Donnerstag, 14. Mai 2020

#فتح نان:#رفیق_پیترکروپوتکین#فصل_سیزدهم#دستمزد_جمعی

 فتح نان : رفیق پیتر کروپوتکین 
Peter Kropotkin
ترجمه از: پیمان پایدار
این نسخه اولین بار در سپتامبر 1906 منتشر شد 
Black Cat Press
ww.blackcatpress.ca
4508 118 Avenue
Edmonton,Alberta
T5W1A9 
========================= 
   فصل سیزدهم:سیستم دستمزد کلکتیویستی/جمعی
قسمت اول و دوم
================
I

در برنامه های خود برای بازسازی جامعه ، جمع گرایان به نظر ما خطایی دو برابر مرتکب می شوند. آنها در حالی که از لغو سلطه سرمایه داری سخن می گویند ، با این حال قصد دارند دو نهاد را که پایه و اساس این سلطه است را حفظ کنند: دولت نماینده/"لیبرال دموکراسی" و سیستم مزدی.

در مورد دولت نماینده (*)، ما اغلب در مورد آن صحبت کرده ایم. برای ما کاملاً غیرقابل درک است که افراد باهوش - و چنین افرادی را در حزب جمع گرایانه نمی خواهند - پس از تمام درسهایی که تاریخ در فرانسه ، انگلستان ، آلمان و یا ایالات متحده به آنها داده است، بتوانند عضو پارلمان های ملی یا شهرداری باشند.
(*)representative government

 در حالی که می بینیم سلطه پارلمان در حالِ از هم پاشیدن است ، و انتقاد از این سلطه از هر سو بلندتر می شود - نه تنها از نتایج آن ، بلکه از اصول آن- چگونه است که سوسیالیست های انقلابی از سیستمی که قبلاً محکوم به مرگ شده دفاع کنند؟

حاکمیت پارلمان عمدتاً سلطه طبقه متوسط ​​است و توسط طبقات متوسط ​​ایجاد شده تا بتوانند خود را در برابر حق امتیاز ، تحریم و در عین حال تقویت سلطه خود بر کارگران ، حفظ کنند. حامیان این سیستم هرگز به طور جدی تصریح نکرده اند که مجلس یا یک شورای شهری نماینده یک ملت یا یک شهر هستند. باهوش ترین افراد از میان آنها می دانند که این غیرممکن است. طبقه متوسط ​​صرفا از سیستم پارلمانی استفاده کرده تا مانعی محافظت کننده در برابر ادعاهای حق امتیاز داشته باشد، بدون آنکه به مردم آزادی دهد. اما به تدریج ، هرچه مردم از منافع واقعی خود آگاه می شوند و تنوع منافعشان در حال رشد است، سیستم دیگر نمی تواند کار کند. بنابراین ، دموکرات های همه کشورها بیهوده ، ادعاهای مختلف را تصور می کنند. همه پرسی امتحان شده و به نظر می رسد که یک شکست باشد؛ از نمایندگی متناسب، نمایندگی اقلیت ها و دیگر مدینه های فاضله پارلمانی صحبت شده است. به یک کلام ، آنها تلاش می کنند آنچه را که یافت نمی شود ، پیدا کنند و پس از هر آزمایش جدید ،مجبورند تشخیص دهند که این یک شکست بوده است؛ به طوری که اعتماد به نفس دولت نماینده بیشتر و بیشتر از بین می رود.

در مورد سیستم دستمزد نیز یکسان است ؛ زیرا به محض اعلام لغو مالکیت خصوصی ، و  با اعلام بدست گرفتن جمعی کلیه ابزارهای تولیدی، چگونه می توان سیستم دستمزدها را به هر شکلی حفظ کرد؟ با این حال ، این کاری است که جمع گرایان هنگام استفاده از چک های کارگری(*) به عنوان روشی برای پاداش کار برای کارفرمای بزرگ جمعی- دولت ، توصیه می کنند.
(*)labour-cheques
 
درک این مسئله آسان است که چرا سوسیالیست های اولیه انگلیسی ، از زمان روبرت اوون(*) ، به سیستم چک های کارگری روی آوردند. آنها به سادگی سعی کردند سرمایه و کار را به توافق برساند. آنها استفاده از اقدامات انقلابی ، از ایده دست گذاشتن با خشونت بر دارایی های سرمایه داری، را رد کردند.
(*)Robert Owen

 همچنین خیلی ساده است بفهمیم که چرا پرودون بعداً این ایده را برگرفت. در سیستم کمک متقابل او سعی کرد با وجود حفظ مالکیت خصوصی ، که از ته دل از آن رنج می برد ، سرمایه را کمتر توهین آمیز کند ، چرا که به اعتقاد وی برای تضمین افراد در برابر دولت ضروری است.

حتی شگفت آور نیست که اقتصاددانان خاصی ، کم و بیش بورژوا ، چک های کارگری را بپذیرند. برای آنها اهمیت چندانی ندارد که به کارگر برگه های کارگری و یا سکه ای با مهر و موم جمهوری یا امپراتوری پرداخت می شود. آنها فقط میخواهند که از تخریب مالکیت فردی مسکن ، زمین و کارخانه جلوگیری کنند.بهرحال حداقل ، خانه های مسکونی و سرمایه ای که برای ساخت و ساز لازم است. و چک های کارگری فقط به هدف حمایت از این مالکیت خصوصی پاسخ می دهند.

تا زمانی که یادداشت های کارگری(*) را بتوان با جواهرات یا کالسکه ها تعویض کرد ، صاحب خانه با آمادگی آنها را برای اجاره قبول می کند. و تا زمانی که خانه مسکونی ، مزارع و کارخانه ها متعلق به صاحبان منزوی باشد ، افراد مجبور به پرداخت به این مالکان از یک طریق یا روش دیگر برای اجازه دادن به کار در مزارع یا کارخانه ها یا برای زندگی در خانه ها می شوند. صاحبان موافقت خواهند کرد که کارگران با طلا ، پول های کاغذی یا چک های قابل تعویض برای انواع کالاها مبادله کنند ، همینکه عوارض بر شانه کارگر حفظ شود ، و واریزی به آنها تعلق گیرد. اما چگونه می توانیم از چک های کارگری، این شکل جدید کار مزدی دفاع کنیم ، وقتی بپذیریم که خانه ها ، مزارع و کارخانه ها دیگر مالکیت خصوصی نخواهند بود - که متعلق به کمون یا ملت هستند؟

(*)labour-notes

II

بگذارید به دقت این سیستم پاداش را برای کارهای انجام شده، که جمعگرایان فرانسوی ، آلمانی ، انگلیسی و ایتالیایی موعظه می کنند ، بررسی کنیم (آنارشیست های اسپانیایی ، که هنوز خود را جمع گرا می نامند، با جمعگرایی منظورشان همانا تملک مشترک همه ابزارهای تولیدی است و از "آزادی هر گروه برای تقسیم محصولات ، مطابق نظر مناسب آنها ،مطابق با کمونیست یا هر اصول دیگر "). این به این مهم است: همه بر روی زمین،در کارخانه،تو مدرسه ، بیمارستان و غیره فعالیت می کنند. روز کاری توسط دولت تعیین می شود که صاحب زمین ها، کارخانه ها ، جاده ها و غیره است. هر روز کاری با یک  یادداشت های کارگری پرداخت می شود که این کلمات بر آن درج شده است: هشت ساعت کار. با این چک کار می تواند انواع کالا را در فروشگاه های متعلق به دولت یا شرکت های مختلف تهیه کند. این چک قابل تقسیم است ، به طوری که شما می توانید به اندازه ارزش یک ساعت کار گوشت ، ده دقیقه ارزش کبریت یا نیم ساعت دخانیات خریداری کنید. پس از انقلاب جمع گرایانه ، به جای گفتن "صابون به ارزش دو پنس" ، ما باید بگوییم "پنج دقیقه ارزش صابون ."

بیشتر جمع گرایان ، با صداقت به تمایزی که اقتصاددانان طبقه متوسط (و توسط مارکس) بین کار کیفی و کار ساده مطرح می کنند، علاوه بر این، به ما می گویند که به کار کیفی یا حرفه ای باید یک مقدار مشخص بیشتر از کار ساده پرداخت شود. بنابراین یک ساعت کار پزشک باید معادل دو یا سه ساعت کار یک پرستار بیمارستان یا کار سه ساعته یک نیروی دریایی در نظر گرفته شود. گرونلوند(1) ، جمع گرا ، می گوید: "کار حرفه ای یا کیفی، چندین برابر کار ساده خواهد بود ، زیرا این نوع کار نیاز به کارآموزی کم و بیش طولانی دارد."
(1)Gronlund

برخی دیگر از جمع گرایان ، مانند مارکسیست فرانسوی ، گوزد(1)، این تفاوت را قائل نمی شوند. آنها "برابری دستمزدها" را اعلام می کنند. به پزشک ، مسئول مدرسه و استاد نیز به همان میزان کارگر غیر ماهر(با چک کار) پرداخت می شود. هشت ساعت مراجعه به مریضان در بیمارستان همان ارزش هشت ساعت کار بر روی زمین یا در معادن یا کارخانه ها خواهد بود.
(1)Guesde
 
بعضی ها امتیاز بیشتری می دهند ؛ آنها اعتراف می کنند که به کار نامطبوع/ناپسند یا ناسالم - مانند فاضلاب - می توان با نرخ بالاتری از کار مطبوع پرداخت شود. به گفته آنها ، یک ساعت کار در فاضلاب معادل دو ساعت کار یک استاد ارزش دارد.

بگذارید اضافه کنیم که برخی از جمع گرایان اعتراف می کنند که شرکت هایی مبلغ کلیی را یکجا برای کارهایی که انجام می شود بپردازند.بدین گونه یک شرکت خواهد گفت: "اینجا صد تن فولاد وجود دارد. به صد کارگر نیاز بوده برای تولید آنها و ده روز طول کشیده تا کارشان را انجام دهند. با بودن هشت ساعت کار در روز،هشت هزار ساعت کار برای تولید صد تن طول کشیده." برای این دولت هشت هزار برگه های کار برای هر یک ساعت پرداخت خواهد کرد و این هشت هزار فقره چک را بین اعضای کار آهنین تقسیم می کند همانطور که خودشان درست تشخیص دادند.

از طرف دیگر ، صد معدنچی که بیست روز وقت را برای استخراج هشت هزار تن زغال سنگ صرف کرده اند ، زغال سنگ دو ساعت در هر تن ارزش دارد و شانزده هزار چک برای هر ساعت که توسط تیم صنفی معدنچیان دریافت شده، بین اعضای آنها طبق قدردانی به خودشان تقسیم می شود.


اگر معدنچیان اعتراض کردند و گفتند که یک تن فولاد فقط باید 6 ساعت کار هزینه داشته باشد و نه 8 ساعت؛ اگر استاد مایل بود که برای روز کاریش چهار برابر بیشتر از پرستار دریافت کند، سپس دولت دخالت کرده و اختلافات آنها را برطرف می کند.

چنین است، در چند کلمه ، سازمانی که جمع گرایان خواهان دیدن آن هستند تا از انقلاب اجتماعی ناشی شود. همانطور که می بینیم ، اصول آنها عبارتند از: مالکیت جمعی ابزارهای تولید و دستمزد هر یک با توجه به زمان صرف شده در تولید ، ضمن در نظر گرفتن بهره وری کار خود. در مورد سیستم سیاسی ، این پارلمانتاریسم است که با رهنمودهای مثبتی که به افراد منتخب داده می شود ، با رفراندوم/همه پرسی - رأی گرفته شده توسط پیام های نه یا آری توسط ملت اصلاح می شود.

به ما اجازه دهید بگوییم که این سیستم برای ما غیرقابل تصور به نظر می رسد.

جمع گرایان با اعلام یک اصل انقلابی - از بین بردن مالکیت خصوصی - شروع می کنند و سپس آنها زودتر از اعلام آن با حمایت از سازمان تولید و مصرف که منشأ مالکیت خصوصی دارد ، انکارش می کنند.

آنها یک اصل انقلابی را اعلام می کنند و عواقبی را که این اصل به ناچار به وجود می آورد ، نادیده می گیرند. آنها فراموش می کنند که واقعیت از بین بردن مالکیت فردی در ابزار کار -زمین ، کارخانه ها ، جاده ، سرمایه ، - باید جامعه را به کانالهای کاملاً جدید رهنما شود ؛ باید سیستم فعلی تولید را به کلی هم در هدف و هم در وسایل سرنگون کند؛ باید روابط روزمره بین افراد را تغییر دهد ، به محض اینکه زمین ، ماشین آلات و سایر ابزارهای تولید اموال مشترک تلقی شدند.

آنها می گویند "نه به مالکیت خصوصی" و بلافاصله پس از آن تلاش می کنند که مالکیت خصوصی را در تجلیات روزانه خود حفظ کنند."شما از نظر تولید کمونی خواهید بود: مزارع ، ابزارها ، ماشین آلات ، هر آنچه که تاکنون اختراع شده است - کارخانه ها ، راه آهن ، بندرگاه ، معادن و غیره. همگی متعلق به شما هستند. کوچکترین تفاوتی در مورد سهم هرکدام در این مالکیت جمعی وجود نخواهد داشت.

"اما از فردا شما در مورد سهمی که قصد دارید در ساخت ماشین آلات جدید ، در حفر معادن جدید بردارید، به طور جزئی بحث خواهید کرد. شما به دقت وزن خواهید کرد که چه بخشی از محصولات جدید متعلق به شما است. شما دقیقه های کار خود را حساب خواهید کرد ، و شما مراقب خواهید بود که یک دقیقه از همسایگانتان نباید بیشتر از شما بخرند.

"و از آنجایی که یک ساعت اندازه زیادی بحساب نمی آید ، همانطور که در برخی کارخانه ها یک کارگر می تواند به طور همزمان به شش قدرت شلیک کند ، در حالی که در دیگری فقط به دو تمایل دارد ، شما می توانید قدرت عضلانی ، انرژی مغز و انرژی عصبی خود را وزن کنید. شما سالهای کارآموزی را به طور دقیق محاسبه می کنید تا بتوانید مقداری را که هر کدام به تولید آینده کمک می کند ارزیابی کنید. و این پس از اعلام اینکه شما سهم وی را در تولید گذشته در نظر نمی گیرید. "


خوب ، برای ما آشکار است که یک جامعه نمی تواند مبتنی بر دو اصل کاملاً مخالف باشد ، دو اصل که به طور مداوم با یکدیگر مغایرت دارند. و یک ملت یا کمونی که چنین سازمانی داشته باشد ، مجبور می شود در ابزارهای تولید به مالکیت خصوصی برگردد ، یا خود را به یک جامعه کمونیستی تبدیل کند
.

Keine Kommentare: