Samstag, 6. August 2016

آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خودمختار / اوتونوم  محله ها

نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhood
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی در صفحه ذیل بخوانید
http:// www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل یازدهم
Some Comments on the Literature
برخی از نظرات پیرامون نوشتجات / ادبیات (غیر مستبدانه موجود در جنبش-م)
*************************

(2) Libertarian Municipalism :Murray Bookchin
 آزادیخواهی در حیطه شهرداریها: موری بوکچین 



لازم است تفاوت استراتژی ای که من پیشنهاد می کنم را با 'آزادیخواهی شهرداری' موری بوکچین تشخیص داد. (برای شرح و ارجاع متون مربوط به بوکچین، به جنت بیل ، سیاست محیط زیست/ اکولوژی اجتماعی: آزادیخواهی شهرداریها[مونترال:  کتابهای رز سیاه, 1998, 187صفحه].) رجوع کنید(*). خصومت بوکچین نسبت به سازماندهی محل کار به سالها پیش بر میگردد. در همان مقاله 1968 اش "اشکال  آزادی،" منتشر شده در آنارشیسم پسا کمبود(+) او طرح ساده ای از رد شوراهاى کارگرى به نفع انجمنها / مجامع مردمی ارائه میدهد . اما حداقل در آن مقاله هنوز  شوراهاى کارگرى را بعنوان "ابزارهائی انقلابی  برای تصاحب اقتصاد بورژوائى" تشخیص میدهد . در طی سالهای بعد، این نقش کارگران در نوشته هایش ناپدید شده است.  با شروع مقالات بوکچین  پیرامون آزادیخواهی شهرداریها در سال 1985 (هر چند بسیاری از تم ها قبل از 1985 مشهود بوده کار، کارگران و محله های کار عملا از بین رفته اند، و رد سرسختانه آنارکوسندیکالیسم از طرف او شدت گرفته بود. در مقاله اخیری که در دیدگاه های چپ سبز( ژانویه 2000*+) به چاپ رسیده بوکچین یک بار دیگر برعقیده خود مبنی بر اینکه مدیریت محل کار توسط خود کارگران و تعاونی ها نمی توانند بخشی از یک استراتژی انقلابی باشند پا میفشارد. تاکید تمام او بر مجمع های مردمی ست، حال آنکه بوکچین میخواهد اینکار را با پیروزی انتخابات در شهرداریهای محلی تحقق بخشد!
  (*) Janet Biehl , The Politics of Social Ecology:Libertarian Municipalism 
Post -Scarcity Anarchism(+)
Left Green Perspective(*+)



من معتقد نیستم که ما می توانیم حاکمیتهای موجود در شهر را به مجامع براساس دموکراسی مستقیم تبدیل کنیم حتی اگر برنده انتخابات شویم من حتی به انتخابات معتقد نیستم). آنها بیش از حد با بوروکراسی ایالتی و فدرال در ارتباطی تنگاتنگ هستند. من فکر می کنم ما باید حکومتهای موجود شهری را دور زده و به طور مستقیم به تشکیل انجمنهای محله اقدام ورزیم . به خودی خود، این هرگز موفق نخواهد شد. میبایست توام گردد با مبارزات برای محل کار و مجمع های خانگی/اهل خانوار . همانطور که قبلا بحث شد، طرح من سه رویکرد طولانی مدت است . شما میایست برای دموکراسی مستقیم و خود گردانی در همه جا مبارزه کنید (حتی در  بسیاری از سازمان های داوطلبانه و شرکتهای غیرانتفاعی).انجمنهای محله واحد عالی شورای تصمیم گیری خواهند بود، اما نمی توان آنرا از هیچ بوجود آورد ، به طور جداگانه و بگونه ایزوله از هر چیز دیگری (بقیه زندگی اجتماعی).

درطرح بوکچین، اصلا مشخص نیست چگونه این شهرداریهای آزاد حتی به کنترل "اقتصاد" دست خواهند یافت ( مقوله ای که من مردود میشمارم ، همانطور که پیش تر گفتم)، هر چند که این هدف طرح اوست. او دیگر هرگز اشاره ای به
بدست گرفتن ابزار توليد در محل تولید نمیکند. تولید توسط شهرها بدست گرفته خواهد شد. اما او هرگز توضیح می دهد چگونه. در نوشته هایش پیرامون استراتژی، او دیگر به ندرت در باره کار تعاونی به عنوان بنیاد حیات آزاد جمعی صحبت میکند (اگر چه این موضوع در نوشته های تئوریک قبلی او حضور دارد).هم چنین او دیگر زیاد در مورد لغو دستمزد برده داری صحبتی نمی کند. او به ندرت در مورد پول ، بازارها، یا تجارت صحبت می کند. دموکراسی داخلی، و از این رو  آزادی زاد و ولد، دیگر بخشی از استراتژی او نمیباشد .


یک دلیل ، در کنار دیگر دلایل، که او مبارزه محل کار را رد می کند همانا موضع طولانی مدت او پیرامون همسو انگاشتن جایگاه هویتی پرولتاريا با کارگران صنعتی ست. این تعجب آورست که از مرد متبحر/ دانشمندی چون او چنین خطای ابتدائی سر زده باشد، اما میبینیم که رخ داده. طبیعی است، اگر طبقه کارگر در حال حاضر فقط یک اقلیت کوچک موجود در کارخانه های صنعتی میبودند که به سرعت در حال ناپدید شدن اند، به جای طبقه ای که عملا شامل جمعیت کل سیاره میباشد، سپس بدیهی است که نتواند نقش زیادی در ایجاد انقلاب داشته باشد.


این نوشتجات بوکچین عمدتا در زمینه فلسفه است و خیلی جزئی پیرامون مسائل مشخص/کنکرت. طرح واقعی معمولا در یک پاراگراف کوتاه خلاصه می گردد، گیر کرده در صفحات تئوریزه شده . این بار سنگین نظری توسط چنین نخ نازکی آویزان است . در اینجا نمونه ایست از "معنای کنفدرآلیسم "( دیدگاه های سبز، شماره 20، نوامبر 1990):
  
پس، کنفدرآلیسم چه هست ؟ مهمتر از همه شبکه ای از مدیریت
شوراهاست که اعضا و یا نمایندگانش از انجمنهای دموکراتیک 
بگونه رو در رو، در روستاهای مختلف، شهرها، و حتی محله هائی
 از شهرهای بزرگ انتخاب می شوند. اعضای این  شوراهای
 کنفدرال شدیدا تحت قیمومت،عزل پذیر، و به مجامعی که آنها را
  انتخاب میکند بمنظور هماهنگی و مدیریت سیاست های فرموله شده
  توسط خود مجامع مسئولیت دارند. عملکرد آنها بنابراین
  صرفا اداری و عملی ست ، نه تعیین سیاست بمانند عملکرد
  نمایندگان در سیستم حکومت های جمهوری خواه.

همین! پس برگشت به فلسفه بافی. برگشت به توصیف معنای شهروندی (مفهومی که شاید بیش از حد نزدیک است به دولت- ملت و دموکراسی پارلمانی که دیگر بخواهد  مفید باشد). و تازه این قرار است به معنای دموکراسی مستقیم باشد. خیلی ببخشید ، اما من گمان نمی کنم(بزبانی دیگر: بیخیالش-م).




از سوی دیگر، بسیاری از فلسفه بافی هایش بما کمک میکند که معنای غیر متمرکز ترتیبات اجتماعی روشن گردند. تمرکز بخشیدن او بر مجمع محلی مردمی به عنوان سنگ بنای زندگی اجتماعی آزاد، دمکراتیک، مستقل درست میباشد . علاوه بر این، بسیاری از محدودیت های استراتژی صرفا مبتنی بر مدیریت کارگری در محل کار، که بوکچین توجه ما را بدان جلب میکند ، صحیح اند.




همانطور که من در بالا بحث کردم، به خودی خود ، محله های کار متعلق به کارگران هرگز نمیتواند سرمایه داری را سرنگون کند. بنابراین، تصاحب کردن وسائل توليد  به خودی خود هرگز نمی تواند منجر به سرنگونی سرمایه داری و یا استقرار نظمی نوین در جهان گردد. ما همچنین میبایست به کل  قدرت تصمیم گیری را از طبقه حاکم بدست گرفته و آن را به مجمع های محله انتقال دهیم ، کار را بعنوان کالا لغو گردانده، و آنرا از بازار مبتنی بر ساخت کالا برای سود خارج کنیم .




بوکچین( بقول مثلی آمریکائی-م) 'نوزاد را با آب حمام بدور انداخته است'(بزبان دیگر زیر پای خود را خالی گردانده-م). خیلی ناراحت کننده است که چنین آنارشیست دانشمندی، با تمام چندین جلد نوشته جات و شهرت و پیروان گسترده ، بتواند اینگونه سرسختانه و با این شدت به استراتژی ناقص خود پای بند بماند، آنی که هرگز در یک میلیون سال موفق نخواهد شد.


1 Kommentar:

Rosa hat gesagt…

اما او هرگز توضیح می دهد چگونه. در نوشته هایش پیرامون استراتژی، او دیگر به ندرت در باره کار تعاونی به عنوان بنیاد حیات آزاد جمعی صحبت میکند (اگر چه این موضوع در نوشته های تئوریک قبلی او حضور دارد).هم چنین او دیگر زیاد در مورد لغو دستمزد برده داری صحبتی نمی کند. او به ندرت در مورد پول ، بازارها، یا تجارت صحبت می کند. دموکراسی داخلی، و از این رو آزادی زاد و ولد، دیگر بخشی از استراتژی او نمیباشد .


اما او هرگز توضیح نمی دهد چگونه

مرسی عالی بود.
فکر می کنم بوکچین شاید بدلیل استالینیسم از "حکومت پرولتاریا" می ترسد و روی شهرداریها حساب باز کرده.
که البته در ترکیه و سوریه کُل نهاد شهرداریها بسیار آتونوم و قدرتمند هستند. برای همین است که اردوغان خواستار تغییر قانون اساسی است. که ریاست جمهوری بگذارد و قدرت شهرداریها را منحل کند.
به نظر من هم دور زدن سرمایه داری کاری کارستان نخواهد بود.
کارخانه ها را تنها با یک انقلاب می توان آتونوم کرد. کنترل سرمایه داری بر تولید سهمگین است.
و هیچگونه رفرمی را نمی پذیرد.
خسته نباشی رفیق