Sonntag, 28. August 2016

آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خودمختار / اوتونوم  محله ها

نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhood
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی در صفحه ذیل بخوانید
http:// www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل یازدهم
Some Comments on the Literature
برخی از نظرات پیرامون نوشتجات / ادبیات (غیر مستبدانه موجود در جنبش-م)
*************************
قسمت نهم و آخر


(8) The New Populism : Ralph Nader

پوپولیسم نوین : رالف نی در/' نادر'



'نادر' شخصیت شناخته شده ملی چند دهه گذشته، تازگی تبدیل به معروف ترین مدافع پوپولیسم نوین گردیده، به خصوص از مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری خود در سال 2000. اما شخصیتهای برجسته دیگری نیز وجود دارند: 'جیم  های تاور'1، 'مالی ایونس'2، 'که وین داناهر'3 و 'مه ده ا بنجامین'4 (از تبادل جهانی5 'لوری والاش' 6 ( از شهروند عمومی  دیده بان تجارت جهانی7 )،'گور ویدال'8، و بسیاری دیگر. در حال حاضرهمچنین یک روزنامه دو بار در ماه از ایالت آیووا، بنام  پوپولیست مترقی، بیرون میاد، که ستونهائی توسط بسیاری ازاین فعالان در آن منتشر می کند. البته، بسیاری از نویسندگان و نشریات دیگر نیز وجود دارد، اما من 'نادر' را به عنوان نماینده برگزیده ام .
Jim Hightower (1) / (2) Moli Ivins (3) Kevin Danaher / (4)  Medea  Benjamin
Global Exchange(5) / (6) Lori Wallach / (7)  Public Citizen's Global Trade Watch / (8) Gore Vidal




به سختی چیزی شیرین تر از گوش دادن  به 'نادر' هست وقتی که به کمپانی ها حمله ور میشود (برای نوشته هایش بطور کلی
،رجوع کنید به مجموعه مقالات نوشته شده' نادر'. نیویورک:'سه ون استوریز پرس'*،2000، 441 صفحه ). خیلی خوبه، پس از مدتی طولانی، شنیدن مجدد این حملات، در حالی که ضد انقلاب خفقان آور  بیش از یک ربع قرن- پس از 1968- است که مثل هشدار مه آلود دود اووزن لانه کرده بر روی کشور . (تحلیلهای روزانه 'های تاور' نیز لذت خاصی دارند.) 'نادر' دانش جامعی دارد از قوانین ایالات متحده آمریکا، واشنگتن، صحنه 'دی سی'، و حقوق مدنی، کار، و مصرف کننده و همچنین ترفندهای کثیف کمپانی های ایالات متحده. او همچنین مملو است از شور الهام بخش اخلاقی . اما دیر یا زود، تقریبا در هر سخنرانی اش، از برشماری فهرست جنایات بسیاری از شرکت های بزرگ آمریکائی شروع میکند تا میرسد به  تجلیل از کشاورزان کوچک، فروشگاه های خانوادگی سر گوشه خیابان ، و کسب و کارهای کوچک خیابان اصلی. و سپس شما متوجه می شوید که 'نادر' اصلا ضد سرمايه دارى نیست بلکه فقط علیه کمپانیهای  بزرگ و کنترلی ست که آنها بر روی زندگی در آمریکا، منجمله کنگره، پیدا کرده اند. بهمین خاطر است که او اصرار میکند که ما جنبش نوین شهروندی را بسازیم تا
 دموکراسی مان را بازیابیم، برگردیم به دموکراسی  ای که قبلا داشته ایم .
(*) The Ralph Nader Reader. New York: Seven
Stories Press,2000,441 pages



'نادر' هیچ مشکلی با قانون اساسی ایالات متحده یا جمهوری آمریکا آنگونه که در اصل و بر اساس آن تأسیس گردیده . او فقط  فکر می کند که این از ما به سرقت برده شده ، و او می خواهد که ما آنرا از دست غاصبان آن بازستانیم . و  بهمین خاطر او خود را کاندید رئیس جمهوری کرد، پیوستن به تلاش برای ایجاد حزب جدید پیشرو و تسخیر کنترل دو باره کنگره، و پس از آن با خارج کردن پول از سیاست ( لغو کمکهای کلان مالی به افراد عضو احزاب-م)، غلبه کردن بر کمپانیها و لابی هایشان، محافظت از حقوق کارگران و مصرف کننده گان، و کلا تصویب دستور کار مترقی. و به همین دلیل است که در اوت/اگوست سال 2001 در پورتلند- اورگان او به راه اندازی 'ابتکار شهروندی ظهور دموکراسی مردمی' دست زد، که امیدوار بود قادر به انجام تمام این کارها بشود .



اما برخی باورهای گمراه کننده در میان این پوپوليستها جدید، از جمله نادر، وجود دارد. جدی ترین این باورها اینست که ما می توانیم برگردیم به سرمایه داری در مقیاس کوچک . ما هرگز نخواهیم توانست به مقیاس کوچک سرمایه داری برگردیم، و تمایل پوپولیستی به انجام این کار حاکی از درک نکردن کارکرد سرمایه داری است.غلظت افزایش تراکم سرمايه بخش ذاتی ویژگی سیستم است. ماهی بزرگ ماهی کوچک را میخورد. این پویائی ناشی از رقابت شدید و بی پایان میان سرمایه داران  برای بازار و سود است. این نه تصادفى است، نه فقط نتیجه قضاوت بد یا فساد، که سرمایه داری در مقیاس کوچک راه را به سرمايه دارى انحصارى داد. سرمايه داران به منظور زنده ماندن می باید در این جهت حرکت میکردند، و با توجه به ادامه کار برای سیستم مبتنی بر سود . پس این بخش مرکزی پوپولیسم جدید براساس یک توهم است .




ایده دوم  گمراه کننده اینست که ما قبلا دموکراسی داشتیم، اما آن را از ما به سرقت
 بردند،عمدتا توسط شرکت/کمپانیهای بزرگ. هرگز دموکراسی واقعی در آمریکا وجود نداشته است . این جامعه از روز اول سرمايه دارى بوده است. همیشه طبقه حاکمی در اینجا بوده، شروعش با بازرگانان ثروتمند در شمال و صاحبان مزارع در جنوب، که بعدها در اواسط قرن نوزدهم صنعتگران هم بدانها پیوستند. کنترل آنها هرگز به طور جدی مورد تهدید نبوده است، به جز برای چند سال در دوران انقلاب آمریکا، هنگامی که طبقات تهی دست بمدت کوتاهی در این سو و آنسوی عرصه(بخوان در بحبوحه جنگ  طبقاتی-م ) به میان آمدند . ظهور مردم عادی در صحنه تاریخ به سرعت کنترل شد، با این حال، و کنترل طبقه حاكم در قانون اساسی 1787 مستحکم و تثبیت شد.پس همه این بحث ها میان پوپوليستها در مورد بازیابی دموکراسی فقط  توهمی دیگر است.





ایده گمراه کننده سوم اینست که ما می توانیم با بدست گرفتن کنترل کنگره چیزها را  تعمیر / ترمیم کنیم . اما همانطور که من در جای دیگر در این کتاب استدلال کردم، ما هرگز نمی توانیم به دموکراسی واقعی- یعنی ، به دموکراسی مستقیم- توسط تسخیر دولت برسیم. دموکراسى نمایندگان بورژوائى بمانند آنی که در ایالات متحده موجود است هرگز قادر نخواهد بود خود را به دموکراسی محلی، مستقل، دمکراسی های مستقیم تبدیل کند. در واقع، قانون اساسی ایالات متحده دقیقا برای جلوگیری از ظهور چنین دموکراسی های مستقیم  نوشته شده بود. پس اگر هدف ما ایجاد کردن دموکراسی واقعی ست ، بی معناست یک حزب مترقی بسازیم تا سعی کند کنترل کنگره را بدست گیرد.



توهم چهارم این است که ما می توانیم به دولت رفاه(*) بازگردیم. حمله شریرانه و پایدار، در سراسر جهان، به رفاه عمومی، در واقع به هر چیز عمومی ، فقط به این دلیل نیست که سرمایه داران شر و حریص هستند (آنها هستند، درست است) بلکه  این تهاجم به دلیل نیاز لازم برای حفظ سطح سود میباشد تا سیستم انباشت سرمايه دست نخورد و عملکرد داشته باشد. سرمایه داران چاره ای نداشتند اگر می خواستند برای ادامه از سودشان زندگی کنند. (آنها ،البته، انتخاب دارند: آنها می توانند دیگر از سود زندگی نکنند، بی خیال سرمایه داری آزاد بشوند، و به تغییر جهان کمک کنند.) باور پوپولیستی که ما می توانیم به نحوی رفاه عمومی را در درون نظام  سرمایه داری بازگردانیم توهم بزرگ دیگری است. فاز بهزیستی سرمایه داری مدتهاست به اتمام رسیده . تنها راهی که ما در این مرحله می توانیم به بهبودی
  عمومی دست یابیم همانا خلاص شدن کامل از سرمايه داریست و ساخت جهانی حقیقتا دمکراتیک، که بر مبنای برده داری دستمزدی و شی ئی گرائی/کالائی نباشد.
(*) یا همان سوسیال دموکراسیwelfare state






بهمین علت است ،هر چند من از گوش دادن به عبارت پردازی های 'نادر' بمانند هر کس دیگری لذت می برم، آنها برای من نهایتا ناامید وار کننده هستند. من می دانم اصلاحاتی که او می خواهد بر مبنای تشخيص غلط  جدی از چیزهای ست که ما را به درد  می آورد . 

Mittwoch, 24. August 2016

آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خودمختار / اوتونوم  محله ها

نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhood
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی در صفحه ذیل بخوانید
http:// www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل یازدهم
Some Comments on the Literature
برخی از نظرات پیرامون نوشتجات / ادبیات (غیر مستبدانه موجود در جنبش-م)
(در 9 قسمت)
*************************

(8) ,Globalization from Below: Jeremy Brecher,Tim Costello
and Brendan Smith

 جهانی شدن از پائین: 'جه رمی به ره چر'، 'تیم کوسته لو'

و 'برندان اسمیت'


 حیرت انگیز است ، با توجه به اینکه 'جه رمی به ره چر' اعتصاب(*) را نوشت! به عنوان مردی جوان، این کتاب ضد سرمايه دارى نیست ( رجوع کنید به 'جهانی شدن از پائین'، توسط  تیم کاستلو و برندان اسمیت. بوستون: ساوت اند پرس، 2000، 164صفحه+.) اعتصاب! کاملا ضد سرمايه دارى بود، و در سنت تئوری اعتصاب توده ای لوکزامبورگ و اسپارتاکوس و همچنین نظریه شوراهای کارگری آنارکو سندیکالیست ها  و شوراهای کمونیستی نوشته شده بود. درعوض، جهانی شدن از پائین نابودى سرمايه دارى را در نظر ندارد، چه رسد نابودى دولت، نه حتی در دراز مدت. در این کتاب، 'به ره چر' و هم نویسندگانش به لفاظی تئوریک غالب جامعه شناسانه از تغییر اجتماعی، درگیری های اجتماعی، و جنبش های اجتماعی، و به تئوری لیبرالی قدیمی از واقعیت قدرت واپس روی کرده اند . غمگینانه ، من معتقدم این کتاب معهذا بیانگر درک چارچوب متداول در میان به اصطلاح معترضان ضد جهانی شدن سال های اخیر است.
(*) Strike 
(+)Globalization from Below, by Jeremy Brecher, Tim Costelli, and Brenden Smith
Boston: South End Press,2000,164 pages



پاراگراف ذیل از 'جهانی شدن از پائین' بطور خلاصه بیانگر چیزیست که 
'به ره چر'، کاستلو و اسمیت فکر می کنند که در حال رخ دادن است:

در پاسخ به جهانی شدن از بالا، جنبشهائی در سراسر
  جهان در مکان های اجتماعی ای در حال ظهور هستند
که در حاشیه مراکز قدرت حاکم می باشند. اینها توسط
شبکه هائی بهم متصل هستند که  مرزهای ملی را در
نوردیده اند. آنها شروع کرده اند به توسعه حس همبستگی، 
 یک سیستم مشترک فکری، و برنامه مشترک. آنها
  از این شبکه ها استفاده میکنند تا هنجارهای جدیدی را
  به شرکت های بزرگ، دولت ها، و نهادهای بین المللی
 تحمیل گردانند.





این جنبشها "از گروه بندی های نسبتا مستقل تشکیل شده اند،" هر چند به طور معمول اما نه منحصرا از سازمانهای غیر دولتی/انتفاعی (ان جی او*)، بلکه همچنین در مواردی از اتحاديه ها، کلیساها، جنبش های اجتماعی محلی، روشنفکران، وغیره. نویسندگان با اتخاذ یک عبارت از یک مقاله در اکونومیست به توصیف این پدیده پرداختند. آنها اسمش را "هجوم ان جی او(+)" گذاشتند.
 NGO (*) (+) NGO Swarm 



تصویر اینجا، سپس، همانا سازماندهی توده های وسیع مردم بدرون سازمانهائی ست با هدف خاص و کمپین هائی در موضوع واحد که شبکه وار در مقیاس جهانی فعالیت
میکنند ، و بنابراین ظاهرا با بدست آوردن قدرت به اعمال تغییرات در نهادهای موجود طبقه حاکم خواهند پرداخت. "همسان کردن هدف جنبش،" نویسندگان مدعی هستند "آوردن به اندازه کافی کنترل دموکراتیک بر دولت ها ، بازارها، و شرکت های بزرگ است که به مردم و سیاره اجازه زنده ماندن داده تا شروع کنند به شکل دادن آینده ای قابل دوام." آنها استدلال می کنند که "استراتژی اصلی جنبش جهانی شدن از پائین همانا شناسایی کردن نقض هنجارهای موجود، تقاضا کردن از بازیگران قدرت برای منطبق کردن خود با هنجارها، و تهدید کردن پایگاه های رضایت که آنها بدان وابسته هستند اگر آنها موفق به انجام این کار نشوند." احمقانه است که فکر  کنیم  میتوان وزارت امور خارجه، جنرال الکتریک، یا بانک جهانی را دموکراتیزه کرد. چیزی که اصلا بخشی از این تصویر نیست همانا فکر برچیدن دولتها ، بازارها، و یا شرکت ها و جایگزین کردن آنها با ترتیبات/تنظیمات اجتماعی اصیل دموکراتیک. (خوشبختانه، با این حال، برچیدن دولت ها، بازارها، و شرکت ها در تصورات اقلیت مهمی از تظاهرکنندگان امروزی علیه جهانی کردن(از بالا-م) توسط  کمپانیها وجود دارد ، اگر چه این از طرف مؤلفان مورد متوجه واقع نگردیده .)




این  کتاب بگونه شگفت انگیزی اصلاح طلب/رفرمیست است، و همانند اکثر رفرميسم، عمیقا ساده لوح نیز هم میباشد . نویسندگان به طور کامل درک نمیکنند یا درکی از ماهیت واقعی دشمنی که با آن  مواجه هستیم ندارند. با عدم توان در به نظر گرفتن  سیستمی که مبتنی بر سود میباشد، آنها قادر به درک این نیستند که بسیاری از اصلاحاتی که دنبال اعمال کردنش هستند با سیستم ناسازگار است، یا که در فاز کنونی، سیستم توانائی انطباق این اصلاحات را بدون نابودی کردن خود ندارد، و در نتیجه، سرمایه داران معاصر از لحاظ مالی با این اصلاحات خواهند جنگید چرا که مسئله بقا برای آنها ست.




این نظریه پردازان جهانی شدن از پائین، با این حال، هنوز این را درک نمیکنند. آنها فکر می کنند که این اصلاحات را میتوان از طریق اعتراضات/تظاهرات و پا پس  کشیدن ازرضایت اعمال/تحمیل کرد. این آنجائی ست که استفاده کردن آنها از مقولات جامعه شناسانه حاکم سر راهشان را میگیرد . هر چند آنها گهگاه از واژه سرمایه جهانی استفاده میکنند، آنها واقعا از سرمايه دارى به عنوان سیستمی تاریخی آگاه نیستند، بلکه صرفا بگونه انتزاعی از "نهادهای تاسیس شده" و "قدرت قدرتمندان" صحبت میکنند. آنها ادعا می کنند که چنین قدرتی "بر اساس مشارکت فعال برخی از مردم و موافقت و/ یا رضایت دیگران میباشد." آنها معتقدند که این قدرت را میتوان توسط عقب نشینی کردن/پس گرفتن رضایت به چالش کشاند. "جنبشهای اجتماعی  را با پس گرفتن جمعی رضایت از نهادهای تاسیس شده  میتوان درک کرد." این ممکن است بطور انتزاعی و در بلند مدت درست باشد (هر چند آپارتاید در آفریقای جنوبی، برای نیم قرن، پس از اینکه اکثریت قریب به اتفاق ازش متنفر بودند،جان سالم بدر برد ). اما در این جا و اکنون، از آنجائی که آنها فاقد هر گونه دانش کنکرت از آنچه که ضرورتهای واقعی سرمایه داری معاصرحکم میکند میباشند(برای ادامه بقای خود به عنوان سرمايه داران)، نظریه پردازان ما بسوئی رفته اند تا خود سرانه در خواستهای رمانتیک کنند .




لیست های طولانی این خواسته ها  در "پیش نویس برنامه جهانی" ارائه شده است. آنها می خواهند به " بدهی برده داری جهانی پایان دهند"؛   در" توسعه پایدار سرمایه گذاری کنند"؛  "سیاست های ملی اشتغال کامل را مجددا برپا کنند"؛ "به غارت کردن در صادرات منابع طبیعی پایان دهند"؛ "به سلطه پولهای کلان در سیاست پایان دهند "؛ " تجارت بین المللی و موسسات مالی را دموکراتیزه گردانند"؛  "اقدام به ایجاد 'پول داغ' مالیاتی کنند"؛ "تشویق به توسعه و نه ریاضت"؛ " بازارهای جهانی را مجبور کنند که برای اقتصاد کشورهای در حال توسعه کار کنند"؛ "ایجاد کمیسیون حقیقت اقتصاد جهانی "؛ و به همین ترتیب. تمام این قرار است که توسط شبکه جهانی ای از گروه های مستقل و نهادهای غیر انتفاعی ، از طریق کار دولت ها ، شرکت ها،  بازارها، و نهادهای بین المللی مالی بسرانجام رسد .




من فکر نمی کنم. هجوم سازمان های غیر دولتی  نمیتواند جامعه محسوب شود. تازه نمی تواند سرمایه داری را نابود کند، یا حتی اصلاح - که واقعا به نظر میرسد همه هدفش باشد . جهانی شدن از پائین ، آنطور که توسط 'به ره چر'، کوسته لو، و اسمیت، شرح داده شده است ، مفهوم بد ناقصی از مبارزه برای آزادیست.