Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار
=============================
فصل سوم
Economy
(الف)?Without wages,what is the incentive to work
(الف)?Without wages,what is the incentive to work
بدون دستمزد، چه انگیزه ای برای کار است؟
(ب)?Don't people need bosses and experts
آیا مردم به کارفرمایان و کارشناسان نیازی ندارند؟
(ب)?Don't people need bosses and experts
آیا مردم به کارفرمایان و کارشناسان نیازی ندارند؟
(پ)?Who will take out the trash
چه کسی سطل زباله را بیرون میبرد؟
(ت)?Who will take care of the elderly and disabled
چه کسی از سالمندان و معلولان مراقبت میکند ؟
(ث)?How will people get healthcare
(ت)?Who will take care of the elderly and disabled
چه کسی از سالمندان و معلولان مراقبت میکند ؟
(ث)?How will people get healthcare
مردم چگونه مراقبت های بهداشتی را دریافت میکنند؟
(ج)? What about education
در مورد آموزش و پرورش چطور؟
(چ)?What about technology
در مورد تکنولوژی چطور؟
(خ) ?How will exchange work
تبادل چگونه کار خواهد کرد؟
(د)?What about people who still want a consumerist lifestyle
(د)?What about people who still want a consumerist lifestyle
در مورد افرادی که هنوز شیوه زندگی مصرفی را می خواهند چی ؟
(ذ)What about building and organizing large, spread-out
? infrastructure
در مورد ساخت و سازماندهی بزرگ، پخش و پلای زیرساخت ها چی کار میکنیم ؟
(ر) ?How will cities work
شهرها چگونه کار خواهند کرد؟
(ز)?What about drought,famine,or other catastrophes
در مورد خشکسالی، قحطی، و یا فجایع دیگر چی؟
(ژ) Meeting our needs without keeping count
دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب
****************************************
دستیابی به نیازهای مان بدون حفظ حساب کتاب
****************************************
(ج)? What about education
در مورد آموزش و پرورش چطور؟
Message body
آموزش و پرورش برای مدتهائی طولانی یکی از اولویت های آنارشیست ها و دیگر جنبش های انقلابی در سراسر جهان بوده است. اما حتی اگر مردم پس از انقلاب به طور کامل سازمان آموزش و پرورش را نادیده بگیرند، این امر هنوز هم در مقایسه با سیستم آموزش وطن پرستانه، تحقیر آمیز، کنترل شونده، و با ذهنی بی حس/داغانی که توسط دولت - ملت حمایت میشود پیشرفت خواهد بود. مانند هر کس دیگری، کودکان توانایی آموزش خود را دارند، و انگیزه ای برای انجام این کار در محیط مناسب را نیز هم . اما مدارس دولتی به ندرت این شرایط را فراهم می کنند، تازه دانش آموزان را در مورد موضوعات بدرد بخور و مفید روزمره نیزآموزش نمی دهند، مثل طی کردن و جان سالم بدر بردن دوران کودکی؛بیان احساسات سالم؛ توسعه دادن خاص پتانسیل های خلاقانه خود ؛ زمام سلامت خود را بدست گرفتن و یا مراقبت از بیماران؛ برخورد با خشونت جنسیتی، سوء استفاده خانگی(بخوان تنبیه و بی حرمتی والدین -م)، یا اعتیاد به الکل(بخوان الکلیسم والدین-م)؛ ایستادگی در مقابل قلدر مآبی(بخوان مسخره و آزار و اذیت همشاگردی ها-م)؛ارتباط گرفتن با والدین؛ خودشناسی جنسیتی به گونه احترام آمیز؛ پیدا کردن کار و آپارتمان و یا فراگیری در سر کردن با بی پول و یا مهارت های دیگری که جوانان برای زندگی نیازمند آنند. در چند کلاس مفیدی که مهارت های دستی تدریس می کنند- که تقریبا همیشه انتخابی هستند- دانش آموزان "ردیابی" می شوند. دختران یاد می گیرند چگونه در خانه آشپزی و دوختن را انجام دهند، پسرها که احتمالا به کارهای یقه آبی خواهند رفت چوب کاری/نجاری در مغازه را یاد می گیرد. می توان گفت که اکثر پسرها دبیرستان را که تمام میکنند کاملا در حیطه آشپزی/طبخ غذا یا وصله- پینه کردن لباس هایشان بیغ بیغ هستند، و بیشتر دخترها و کارگران یقه سفید در آینده پس از دبیرستان نمی دانند که چگونه یک توالت را تعمیر نموده، برق کشی کنند، تعمیر دوچرخه یا موتور ماشین ، گچ گرفتن دیوار، یا کار کردن با چوب را. و در کلاسهای رایانه و فن آوری، این واقعیت که دانش آموزان اغلب بیشتر از معلمان می دانند، نشانه آشکاریست که یک چیزی در این نوع ازآموزش اشتباه میباشد. مدارس حتی به دانش آموزان مهارتهای لازم برای شغل های اشغالی که در نهایت به انجام آن دست خواهند زد را آموزش نمی دهند. اکثر اینها را، مردم خودشان یا در میان دوستان و همسالان یاد می گیرند - بزبانی دیگر، مکتب زندگی همینجوری آنارشیستی است.
مهم ترین درس هایی که مدرسه ها تحت حاکمیت دولت به طور مداوم آموزش می دهند این است که از اتوریته/اقتدار خودسرانه اطاعت کنیم، پذیرفتن اعمال اولویت های دیگران در زندگیمان، و جلوی رویا پردازی هایمان را بگیریم .هنگامی که کودکان شروع به مدرسه رفتن می کنند، آنها خود را هدایت می کنند، کنجکاو هستند در مورد جهانی که در آن زندگی می کنند، و معتقدند که همه چیز ممکن است. هنگامی که به پایان میرسد، آنها بدبین میشوند، بدرون خود میروند(بخوان درونگرا-م)، و 40 ساعت از هفته خود را صرف فعالیتی میکنند که هرگز انتخاب نکرده اند . آنها احتمالا در مورد تعدادی از چیزها گمراه می باشند، شاید ناآگاه باشند که اکثر جوامع انسانی در طول تاریخ بگونه مساوات گرایانه و بی دولت بوده اند؛ که پلیس به تازگی به یک نهاد مهم و ظاهرا ضروری تبدیل شده است؛ که دولت آنها دارای سابقه/رکوردار شکنجه، نسل کشی، و سرکوب است؛ که شیوه زندگی آنها محیط زیست را از بین می برد؛ که مواد غذایی و آب آنها مسموم می باشند، یا اینکه سابقه/تاریخچه ای از مقاومت در انتظار آنهاست که در شهرشان کشف شود.
با توجه به تاریخ مدارس دولتی، این آموزش بد و سیستماتیک ، تعجب آور هم نیست . گرچه مدارس دولتی به تدریج از طیف وسیعی از سابقه ها توسعه یافته اند، اما به رژیم 'اتو فون بیسمارک'(*)است که این اعتبار وسیعا داده شده که اولین نظام مدرسه دولتی ملی را ایجاد کرده است . هدف این بود که جوانان را برای مشاغل بوروکراسی یا نظامی آماده سازد، آنها را انضباط بخشد، وطن پرستی را در آنها نهادینه کرده، و آنها را با فرهنگ و تاریخ ملت آلمانی که قبلا وجود نداشته اشباع/تلقین کنند. سیستم مدرسه یکی از مولفه های مدرنیزه شدن بود که اجازه میداد مجموعه ای از ولایات ستیزه گر، که بعضی از آنها عملا فئودالی بودند، دست به تشکیل یک دولتی بزنند که بتواند بقیه قاره - و بخش های بزرگی از آفریقا را- طی یک نسل(33سال-م) تهدید کند.
Otto von Bismarck (*)
در پاسخ، تعدادی از نظریه پردازان آنارشیست تصمیم به طراحی مدارس غیر سلسله مراتبی کردند که در آن معلمان به عنوان مشاور دانش آموزان را به فراگیری و مطالعه موضوعات مورد نظرشان کمک می کنند. برخی از این آزمایشات/تجربیات آنارشیستی در آموزش و پرورش در آمریکا ، بر اساس مدل 'مدرسه مدرن فرانسیسکو فه رر' آنارشیست اسپانیایی(+)، مدارس مدرن نامیده شده اند. این مدارس به آموزش هزاران دانش آموز کمک کرد، و نقش مهمی در جنبش های آنارشیستی و کارگری ایفا کرد. درسال 1911، خیلی زود پس از اعدام 'فه رر' در اسپانیا، اولین مدرسه مدرن درآمریکا در شهر نیویورک توسط اما گلدمن، الکساندر برکمن، ولترین ده کلیره(*) و دیگر آنارشیست ها تاسیس شد. تعدادی از هنرمندان و نویسندگان مشهور در آنجا به آموزش پرداختند، و شاگردانش شامل هنرمند 'من ری'(*+) نیز میباشد. برای چندین دهه دوام آورد. در نهایت طی دوره ای از سرکوب شدید سیاسی از شهر نیویورک نقل مکان کرد، و به مرکزی از کمون روستایی تبدیل شد.
Ferrer's Escuela Moderna / (*) Emma Goldman, Alexander Berkman,Voltairine de Cleyre / (*+)Man Ray(+)
اخیرا، آنارشیست ها و فعالان دیگر در ایالات متحده "مدارس آزاد" را سازماندهی کرده اند. برخی از اینها موقتی اند، با کلاس های ویژه، در حالی که برخی مدارس کاملا سازمان یافته هستند. یکی، مدرسه آزاد آلبانی، بیش از سی سال است که در داخل شهر آلبانی(*) وجود دارد. این مدرسه ضد اتوریته /اقتدارگرا متعهد به عدالت اجتماعی و همچنین آموزش و پرورش است - و شهریه را در مقیاس کشویی (با توجه به بضاعت مالی خانواده ها-م) ارانه میدهد و هیچ کس را به دلایل مالی طرد نمیکند. اکثر مدارس تجربی تنها برای نخبگان قابل دسترسی هستند، اما بدنه دانش آموزان مدرسه آزاد آلبانی متنوع است، از جمله بسیاری از بچه های درون شهری از خانواده های فقیر. مدرسه دارای برنامه تحصیلی و یا کلاس های اجباری نیست، براساس فلسفه "'به کودکان اعتماد کن و آنها یاد خواهند گرفت' عمل می کند. زیرا زمانی که شما به بچه ها در به اصطلاح 'آموزش' خود اعتماد میکنید- که هر چه باشد یک چیز نیست ، بلکه یک عمل همیشه حاضرست- آنها به طور مداوم یاد خواهند گرفت، هر کدام به شیوه و ریتم خود." مدرسه آزاد به کودکان تا کلاس هشتم می آموزد، و اخیرا دبیرستانی را ، مدرسه آزاد 'هریت توبمن'(+)، نیز تاسیس کردهاند. این مدرسه یک مزرعه کوچک ارگانیک را در شهر تشکیل می دهد که یک فرصت مهم آموزشی دیگر برای دانش آموزان فراهم میکند. دانش آموزان همچنین در پروژه های خدمات اجتماعی کومونیته مانند 'آشپزخانه های رایگان'(*+) و مراکز نگهداری اطفال فعالیت میکنند. با وجود محدودیت های مالی و غیره ، آنها با افتخار موفق شده اند.
(*) Albany Free Schools / (+) Harriet Tubman / (*+)soup kitchensمعروف به سوپ خانه
"شهرت ما با دانش آموزانی ست که در حال تلاش آکادمیکی و/ یا رفتاری هستند، که نیازهای آنها را سیستم نتوانسته برآورده کند، بدین صورت است که تعداد زیادی از بچه ها پیش ما می آیند که قبلا با برچسب هایی مانند 'ای دی اچ دی' نام گذاری شده اند و 'ریتالین' و دگر داروهای پزشکی(بیوپسیالیستی) مصرف میکرده اند. والدین آنها به دنبال ما آمده زیرا در مورد عوارض جانبی داروها نگران هستند و به این دليل که آنها شنیده اند که ما با این کودکان بطور موثر بدون هیچگونه داروئی کار می کنیم. محیط فعال، انعطاف پذیر و منحصر به فرد ساختار یافته ما، داروها را کاملا غیر ضروری می سازد."(42)
ADHD:Attention deficit hyperactivity disorderاختلال بیش فعالی کمبود توجه ای
(42)Albany Free School website(viewed November 24,2006)http://www.albanyfreeschool.com/overview.shtml
(42) وب سایت مدرسه آزاد آلبانی (بازدید 24 نوامبر 2006) http://www.albanyfreeschool.com/overview.shtml
'جنبش کارگران بدون زمین' در برزیل(ام اس تی*)، به شدت با آموزش در شهرک هایی که در زمینهای اشغالی ساخته اند متمرکز شده است. بین سال های 2002 تا 2005، آنها ادعا می کنند که به بیش از پنجاه هزار کارگر بدون زمین خواندن را یاد داده اند؛ یکصد و پنجاه هزار کودک را در هزار و دویست مدرسه مختلف که در شهرک های خود ساخته اند ثبت نام کرده اند، و همچنین بیش از هزار آموزگار را آموزش داده اند. مدارس آنها از کنترل دولتی آزاد می باشند، بنابراین کومونیته ها قدرت تصمیم گیری در مورد چیزهائی که فرزندانشان یاد میگیرند را دارند و می توانند روش های جایگزین آموزش و پرورش و همچنین برنامه های درسی آزاد از ارزش های نژادپرستانه، میهن پرستانه و سرمایه داری - که بخش اجتناب ناپذیری از آموزش عمومی هستند- را توسعه دهند . دولت برزیل شکایت می کند که به کودکان در شهرک ها تدریس می کنند که 'محصولات اصلاح شده ژنتیکی' سلامت انسان و محیط زیست را به خطر می اندازند ، که نشان می دهد آنها آموزش مرتبط تر و دقیق تری از همتایان خود در مدارس دولتی دریافت میکنند. مدارس 'جنبش کارگران بدون زمین' در شهرک ها روی سواد آموزی تمرکز می کنند و از روش های 'پائولو فریره'، که "آموزش و پرورش ستمدیده گان"(+) را توسعه داد استفاده می کنند. در سائوپائولو 'جنبش کارگران بدون زمین' یک دانشگاه خودمختار ایجاد کرده است که دهقانانی را تعلیم میدهد که توسط هر شهرک نامزد شده اند. به جای آموزش، به عنوان مثال، تجارت کشاورزی، آنطور که یک دانشگاه سرمایه داری تدریس میکند، آنها به کشاورزی خانواده با نقدی از استثمار و تکنیک های مخرب محیط زیست شایع در کشاورزی معاصر می پردازند. برای دگر دروس فنی، 'جنبش کارگران بدون زمین' همچنین به مردم کمک می کند تا در دانشگاه های دولتی تحصیل کنند، هرچند آنها اغلب همیاری اساتید چپ گرا را در ارائه درس های انتقادی با کالیبراسیون بالا را در کنار خود دارند، حتی می توانند دروس خود را طراحی کنند. آنها در تمام این گونه آموزش ها تأکید می کنند که این مسئولیت دانش جویان است که آنچه یاد میگیرند را برای جامعه استفاده کنند و نه برای سود شخصی .
(*) MST : Landless Workers' Movement
Paulo Freire: Pedagogy of the oppressed(+)
جنبش دهقانان 'سانتیاگو ده استرو'، 'ام او سی آ اس ای'(*)، گروهی از کشاورزان هستند، بسیاری از آنها 'کچوا'ی(+) بومی، با شباهت هائی و ارتباط با 'جنبش کارگران بدون زمین' . آنها در آغاز به عنوان گروهی از کشاورزان در مبارزه برای زمین در برابر گسترش شرکت های جنگلی از 'شمال جهان'(بخوان کشورهای امپریالیستی-م) بودند، و اکنون شامل هشت هزار خانواده در پنجاه و هشت کومونیته فعال در طیف گسترده ای از مبارزات. با همکاری دانشگاه 'ترنس اومنته'(*+)، آنها یک مدرسه کشاورزان را ایجاد کردند که به کشاورزان مهارتهای لازم را برای خود مدیریتی می آموزند. دانش جویان نیز یاد می گیرند تا درس بدهند، تا بلکه آنها بتوانند به آموزش سایر کشاورزان کمک کنند. دانشگاه 'ترنس اومنته'به خودی خود جالب است. این یک دانشگاه تحصیلات تکمیلی(تعلیم و تربیت-م) مردمی ست (همچنین از 'پائلو فریره' الهام گرفته شده) که یک کاروان یکساله را به هشتاد شهر در آرژانتین، برای ارائه کارگاه های آموزشی مردمی و یادگیری پیرامون مشکلاتی که مردم با آن روبرو هستند، سازماندهی کرد.(43) خارج از کنترل دولت، آموزش و پرورش لزومی ندارد ساکن/ایستا باشد، یک چیزثابت . می تواند یک ابزارتوانمند سازی باشد، همینکه مردم آموزش میبینند که چگونه درس بدهند، تا بلکه آنها بتوانند درسی را که آموخته اند به دیگران یاد بدهند بجای اینکه مداوم به یک طبقه از مربیان حرفه ای وابسته باشند. این می تواند یک ابزار رهایی باشد، همانطور که مردم درمورد اتوریته/اقتدارگرائی و مقاومت یاد می گیرند،و مطالعه می کنند که چگونه بر زندگی خود کنترل داشته باشند.این می تواند یک کاروان، یک سیرک باشد، همینکه مردم به سراسر کشور سفر می کنند و به جای آوردن نمایش های قفس گونه که بی ربط به زندگی مردم است، آنها ایده ها و تکنیک های جدید را به ارمغان می آورند. و این می تواند یک ابزار برای بقا باشد، همینکه مردم ستمدیده در مورد تاریخ خود یاد می گیرند و برای آینده خود آماده می شوند.
(*)The Movimiento Campesino de Santago de Estero,MOCASE
Universidad Transhumante(*+)Quechua
(43)Natsha Gordon and Paul Chatterton,Taking Back Control: A
Journey through Argentina's Popular Uprising. Leeds (UK):2004,
pp.43-44
Journey through Argentina's Popular Uprising. Leeds (UK):2004,
pp.43-44
(43) ناتاشا گوردون و پل چاتترتون، کنترل پشتی: یک سفر از طریق قیام مردمی آرژانتین.
لیده (انگلستان): 2004،ص 43-
در سال 1969، فعالان بومی(سرخپوستان-م) آمریکایی، که تحت نام "سرخپوستان از همه اقوام" سازماندهی شده بودند، 'جزیره آلکاتراز'(*) متروکه را اشغال کردند، با اشاره به یک قانون نادیده گرفته شده در ایالات متحده آمریکا که تضمین می کند حق مردم بومی را در اشغال هر زمینی که ملت مهاجم(بخوان سفیدپوستان غاصب-م) رها کرده. برای شش ماه ، شمارش اشغال کنندگان به صدها نفر رسید، و هر چند اکثرشان به دلیل محاصره دولتی محل را ترک کردند، اشغال در نهایت به مدت 19 ماه طول کشید،فرهنگ بومی را احیا نمود و کنترل استعماری را طرد. در اوایل دوره اشغال، سرخپوستان به سازماندهیمدرسه ای دست زدند و تاریخ و فرهنگ بومی را از چشم اندازخود، بدون تبلیغات نژادپرستانه که کتاب های درسی مدارس دولتی مملو از آنست، آموزش میدادند. در طی مدت زمان اشغال، آنها آموزش را به عنوان ابزار بازسازی فرهنگی مورد استفاده قرار دادند، در حالی که قبلا علیه آنها و برای نابودی هویتشان مورد استفاده قرار گرفته می شد و بازماندگان نسل کشی را مجبور به پذیرش تمدنی که آنها را مستعمره کرده است مینمود.
Alcatraz island(*)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen