Anarchy Worksآنارشی کار میکند
Ardent Press,2010 - No Copyright-279 pages
از رفیق: پیتر گلدرلوس
Peter Gelderloos
ترجمه از : پیمان پایدار
=============================
فصل ششم
(1)How could people organized horizontally possibly overcome the state?
(1) چگونه مردمی که به طور افقی دست به سازماندهی میزنند، احتمالا بر دولت غلبه می کنند؟
(2)How do we know revolutionaries won't become new authorities?
(2) چگونه می توانیم بدانیم که انقلابیون به مقامات/اقتدارگران جدیدی تبدیل نمیشوند؟
(3)How will communities decide to organize themselves at first?
(3) جوامع چگونه تصمیم می گیرند که در ابتدا خود را سازمان دهند؟
(4) How will reparations for past oppressions be worked out?
(4) جبران خسارات ستم های گذشته چگونه ترمیم خواهند شد؟
(5)How will a common,anti authoritarian,ecological ethos come about?
(5) چگونه یک اخلاق رایج، ضد اقتدارگرا و زیست محیطی به وجود می آید؟
(6) A revolution that is many revolutions.
(6) انقلابی که شامل خیلی انقلابها ست.
===============================
(5)How will a common,anti authoritarian,ecological ethos come about?
چگونه یک اخلاق رایج، ضد اقتدارگرا و زیست محیطی به وجود می آید؟
در بلند مدت، جامعه ی آنارشیستی بهتر کار خواهد کرد اگر ارزش های فرهنگی همکاری، استقلال و رفتارهای پایدار زیست محیطی را در خود رشد دهد/توسعه بخشد. طوری که جامعه ساختار یافته باشد، می تواند چنین اخلاقی را تشویق کند یا مانع شود، درست همانطور که جامعه فعلی ما مشوق رفتارهای رقابتی، سرکوبگرایانه و آلوده کننده است و مانع اقدامات ضد اقتدارگرا می شود. در یک جامعه غیر اجباری، ساختارهای اجتماعی
دیوید گریبر، قسمت هائی از مردم شناسی آنارشیستی، شیکاگو: انتشاراتی پریکلی پارادایم، 2004، صفحه.55-54
.نمی توانند مردم را مجبور به زندگی با ارزش های آنارشیستی کنند
مردم باید بخواهند این کار را بکنند و شخصا با چنین ارزش هائی خود را شناسایی کنند. خوشبختانه، عمل شورشی در برابر فرهنگ اقتدارگرا و سرمایه داری خود می تواند ارزش های ضد اقتدارگرا را همگانی/مردمی کند.
دیوید گریبر، مردم شناس آنارشیست، در باره تسیمیحتی(*) در ماداگاسکار
که یک قرن پیش خود را با شورش از سلسله ماروانتسرتا(+) جدا کردند مینویسد.حتی یک قرن پس از این شورش "تسیمیحتی با قاطعیت تحت تاثیر سازماندهی مساوات گرایانه
که هویت آنها را تعریف می کند قرار داشتند.(107)
نام جدیدی که قبیله برای خود انتخاب کرد،
،
به معنی "کسانی ست که موهای خود را کوتاه نمی کنند"؛
با اشاره به آداب و رسوم زیر دستان
ماروانتسرتا
و نشانه تسلیم.
(*)
Tsimihety /
(+)
Maroantsetra
(107)
David Graeber, Fragments of an Anarchist Anthopology,Chicago: Prickly
Paradigm Press,2004,pp.54-55
در طول جنگ داخلی اسپانیا در سال 1936، پاره ای تغییرات فرهنگی رخ داد. در مناطق روستائی، جوانان فعال سیاسی نقش مهمی در به چالش کشیدن رسوم محافظه کارانه و سوق دادن روستاها برای پذیرش فرهنگ آنارشیست کمونیستی ایفا کردند. موقعیت زنان
، به طور ویژه، شروع به تغییر سریعی کرد. زنان دست به سازماندهی گروه آنارکوفمینیستی(فمینیسم آنارشیستی)
'زنان آزاد'(*)
زدند، تا به اهداف انقلاب کمک کرده و مطمئن شوند که زنان در خط مقدم مبارزه از جایگاهی
برخوردار هستند. زنان عملا در جبهه می جنگیدند و به شبه نظامیان آنارشیست پیوستند تا در مقابل فاشیست ها مقاومت کنند. 'زنان آزاد' به سازماندهی دوره های آموزشی سلاح گرم، مدارس، برنامه های مراقبت از کودکان و به گروه های اجتماعی صرف زنان همت ورزیدند تا به زنان در کسب مهارت های مورد نیاز برای شرکت در مبارزه برابر با مردان کمک کنند.
اعضای 'زنان آزاد' با همتایان مرد خود بحث و بر اهمیت رهایی زنان به عنوان بخشی ضروری از هر مبارزه انقلابی تاکید
میکردند
این یک نگرانی جزئی نبود که پس از شکست فاشیسم مورد توجه قرار گیرد.
(*)
Mujeres Libres
با گروه های
در شهرهای کاتالونیا، محدودیت های اجتماعی زنان به میزان قابل توجهی کاهش یافت. برای اولین بار در اسپانیا، زنان می توانستند به تنهایی بدون "شه پرون"(لغط فرانسوی+) در خیابان ها راه بروند - نا گفته نماند که بسیاری از زنان با یونیفورمهای (لباس های) شبه نظامی و حمل اسلحه در خیابان ها تردد میکردند. زنان آنارشیست مانند لوسیا سانچز ساورنیل(*) در باره چگونگی توانمندسازی آنان برای تغییر فرهنگی که آنها را تحت فشار گذاشته بود نوشت. ناظران مرد از 'جورج اورول' تا 'فرانتس بورکه نو'(+*) در باره تغییر شرایط زنان در اسپانیا اشاره کرده اند.
(+)Chaperonمحافظ یا مراقب: در صده های گذشته زنان نمیتوانستند بدون همراه مرد به خیابانها بروند
در شعر حافظ از آن به " رقیب" یاد شده است :
چون بر حافظ خویشش نگذاری باری - ای رقیب از بر او یک دو قدم دورترک
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم - هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
(*) Lucia Sanchez Saornil
(+*)George Orwell / Franz Borkenau
در قیامی که در پی سقوط اقتصادی آرژانتین در سال 2001 رخ داد،
مشارکت
در مجامع عمومی کمک کرد افرادی که قبلا غیر سیاسی بودند یک فرهنگ ضد اقتدارگرا را بسازند. یک شکل دیگر مقاومت مردمی، جنبش
پیکه ته رو'(*)،
تأثیر زیادی بر زندگی و فرهنگ بسیاری از بیکاران گذاشت.
پیکه ته رو'ها افراد
بیکاری بودند که چهره خود را می پوشاندند و تظاهرات راه می انداختند، بزرگراه ها را مسدود می کردند تا تجارت را متوقف کنند و از این طریق
مطالباتی چون مواد غذایی از سوپرمارکت ها و یا یارانه های بیکاری
طلب کنند.
درکنار این فعالیت ها،
پیکه ته روها
همچنین با خود سازماندهی به تشکیل اقتصاد ضد سرمایه داری ، از جمله مدارس، گروه های رسانه ای،
فروشگاه ها
اهدای پوشاک، نانوایی ها
درمانگاه ها، و گروه هائی برای تعمیر خانه های مردم و احداث زیرساخت
هائی
مانند سیستم های فاضلاب دست زدند.
بسیاری از
پیکه ته روها
از
جنبش کارگران بیکار' (با سرنام اسپانیائی 'ام تی دی'+) در ارتباط بودند. جنبش آنها تا قبل از دسامبر سال 2001 در سطح بانک ها به وسیله طبقه متوسط بطور قابل توجهی توسعه یافته بود و از بسیاری جهات در خط مقدم مبارزه در آرژانتین قرار داشتند.
(*)
the piquetero movementجنبش بیکاران که با تظاهرات پر طمطراق خود صدای اعتراضشان را بلند کردند
(+)
Movement of Unemployed Workers
دو داوطلب رسانه مستقل
که از ایالات متحده و بریتانیا به آرژانتین سفر کرده بودند، برای مستند کردن شورش برای کشورهای انگلیسی زبان، وقت خودشان را با یک گروه در ناحیه 'ادمیرالت براون'(+) در جنوب بوئنوس آیرس گذراندند. (108) اعضای این گروه خاص، مانند بسیاری از
در 'ام تی دی'(++)، به تازگی، با بیکار شدن به فعالیت کشانده شده بودند. اما انگیزه های آنها صرفا مادی نبود؛ به عنوان مثال، آنها اغلب رویدادهای فرهنگی و آموزشی برگزار می کردند.
(*)
'پیکه ته رو'ها
دو فعال داوطلب رسانه مستقل
، از یک کارگاه آموزشی
که در 'ام تی دی' برگزار شده بود و
اعضای آن
تفاوت بین یک نانوایی سرمایه داری و یک ضد سرمایه داری
گرمکن مردانه 'آیرون می دن'
افزود: "ما تولید می کنیم تا هر کس بتواند بهتر زندگی کند." (109) همان گروه یک
بحث میکردند، نقل آورده بودند.
. "ما برای همسایگان خود تولید می کنیم ... و به خودمان کارهای جدید یاد میدهیم، یاد بگیریم تا برای خودمان تولید کنیم"، زنی در پنجاه سالگی توضیح داد. یک مرد جوان درگرمکن مردانه 'آیرون می دن'
(+*)
یک فروشگاه پوشاک،
روپرو'(**)، و بسیاری از پروژه های دیگر را نیز میگرداند. این پروژه توسط داوطلبان اداره میشد و وابسته به کمک های مالی بود، هر چند همگان در منطقه فقیر بودند. علی رغم این چالش ها، دو بار در ماه باز میکرد تا لباس هائی را بطور رایگان به افرادی که توانائی مالی
نداشتند اهدا کنند.
بقیه اوقات، داوطلبان لباسهای کهنه ای را که هدیه داده شده بود را میدوختند/ترمیم میکردند.
در غیاب انگیزه هایی که سیستم سرمایه داری را می راند، مردم به وضوح به کارشان افتخار می کردند و به بازدید کنندگان، با خودنمائی، نشان می دادند که با وجود فقدان مواد اولیه، چگونه لباس ها به خوبی بازسازی شده اند. ایده ال مشترک در میان 'پیکه ته رو' ها(*+*) شامل تعهد قوی به اشکال غیر سلسله مراتبی/هیرارشیک از سازماندهی و مشارکت همه اعضا، جوان و پیر، در بحث ها و فعالیت هایشان بود.
زنان اغلب اولین کسانی بودند که به صفوف تظاهرات میرفتند و
دارای قدرت قابل توجهی در جنبش
بودند.
'پیکه ته رو'
درون این سازمان های خودمختار، بسیاری از زنان فرصتی برای شرکت در تصمیم گیری هائی در مقیاس بزرگ کسب کردند و یا در بعهده گرفتن دگر نقش های تحت سلطه مردان را برای اولین بار در زندگی خود به کار گرفتند. در نانوایی خاصی که کارگاه آن در بالا شرحش داده شد، یک زن جوان مسئول امنیت بود، یکی دیگر از نقش های مردانه به طور سنتی.
(*)
Indymedia /
(+)Admiralte Brown
/
(++)
MTD
piqueteros &
(+*)
Iron Maiden /
(**)
Ropero
(108) جان جوردن و جنیفر ویتنی، همشون برن پی کارشون/گور پدر همشون: شورش مردمی آرژانتین، مونترال: کرسپله به دب، 2003،صفحه. 52-42.
(109) همانجا، ص 43-44
(108) John Jordon and Jennifer Whitney,Que Se Vayan Todos:Argentina's Popular Rebellion,Montreal: Kersplebedeb,2003,pp.42-52.
(109) Ditto,pp.43-44
مرسوم بود وجود داشت.
درحالی که آثار هنری وجشنهای سنتی نقشی در توسعه فرهنگ آزادیخواهانه ایفا کردند،
یکی دیگر از روستاهای اطراف ایتویز، 'آریتزکورن'(*)،نمونه یک زیبایی شناسی خاصی ست
در 'آریتزکورن' مانند دیگر روستاهای مستقل در سراسر جهان، زندگی هم پر زحمت است و هم آرام . ساکنان باید همه زیرساخت ها را خودشان بسازند و بیشترین چیزهایی را که نیاز دارند را نیز با دستان خود فراهم سازند، چرا که کارهای زیادی برای انجام دادن است. مردم صبح ها بلند میشوند و در پروژه های خود کار می کنند، یا اینکه همه دور هم جمع میشوند برای تلاشی کلکتیو که در جلسه قبلی تصمیم گیری شده.
همانطور که مدرسه نشان می دهد، روستاهای اوتونوم نقض کلیشه ای کمون
از سال 1976،'لونگو مای' درحال گردانندن یک
نخ ریسی در '
. با استفاده از رنگ های طبیعی و پشم از 10،000 گوسفند، اغلب محلی، آنها ژاکت، پیراهن، رو تشکی، و پارچه برای فروش مستقیم می سازند.
chantemerle /
چنین نوشته شده
در سراسر شورش 2006 در اواهاکا(*)، همچنین قبل و بعد، فرهنگ بومی سرچشمه مقاومت بود. هرچند بیشتر نمونه ها - قبل از استعمار- تعاون گرائی، ضد اقتدارگرا و رفتارهای پایدار زیست محیطی بودند؛ مردم بومی در مقاومت اواهاکا گرایش به گرامی داشت و تأکید بر بخش هایی از فرهنگ خود میکرد که در تقابل است با نظامی که به دارائی ارزش میگذارد تا زندگی، رقابت و سلطه را تشویق می کند و با سئو استفاده از محیط زیست تا نابودی پیش میرود. توانایی آنها برای تمرین فرهنگ ضد اقتدارگرا و حامی محیط زیستی - در همکاری با روح همبستگی و تغذیه خودشان بر روی مقدار کمی از زمین - قدرت مقاومت خود را افزایش دادند و در نتیجه شانس خود را برای بقا نیز هم . بنابراین، مقاومت در برابر سرمایه داری و دولت، هر دو ابزاری
ست برای محافظت از فرهنگ بومی و امتحان سختی که سبب
تقویت اخلاقیات ضد اقتدارگرا می شود.
بسیاری از مردمی که در شورش شرکت کردند، خودشان بومی نبودند
،
اما آنها تحت تاثیر فرهنگ بومی قرار گرفتند و از آن الهام نیز گرفتند
بدین ترتیب،
خود عمل شورش به مردم اجازه داد که ارزشهای اجتماعی را انتخاب کرده و
هویت شان را شکل دهند.
(*)Oaxaca
پیش از شورش، استان فقیر اواهاکا، فرهنگ بومی خود را به عنوان یک کالا برای جلب گردشگران/توریست و کسب و کار به فروش میرساند. 'گوه لاگتزا'(*)، گردهمآئی مهم در فرهنگ های بومی، تبدیل شده بود به یک جاذبه توریستی تحت حمایت دولت. اما در طی شورش در سال 2006، دولت و گردشگری به حاشیه رانده شدند و در ماه ژوئیه جنبش های اجتماعی به سازماندهی 'گوه لاگتزا'ی مردمی دست زدند، نه برای فروش به گردشگران بلکه برای لذت بردن خودشان. پس از مسدود کردن موفقیت آمیز رویداد تجاری برای گردشگران، صدها دانشجو از شهر اواهاکا و مردم روستاهای سراسر استان شروع به سازماندهی رویداد خود کردند. آنها دست به دوخت لباس های محلی و به تمرین رقص ها و ترانه ها از همه ی 7 منطقه ی اواهاکا همت ورزیدند. در نهایت 'گوه لاگتزا'ی مردمی یک موفقیت
بزرگ بود. همه به صورت رایگان حضور و محل برگزاری مملو از شرکت کنندگان شد.
رقص های سنتی بیشتری از آنچه که تا به حال برای
گوه لاگتزا'ی تجاری
در حالی که این رویداد قبلا برای پول انجام شده بود، که اکثر آن توسط حامیان مالی و دولت به جیب زده میشد، اینبار تبدیل شد به روزی برای اشتراک گذاشتن، همانطور که به طور سنتی بود. در قلب یک جنبش ضد سرمایه داری،عمدتا بومی، یک فستیوال بود، جشنواره ای از ارزش هایی که جنبش را با هم متحد می کند و احیای فرهنگ های بومی که از بین رفته یا به یک مقوله عجیب و غریب/بیگانه قابل فروش تبدیل شده بود .
(*)Guelaguetza
در حالی که 'گوه لاگتزا' به عنوان بخشی از فرهنگ بومی، در حمایت از شورش علیه سرمایه داری و جامعه آزادیخواهانه که در پی ایجاد آن بود، احیا شد، یکی دیگر از جشنهای سنتی برای خدمت به جنبش اصلاح شد. در سال 2006، روز مرده ها(*)، تعطیلات مکزیکی که معنویت بومی را با تأثیرات کاتولویک گرائی ادغام می کند، همزمان شد با حمله خشونت آمیز دولت به جنبش . درست قبل از اول ماه نوامبر، نیروهای پلیس و شبه نظامیان حدود دوازده نفر را کشتند، بنابراین مرده ها در ذهن همه تازه بودند.هنرمندان نقاش با گرافیتی هایشان به مدت طولانی نقش مهمی در جنبش اواهاکا بازی کرده اند، پوشاندن دیوارها با پیامهایشان خیلی قبل تراز اینکه مردم ایستگاه های رادیویی را به
اشغال خود در آورند و صدائی برای خود دست و پا کنند. هنگامی که روز مرده ها و
سرکوب شدید دولت در ماه نوامبر همخوانی داشت، این هنرمندان رهبری را برای
همسو کردن تعطیلات به منظور مراسم یادبود و احترام به مبارزه بعهده گرفتند.
آنها خیابان ها را با 'فر
شهای'سنتی
(+) پوشاندند- نقاشیهای
ساخته شده
از شن و ماسه، گچ و گلها - اما این بار فرشها حاوی پیامهای
مقاومت و امید بود، یا نام ها و چهرهای
افراد کشته شده را نشان میداد
.
مردم همچنین
مجسمه های اسکلتی و محرابهائی
،
برای هر فردی که توسط پلیس و شبه نظامیان کشته شده اند، ساخته بودند.
یک هنرمند نقاش، 'یسکا'(
)،اینگونه شرح داد :
+*
امسال در روز مرده ها،جشن های سنتی معنی جدیدی بخود گرفتند. حضور مرعوب کننده
نیروهای پلیس فدرال، هوا را پر و بر سراسر شهر سایه افکنده بود. اما ما موفق به غلبه بر ترس و از دست دادن عزیزانمان شدیم. مردم می خواستند سنت ها را، نه تنها برای اجداد خود، بلکه همچنین برای همه کسانی که در این جنبش در ماه های اخیر کشته شده بودند ادامه دهند .
اگرچه به نظر کمی متناقض می رسد،
روز مرده ها
روزیست که بیشترین زندگی در اواهاکا درجریان است.
کارناوال ها وجود دارد و مردم لباس های مختلفی بر تن دارند،مانند شیاطین و یا اسکلت ها ی
مملو از پرهای رنگارنگ .با گردش در خیابانها به رقصهای خیابانی و اجرای نمایش های خنده دار تئاتر دست میزنند-امسال با پیچ و تاب سیاسی-اجتماعی.
(*) The Day of the Dead مردم به سر قبر نزدیکانشان میروند و با جشن/شادی یاد عزیزانشان میکنند
(+) tapetes
(
)
Yescka
*+
ما به نیروهای پلیس فدرال اجازه ندادیم جشن ها یا
عزاداری هایمان را متوقف کنند.
کل راه توریستی در مرکز شهر،
'مه سه دونیا
آلکالا'
(*)
،
پر از شور و شوق زندگی بود. موسیقی اعتراضی در حال پخش بود و مردم می رقصیدند و شاهد خلق قالیچه ای
(+)
معروف شن و ما
ما
آنها را به همه افرادی که در این جنبش کشته شدند تقدیم کردیم. هر کس که می خواست می توانست به ما
بپیوندد و به
موزائیک ها بیافزاید.ملغمه رنگ ها احساسات متضاد سرکوب و آزادی؛ شادی و غم، نفرت و عشق
.
را در ما بیان میکردند
آثار هنری و شعارهایی که خیابان
ها را پر کرده بودند، صحنه ای فراموش نشدنی ایجاد کرده و در نهایت غم ما را به شادی تبدیل کرد. (110)
(*)
Macedonio Alcala/
(+)
tapetes
(110)
دیانا دنهم و کلکتیو سی آ اس آ (ویراستاری) آموزش شورش: داستان هائی
از سازماندهی مردمی در اواهاکا
اوکلند:انتشاراتی پی ام
، سال 2008 مصاحبه با یسکا
(110) Diana Denham and C.A.S.A.Collective(eds),Teaching Rebellion:Stories
from the Grassroots Mobilzation in Oaxaca,Oakland:PM Press,2008,interview with Yescka.
خود مبارزه
،
بخصوص باریگادها
،
زمینه و بستری شدند که از خود بیگانگی از بین برود و همسایه گان روابط نوینی با هم ایجاد کنند. یک خانم تجربه خودش را چنین بازگو کرد:
شما هر گونه افرادی را در باریگادها پیدا میکردید. بسیاری از مردم به ما می گویند که آنها در باریگادها دیدار کرده اند/آشنا شده اند. با وجود اینکه همسایه بودند، آنها قبلا همدیگر را نمیشناختند.آنها حتی میگفتند: "من حتی قبلا با همسایه ام صحبت نمیکردم چون فکر نمیکردم ازش خوشم بیاید،اما حالا که در باریگاد هستیم، او(مذکر) یک رفیق هست "
بنابراین
باریگاد ها
فقط موانع رفت و آمدی /ترافیکی نبودند
بلکه به فضایی که همسایگان میتوانستند کپ بزنند و کومونیته ها دیدار کنند مبدل شدند
باریگاد ها راهی شدند که کومونیته ها خود را توانمند کنند. (111)
(111) همانجا ، مصاحبه با لیلا
(111)Ditto,interview with Leyla
در سراسر اروپا، ده ها روستای مستقل/اتونوم زندگی ای خارج از(روابط-م) سرمایه داری ایجاد کرده اند. به ویژه در ایتالیا، فرانسه و اسپانیا، این روستاها خارج از نظارت منظم دولتی و تاثیر کمی از منطق بازار
وجود دارند.
گاهی اوقات با خرید زمین های ارزان قیمت،
اغلب روستاهای رها شده را به اشغال خود در آورده اند، این کومنیته های مستقل جدید، زیرساخت هایی را برای زندگی لیبرتارین/آزادیخواهانه، زندگی کمونی و فرهنگی که با آن همخوانی دارد ، ایجاد می کنند. این فرهنگ های جدید جایگزین خانواده های هسته ای می شوند
،
وسیع تر و همه جانبه تر و انعطاف پذیر تر
عشق اجتماعی بجای وابستگی خونی و عشق کالائی؛ آنها تقسیم کار را در راستای جنسیت از بین میبرند، تبعیض سنی و سلسله مراتب را تضعیف می کنند و ارزش ها و روابط کمونی و زیست محیطی را ایجاد می کنند.
، با وحدتی توام با علاقه و
بخصوص یک شبکه قابل توجه از روستاهای اتونوم در کوه های اطراف ایتویز، در ناوارا(*)،بخشی از کشور باسک(+) یافت می شود. قدیمی ترین اینها، 'لاکب'(+*)، به مدت بیست و هشت سال است-تا این نوشتار- که اشغال شده و خانه ای برای حدود سی نفر هست
پروژه ای مملو از عشق، 'لاکب' به چالش میکشد و زیبایی های سنتی فقر روستایی را تغییر می دهد. زمین ها و پیاده رو ها، با موزائیک های سنگی و کاشی های زیبا آراسته شده و جدیدترین خانه ای که قرار است در آن بسازند می تواند با خانه لوکس
تواند با خانه لوکس میلیونری اشتباه گرفته شود - با این تفاوت که توسط افرادی که در آن زندگی
می کنند ساخته شده و
با محیط زیست هماهنگی دارد، برای
گرفتن نور خورشید و بیرون نگه داشتن سرما.
'لاکب'
یک
نانوایی و یک اتاق غذاخوری کمونی/مشترک دارد که در حالت عادی
میزبان جشن های خوشمزه است که کل روستا با هم غذا می خورند.
(*)Itoiz / Navarra (+)Basque (*+)Lakabe
یکی دیگر از روستاهای اطراف ایتویز، 'آریتزکورن'(*)،نمونه یک زیبایی شناسی خاصی ست
که نشان دهنده ایده دیگری از تاریخ است. سیزده سال پیش، تعداد کمی از مردم
روستا را که بیش از پنجاه سال قبل رها شده بود اشغال کردند.
از آن زمان، آنها تمام خانه های خود را در میان خرابه های قدیمی دهکده/قصبه ساخته اند. نیمی از
'آریتزکورن'
هنوز خرابه است، به تدریج به جنگلی در کوهپایه ای تجزیه می شود در
یک ساعت رانندگی از نزدیکترین جاده آسفالت شده. خرابه ها یادآور مبدأ و بنیاد بخش های زنده روستا هستند و از آنها بعنوان مکانی برای ذخیره سازی مصالح ساختمانی ای استفاده می شود که برای بازسازی بقیه از آنها بهره میبرند. حس جدیدی از تاریخ که در میان این سنگ های سنگین زندگی می کند، نه خطی ست و نه فراموش شده، بلکه ارگانیک - که گذشته پوسته ای ست از حال حاضر و کمپوستی ست از
آینده. این همچنین پسا سرمایه داری ، اشاره کردن بر بازگشت به زمین و ایجاد جامعه ای جدید در خرابه های قدیمی است.
(*)
Aritzkuren
اوولی(*)، یکی دیگر از روستاهای رها گشته و دوباره اشغال شده، پس از بیش از یک دهه زندگی خود مستقل/اتونوم منحل شد، اما میزان موفقیت همه روستاها
با هم تشویق کننده است، با پنج تا از شش روستا که هنوز با قدرت پیش میروند. "شکست" '
اوولی' یکی دیگر از مزایای سازماندهی آنارشیستی را نشان می دهد: یک کلکتیو می تواند
خود را منحل کند بجای اینکه برای همیشه در اشتباه بماند و یا نیازهای فردی را برای دائمی ساختن کلکتیوی مصنوعی سرکوب کند. این روستاها در تجسم قبلی شان
،
در یک قرن پیش از این، تنها با فاجعه اقتصادی سرمایه داری صنعتی منحل شده بودند. والا، اعضای آنها با یک نظام خویشاوندی(+) محافظه کارانه که توسط کلیسا بالجبار تحمیل می گردید، در کنار هم مانده بودند .
(*)
Uli /
(+) kinship system
در 'آریتزکورن' مانند دیگر روستاهای مستقل در سراسر جهان، زندگی هم پر زحمت است و هم آرام . ساکنان باید همه زیرساخت ها را خودشان بسازند و بیشترین چیزهایی را که نیاز دارند را نیز با دستان خود فراهم سازند، چرا که کارهای زیادی برای انجام دادن است. مردم صبح ها بلند میشوند و در پروژه های خود کار می کنند، یا اینکه همه دور هم جمع میشوند برای تلاشی کلکتیو که در جلسه قبلی تصمیم گیری شده.
بعد از صرف ناهاری بزرگ که یک نفر برای همه به طور متناوب آشپزی می کند، مردم تمام بعد از ظهر را برای استراحت، مطالعه ، رفتن به شهر، کار در باغچه و یا تعمیر یک ساختمان میگذرانند. بعضی روزها هیچ کس کار نمی کند؛ اگر یک نفر تصمیم بگیرد یک روز بخود مرخصی دهد، هیچ تهمتی به او وارد نیست، زیرا جلساتی وجود دارد
که در آن مطمئن می شوند که مسئولیت ها به طور مساوی توزیع می گردد. در این زمینه، با توجه به
ارتباط نزدیک با طبیعت،
اجتناب ناپذیر بودن
آزادی فردی، ادغام شده با زندگی اجتماعی کلکتیو/ جمعی، و محو شدن کار و لذت، مردم 'آریتزکورن' نه تنها یک شیوه زندگی جدید، بلکه اخلاقی سازگار با
زندگی در یک جامعه آنارشیست
ایجاد کرده اند
.
مدرسه ای که آنها در حال ساختنش در
'آریتزکورن'
هستند نماد قدرتمندی ست از این . تعدادی از کودکان در
'آریتزکورن'
و دیگر روستاها زندگی می کنند. محیط شان در حال حاضر توانایی های فراوانی را فراهم می کند اما تمایل زیادی برای آموزش رسمی وجود دارد و فرصتی برای استفاده از روش های آموزشی جایگزین در یک پروژه که می تواند برای اطفال کل منطقه قابل دسترسی باشد.همانطور که مدرسه نشان می دهد، روستاهای اوتونوم نقض کلیشه ای کمون
هیپی ها به عنوان تلاشی در فرار برای ایجاد مدینه فاضله/ اوتوپیا در جهانی کوچک بجای
تغییر جهان موجود. با وجود انزوای فیزیکی آنها، این روستاها در جهان خارج و در جنبش های اجتماعی که در تلاش برای تغییر آن هستند، بسیار درگیرند. ساکنان تجربیات خود را در ایجاد گروه (کلکتیو)های پایدار با دیگر گروه های آنارشیست و خودمختار در سراسر کشور به اشتراک می گذارند. بسیاری از مردم وقتشان را هر ساله بین روستا و شهر تقسیم کرده و با شرکت در مبارزات مداوم تعادلی هر چند بیشتر در زندگی اوتوپیائی
برقرار میکنند. این روستاها همچنین بعنوان پناهگاهی برای فعالان است که از زندگی اضطراب آمیز شهری برای استراحت از آن استفاده می کنند. بسیاری از روستاها در حال اجرای پروژه هایی هستند که آنها را درگیر مبارزات اجتماعی می کند؛ مثلا یک روستای مستقل در ایتالیا یک محیط آرام برای گروهی است که متون رادیکال را ترجمه می کند. به همین ترتیب،
روستاهای اطراف 'ایتویز' بخش بزرگی از
مقاومت در برابر سد هیدرو الکتریکی در بیست سال گذشته بوده است .
برای حدود ده سال، با شروع اشغال 'رالا'(*)، نزدیک 'آریتزکورن'،
روستاهای خود مختار اطراف 'ایتویز' دست به تشکیل شبکه ای زده اند تا ابزار، مواد/ماتریال،
تخصص، غذا، بذر و دگر منابع را به اشتراک گذارند. آنها به صورت دوره ای جمع میشوند تا با هم در مورد کمکهای متقابل
و پروژه های مشترک بحث کنند؛ ساکنان یک روستاها برای خوردن ناهار، کپ زدن، و شاید به تحویل یک دوجین گیاه تمشک
به روستای دیگر میروند
. آنها همچنین
در جلسات سالانه ای که به گردهمآیی کومونیته های مستقل از سراسر اسپانیا برای بحث در مورد روند ایجاد کلکتیوهای پایدار
جمع می شوند
شرکت میکنند
.
در آنجا
هر گروه مشکلی را که قادر به حل آن نشده است، ارائه می دهد، مثل به اشتراک گذاری مسئولیت ها و یا تصمیم گیری های اجماع را در عمل پیاده کردن. سپس هر یک از آنها برای میانجیگری پیشنهادی می دهد، در حالی که کلکتیو دیگر مشکلشان را مطرح می کند- ترجیحا مشکلی که گروه میانجی تجربه حل کردنش را دارد.
(*)
Rala
روستاهای
'ایتویز' جالب
توجه/عالی، اما منحصر به فرد نیستند. در شرق، در 'پیرنه های
آراگون'(*)، کوه های 'لا سولانا'(+) شامل تقریبا بیست روستای رها شده است. تا زمان نوشتن این سطور، هفت تا از این روستاها دوباره اشغال شده اند. شبکه بین آنها هنوز در مرحله غیر رسمی است و بسیاری از روستاها تنها با چند نفر ساکن در مراحل اولیه بازسازی هستند؛ اما تعداد بیشتری از افراد هر ساله به آنجا نقل مکان می کنند و بزودی می تواند یک مجموعه بزرگتری از اشغال روستایی از
'ایتویز' باشد.
بسیاری از این روستاها ارتباطات قوی ای با جنبش اشغالی در بارسلونا دارند و دعوت نامه ای برای بازدید کنندگان ، کمک کردن، و یا حتی نقل مکان کردن به آنجا وجود دارد.
(*)Pyrenees of
Aragon / (+) La Solana
در شرایط خاص، یک کومونیته همچنین می تواند استقلالی را که برای ایجاد نوع جدیدی از زندگی نیاز دارد با خرید زمین، به جای اشغال آن، بدست آورد؛ هرچند این روش ممکن است بیشتر امن باشد، این شیوه باعث ایجاد فشار اضافی برای تولید و کسب درآمد برای زنده ماندن میکند، اما این فشارها کشنده نیست. 'لونگو مای'(*) یک شبکه از تعاونی ها و روستاهای اوتونوم است که در سال 1972 در باسل(+)، سوئیس آغاز شده است. این نام 'پوقوونس'(*+)ی"تا زمانی طولانی دوام بیاورد"است، و تا کنون با این عنوان زندگی کرده اند. اولین تعاونی 'لونگو مای' عبارت از مزارع 'له پیژونییق'(1) گقان نووو'(2) و' سن هیپولیت'(3) که در نزدیکی دهکده 'لیمانس' در 'پوقوونس'(4) قرار دارند. در اینجا هشتاد بزرگسال و بسیاری کودک در 300 هکتار زمین زندگی می کنند، جایی که به کشاورزی، باغبانی و چوپانی مشغول هستند. آنها 400 تا گوسفند، مرغ، خرگوش، زنبور و اسب را نگه می دارند و یک گاراژ، یک کارگاه فلزی، یک کارگاه نجاری و یک استودیو نساجی را میگردانند. ایستگاه جایگزین رادیوی 'زین زین'(5) تا کنون 25 سال است که از این تعاونی پخش میشده . صدها نفر از جوانان با کمک کردن در تعاونی، مهارت های جدیدی را فرا می گیرند و اغلب اولین تماس هایشان را با زندگی کمونی یا کشاورزی غیر صنعتی و صنایع دستی به دست می آورند.
(*)Longo Mai / (+) Basel / (*+)Provencal / (1) Le Pigeonnier / (2)
Grange neuve (3)St.Hippolyte
(4)Limans - Provence / (5)
Zinzine
از سال 1976،'لونگو مای' درحال گردانندن یک
تعاونی
شانتمر'
آلپ فرانسه
(*) بوده است
این تعاونی اتحادیه آتلیه(+)، شبکه ای از پرورش دهندگان و تولید کنندگان پشم
،
(*)
(+)
ATELIER
همچنین در فرانسه، نزدیک آرل(*)، تعاونی 'ماس د گقه نیق'(+) در 20 هکتار زمین قرار دارد. در سال های خوب، با کاشت و رشد یونجه و درختان زیتون به
تولید روغن زیتون به اندازه کافی برای خود و همچنین ارائه به دیگر تعاونی های
'لونگو مای'
همت میگمارد. سه هکتار به سبزیجات ارگانیک اختصاص داده می شود و هر هفته به مشترکین در جامعه گسترده تر تحویل میگردد. برخی از سبزیجات بگونه کنسرو/ قوطی در کارخانه خود تعاونی نگه داشته می شوند. آنها همچنین غله برای تولید
نان، ماکارونی و خوراک حیوانات تهیه میکنند.
(*) Arles / (+)Mas de Granier
در منطقه 'ترنسکارپاتی' اوکراین، 'زله نی های'(*)، یک گروه کوچک 'لونگو مای'،
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی شروع به کار کرد. در اینجا آنها یک مدرسه زبان
، یک کارگاه نجاری، مزرعه دامداری و کارخانه لبنیات
ایجاد کرده اند
. آنها همچنین یک گروه موسیقی سنتی دارند. شبکه '
لونگو
مای' در سال 1978 با استفاده از منابع خود دست به تاسیس تعاونی ای در کوستاریکا زد و زمینی را برای 400 دهقانان بی زمین نیکاراگوئه ای فرار کرده از جنگ داخلی فراهم کند و
اجازه دهد که برای خود به ایجاد یک کومونیته همت ورزند.
'لونگو مای'
همچنین تعاونی های
در آلمان، اتریش و سوئیس دارد که به تولید شراب، ساخت ساختمان با مواد محلی، مواد زیست محیطی، مدارس و الی آخر
مشغول میباشند
. در شهر باسل، یک ساختمان اداری دارند که به عنوان نقطه هماهنگی، مرکز اطلاعات و مرکز بازدید کننده عمل می کند.
(*)Transkarpaty - Ukraine, Zeleniy Hai
در فرا خوانی که
برای شبکه تعاونی، در سال 1972 در باسل آماده شد،در بخشی از آن
،
شما از ما چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید که ما، برای آنکه محروم/حذف نشویم، به بی
عدالتی و مجازات جهان پرآشوب، بدون امید و انتظارات، تسلیم شویم؟
ما امتناع می کنیم به این نبرد غیر قابل پیروزی ادامه دهیم. ما امتناع می کنیم در بازی ای که قبلا از دست رفته شرکت کنیم، بازی ای که تنها نتیجه آن قربانی /مجازات کردن ماست. این جامعه صنعتی بدون شک بسمت سقوط خود می رود و ما نمی خواهیم در آن شرکت کنیم.
ما ترجیح می دهیم به دنبال راهی برای ساختن زندگی خودمان و ایجاد فضاهای خودمان باشیم، چیزی که برای آن در این دنیای مسخره/بیهوده /از خود بیگانه (*) سرمایه داری جائی وجود ندارد. ما می توانیم فضائی کافی در مناطق اقتصادی و اجتماعی پژمرده پیدا کنیم، جایی که جوانان موج موج در حال ترک /کوچ هستند و فقط کسانی جا میمانند که انتخاب دیگری ندارند. (112)
(*)Cynical
(112)لونگو مای، "بولتون د. اوقد، تابستان 2008، صفحه38 ،ترجمه نویسنده
(112)"Longo Mai," Bulten de Orde,Summer 2008,p.38.Author's translation
همینکه کشاورزی سرمایه داری، از پس وقوع بلایای مربوط به آب و هوا و آلودگی محیط زیست، ناتوانی بیشتری برای تغذیه مردم جهان دارد ، به نظر تقریبا اجتناب ناپذیر میرسد که تعداد زیادی از مردم باید به زمین بازگردند تا به شیوه هائی پایدار و محلی از کشاورزی بپردازند.همزمان، شهروندان شهری نیاز به پرورش این آگاهی دارند که غذا و آب شان از کجا می آید و یک راه دستیابی به این مهم همانا به روستا رفتن و کمک کردن است.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen