی، پخت و پز برای یک جشن - آیا اینها چیزهائی نیستند که افراد بی حوصله طبقه متوسط در ساعات اوقات فراغت خود بدان مشغول میشوند تا فراموش کنند شغل نفرت انگیز خود را برای یک لحظه؟


جوامع ضد سرمایه داری با تخصص اقتصادی بیشتر دست به توسعه انواع روشهائی زده اند برای ایجاد انگیزه و توزیع محصولات کار کارگران. کیبوتس های فوق الذکر اسرائیل یک نمونه است از انگیزه های غیر دستمزدی برای کار. یک کتاب مستند از زندگی و کار در یک کیبوتس مشخص میکند چهار انگیزه اصلی را از کار درون تیمهای تعاونی، که فاقد رقابت فردی و انگیزه سود بوده: بهره وری گروهی کل استاندارد زندگی کومونیته را تحت تاثیر قرار میدهد، بنابراین فشار گروهی برای کار سخت وجود دارد؛ اعضا جای کار خود را انتخاب میکنند، و از کارشان کمال رضایت را دارند؛ افراد دچار غرور رقابتی میشوند اگر شعبه کارشان بهتر از شاخه های دیگر باشد؛ افراد از کار اعتبار کسب میکنند زیرا نیروی کار یک ارزش فرهنگی است . (30) همانطور که در بالا توضیح داده شد، سقوط نهائی آزمایش کیبوتس تا حد زیادی از این واقعیت ریشه میگرفت که کیبوتس نهادهائی سوسیالیستی بودند که در یک اقتصاد سرمایه داری رقابت میکردند، و در نتیجه تحت منطق رقابت به جای منطق کمک متقابل قرار می گرفت. سازماندهی کمون شبیه در جهان بدون سرمایه داری با این مشکلات روبرو نخواهد بود. در هر صورت، عدم تمایل به کار بخاطر عدم دستمزدها یکی از مشکلاتی نبود که کیبوتس با آن مواجه شد.
(30) Melford E. Spiro,Kibbutz : Venture in Utopia, New York:
Schocken Books,1963,pp.83-85

(30)ملفورد ای. اسپیرو، کیبوتس: سرمایه گذاری در مدینه فاضله، نیویورک:
 کتابهای شوکن، 1963،
صفحات 85-83  



بسیاری از آنارشیست ها بر این اعتقادند که میکروبهای سرمایه داری در ذهنیت خود تولید موجود است. اینکه آیا یک نوع از اقتصاد بتواند در درون سرمایه داری زنده بماند، چه برسد که  رشد کند، یک اندازه گیری ضعیفی ست از ماهیت بالقوه رهائی بخش آن . اما آنارشیست ها پیشنهاد میکنند و به بحث میگذارند اشکال مختلف زیادی از اقتصاد را، که برخی از آنها تنها به میزان محدودی میتوانند به اجرا گذاشته شوند چرا که کلا در جهان امروز غیرقانونی اند. در 'جنبش اشغال خانه های خالی'(*) - بخوان چمباتمه - اروپا، برخی از شهرها بسیاری مراکز اجتماعی چمباتمه و خانه هائی که به منزله یک جامعه سایه محسوب میشوند را داشته اند و یا همچنان دارند. در بارسلونا، به عنوان مثال، تا همین سال 2008 بیش از چهل مرکز اجتماعی اشغال شده و حداقل دویست خانه چمباتمه وجود داشته است . کلکتیوهائی از افراد که ساکن این چمباتمه ها یند به طور کلی از اجماع و مجامع گروهی استفاده میکنند، و بسیاری به صراحت آنارشیست و یا عمدا ضد استبدادی هستند. تا حد زیادی، کار و مبادله از زندگی این افراد، که شبکه هایشان به هزاران میرسد، لغو شده است. بسیاری کار مزدی ندارند، و یا فقط فصلی و یا به صورت پراکنده کار میکنند، از آنجائی که آنها نیازی به پرداخت اجاره ندارند. برای مثال نویسنده این کتاب، که در این شبکه به مدت دو سال زندگی کرده، برای بیشتر این مدت با کمتر از یک یورو در روز زنده مانده (ام-م) .علاوه بر این، مقدار زیادی از فعالیت هائی که در درون این جنبش مستقل انجام میگیرد بطور کامل بدون دستمزد است. اما آنها به دستمزد نیازی ندارند : آنها برای خودشان کار می کنند. آنها ساختمانهای رها شده توسط دلالان که در حال پوسیده شدن اند را اشغال کرده ، به عنوان اعتراض به نوسازیها و به عنوان عمل مستقیم ضد سرمایه داری تا بلکه برای خود مسکن فراهم کنند. با خود آموزش دادن مهارت های که در طول این مسیر بدان نیازمندند، آنها خانه های جدید خود را تعمیر، و تمیز میکنند، سقف ها را وصله پینه کرده ، پنجره ، توالت، دوش، لامپ، آشپزخانه، و هر چیز دیگری که نیاز دارند را نصب میکنند. آنها اغلب برق ، آب، و اینترنت را میدزدند، و بیشترغذاهایشان را از سطلهای زباله دانی ، دزدی، و  چمباتمه کردن باغچه ها تهیه میکنند .
 (*)Squatter's movement

 در غیاب کامل دستمزد و یا مدیران، آنها مقدار زیادی کار انجام میدهند، اما با ریتم  خود و در چارچوب منطق کمک متقابل. علاوه بر تعمیر کردن خانه های خود، آنها همچنین برای محله خود نیز کار انجام میدهند و کومونیته هایشان را غنی میکنند. برخی از مراکز اجتماعی میزبان کارگاه تعمیر دوچرخه میشوند، با آموزش افراد را قادر به تعمیر و یا ساخت دوچرخه خود، با استفاده از قطعات قدیمی، میکنند.دیگران کارگاه های آموزش نجاری ارائه میدهند، دفاع شخصی و یوگا، درمان طبیعی، و نیز کتابخانه ها، باغچه ها، وعده های غذای جمعی، گروه های هنری و تئاتر، کلاس های زبان، رسانه های جایگزین/آلترناتیو و ضد اطلاعات، موسیقی، شوها، فیلم ها، آزمایشگاه های کامپیوتر جائی که در آن افراد می توانند از اینترنت استفاده کنند و به فراگیری امنیت ایمیل یا تشکیل وب سایت خود دست یابند، و رویدادهای همبستگی برای مقابله با سرکوب اجتناب ناپذیر(در آینده ای نا معلوم-م) نیز هم . تقریبا همه این خدمات ارائه شده کاملا رایگان است. هیچگونه تبادل وجود ندارد - یک گروه سازماندهی میکند برای ارائه خدمات به همه، و کل شبکه اجتماعی سود میبرد .


با مقدار حیرت انگیزی از ابتکار عمل در چنین جامعه ای منفعل، وقتی بی خانمانها  به طور منظم به ایده سازماندهی یک وعده غذای جمعی و یا یک تعمیرگاه دوچرخه و یا نمایش یک فیلم در هفته میرسند، آنها با دوستانشان و دوستان دوستانشان حرف میزنند تا وقتی که به اندازه کافی افراد و منابع داشته باشند که ایده هایشان را به واقعیت تبدیل کنند، و سپس آنها این ایده را گسترش میدهند یا پوسترهائی را به در و دیوار میزنند و امیدوار که تعداد هر چه بیشتری بیایند و شرکت کنند. با ذهنیت یک  سرمایه دار، آنها مشتاقانه مردم را دعوت میکنند به غارتشان، اما بی خانمان ها  هرگز به این سئوال فکر نمیکنند که فعالیت هایشان پولی به جیبشان می ریزد. آشکار است که آنها در سیستمی با ارزش های متفاوت کار میکنند، و به اشتراک گذاردن آنچه که خود میسازند بخشی از آن است.


  محلات اطراف نیز به بخشی از این تبدیل میشوند، همینکه بی خانمانها با بدست گرفتن ابتکار عمل دست به ایجاد پروژه های میزنند بمراتب سریعتر از آنی که دولت محلی بتواند. مجله ای از انجمن محلی در بارسلونا تحسین نمود چمباتمه گران محلی را برای پاسخ دادن به در خواستی که توسط دولت برای سالها نادیده گرفته شده  بود-ساختن کتابخانه برای محله. یک مجله جریان اصلی(بخوان معمولی با تفکرغالب -م)اظهار داشت:"چمباتمه گران کاری را انجام میدهند که دولت منطقه فراموش کرده."(31) در همان محله، اشغالگران خانه های خالی ثابت کردند که متحد قدرتمند همسایه اجاره نشینی هستند که توسط مالک(صاحب مغازه) تحت فشارتخیله قرار گرفته بود. چمباتمه گران با همکاری انجمنی از افراد قدیمی که با شرایطی مشابه از حیله و اخراج غیر قانونی توسط صاحب ملک مواجه بودند دست به فعالیتی خستگی ناپذیری زدند، و آنها توانستند از اخراج همسایه هایشان جلوگیری کنند .
(31) Gemma Aguilar,"Els okupes fan la feina que oblida el Districte,"Avui, Saturday 15 December 2007,p .43.Author's translation. 

(31) جما آگیلار، "کاری که دولت منطقه فراموش کرده چمباتمه گران بسرانجام رساندند ،"آووی،  شنبه 15 دسامبر 2007، ص 45 ترجمه نویسنده .




در روندی که بنظر مشترک می آید با لغو کامل کار، ترکیب اجتماعی و اقتصادی غیر قابل تشخیص میگردند. برای کار و خدمات ارزشی داده نمیشود و یا اینکه  ارزش دلاری به آن دهند؛ آنها فعالیت های اجتماعی هستند که به صورت فردی یا گروهی به عنوان بخشی از زندگی روزمره انجام میشوند، بدون نیاز به حسابداری یا مدیریت. نتیجه این است که در شهری چون بارسلونا، مردم می توانند با صرف اکثر وقت خود به اکثر نیازهای خود  دست یابند - از مسکن گرفته تا سرگرمی - درون شبکه های اجتماعی چمباتمه گران، بدون کار و تقریبا بدون پول . البته همه چیز را نمی توان به سرقت برد، و رفقای مذکور هنوز هم برای پرداخت چیزهائی چون مراقبت پزشکی و هزینه های دادگاه  مجبور به فروش نیروی کار خود میباشند . اما برای بسیاری از مردم طبیعت استثنائی آن چیزهائی را که نمی توان خود تولید کرد، از سطلهای اشغال بازیابی نمود، و یا به سرقت برد، خشمی که از فروش لحظات ارزشمند زندگی فرد  برای کار در شرکتی نصیبش میشود، می تواند درگیری هایشان را با سرمایه داری افزایش دهد.


 مشکل بالقوه هر جنبشی که به اندازه کافی قدرتمند است که دست به ایجاد  جایگزینی برای سرمایه داری بزند اینست که شرکت کنندگانش می توانند با زندگی در حباب خود مختاریشان راضی گردنند، و اراده مبارزه برای لغو کامل سرمایه داری را از دست بدهند. چمباتمه گری خود به راحتی می تواند تبدیل به یک آئین شود، و در بارسلونا جنبش بعنوان یک کل همان خلاقیت را در مقاومت و حمله به کار نگرفته تا بسیاری از جنبه های عملی تعمیر خانه ها و پیدا کردن امرار معاش با پول کم و یا هیچ پولی. ماهیت خود کفا شبکه ای از چمباتمه گران ، حضور بلا انقطاع/فوری آزادی، ابتکارعمل، لذت، استقلال، و حس کومونیته در زندگیشان به هیچ وجه سرمایه داری را نابود نکرده، اما آنها آنرا همچون جسدی متحرک آشکار میسازند، با  هیچ چیز جز پلیس ، در پایان ، جلوگیری میکند از انقراض و جایگزینی اش با راه های بهتر برای زیستن .

Keine Kommentare: