Sonntag, 14. August 2016

آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خودمختار / اوتونوم  محله ها

نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhood
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی در صفحه ذیل بخوانید
http:// www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل یازدهم
Some Comments on the Literature
برخی از نظرات پیرامون نوشتجات / ادبیات (غیر مستبدانه موجود در جنبش-م)
*************************

(4) Realistic Utopia:Ralph Miliband and Daniel Singer
اتوپیای (مدینه فاضله) واقعگرایانه : رالف میلی بند و دانیل سینگر




در اینجا دو فرد باهوش و زکاوت، رادیکال های متعهد ، هر دو با تحصیلات عالیه و عمیقا آگاه هستند ، ولی با این وجود هنگامی که مسئله برون رفت از سرمايه دارى و آزاد شدن مطرح است دچار شکست در تصوراتشان شده اند. آنها به نظر میرسد که نمی توانند دامن خود را از دولت - ملت برهانند . مواردی را که به آن رجوع میکنند نشان از فاجعه عمیقی که بر ما رفت میدهد وقتی مارکسیست ها آنارشیست ها را از انقلاب بیرون کردند و موفق شدند بیش از یک قرن بیرون از جنبش نگه دارند. هر دو مرد از گذشته / پیش زمینه قوی مارکسيستى می آیند، اگر چه قطعا هیچ کدامشان را نمی توان مارکسیست ارتدوکس در نظر گرفت; در واقع، هر کدام کلی کار در راستای ایجاد سیاست های رادیکال مربوط به زمان خود انجام داده اند. هر چند مارکسیست ها خود بر این باور اند که کمونيسم جامعه بی دولت است، این ایده تا کنون آنقدر به پس زمینه دوری فرستاده شده که هیچ ارتباط امروزی با عناصر موثری برای مبارزات ضد سرمايه داری شان ندارد. در نتیجه، بهترین تصویری که آنها می تواند داشته باشند یک " اتوپی واقع بینانه " است (عبارتی که توسط سینگر استفاده شده که منظورشان آرمانشهری ست که در واقع با توجه به شرایط فعلی می توان بدان دست یافت. و برای آنها این به معنی کار از طریق دولت میباشد- چیزی که این دو رادیکال پیشنهاد میکنند.


در ' سوسياليسم برای عصر شکاکان'( لندن: ورسو،221صفحه،1994) میلی بند(*)
 خلاصه تحسین برانگیزی علیه سرمايه دارى ارائه میدهد ، و به همان اندازه خلاصه تحسین برانگیزی از آرمان های سوسیالیستی در کل - مبارزه برای دموکراسی، برابری و کنترل اجتماعی بر اقتصاد، ایده هائی اند که  اکثر رادیکال ها می توانند با آن توافق کنند. اما بعد مشکلات شروع میشود، مهمترینش آن است که میلی بند هنوز معتقد است که این آرما ن ها را می توان در دولت به دست آورد. او کاملا در چارچوب دولت - ملت فکر می کند. او به خوبی به شکست تاریخی سوسيال دمکراسى در اروپا واقف است. درواقع، او به تجزیه تحلیل یکی از برجسته ترین نمونه های اخیر چنین شکستی می پردازد : دولت 'فرانسوا میته قان'(+) در فرانسه. میته قان با حمایت گسترده عمومی به قدرت رسید،با نیت های رادیکال قابل محترمی، و داشتن اکثریت در دولت. او به هیچ جا نرسید . برنامه های اصلاحاتی  او توسط طبقه حاکمه مسدود شد. او خنثی شد/ بی پاسخ ماند. پس 'میلی بند' هم از مقاومت شدیدی که سرمایه داران در برابر هر گونه تلاش جدی برای تغییر نظام اتخاذ میکنند واقف است و هم از ابزارهای زیادی که آنها قادر به استقرارش هستند. ولی او از این استراتژی دست نمیکشد.او هنوز فکر می کند که امکان پیروزی سوسیالیست ها از طریق انتخابات و کنترل دولت موجود است، سپس از دولت برای سرنگونی سرمايه دارى استفاده کرده و سوسياليسم را نیز استقرار . او یک فصل بزرگ را به  "سیاست بقا"(*+) اختصاص داده است، تا به بحث در مورد کارهای مختلفی که یک دولت سوسیالیست ممکن است برای دفع حملات طبقه حاکم از آنها استفاده کند بپردازد، در قدرت باقی بماند، و به سوسياليسم برسد. (کمونيسم، در مفهوم اصلی جامعه بدون دولت، به نظر می رسد از دید او ناپدید شده است.)
(*)  Socialism for a Sceptical Age ( London : Verso) , Ralph Miliband
(*+) Francois Mitterand (+) / The Politics of Survival


 کتاب اخیر  سینگر(*)،' قرن کی ؟ آنها یا ما ؟' (نیویورک: انتشارات ماهانه 'مانتلی ریویو'، 295 صفحه، 1999) تم های مشابهی را پیش رو میگذارد. اما برای او نه تنها  امکان استفاده از دولت وجود دارد بلکه لازم نیز هم ( اگر چه، او به حفظ سنتی، هدف غائی منحل کردن دولت، در نهایت ، پایبند است ). ما نیازمند یک دولت هستیم  تا به دفع "حمله وحشتناک، از جمله خروج سرمایه،محدودیتهای تجاری، تحریم، و احتمالا، ابزار خشونت آمیز بیشتر"سرمايه داران، که مطمئنا  خواهد آمد، بپردازد . دولت کنترل شده توسط رادیکال ها ( کمونیست ها و سوسیالیست ها )  برای شکست دادن این ضد انقلاب و مهندسی کردن گذار از سرمايه دارى به سوسياليسم ضروریست .

 (*) Singer :Whose Milliennium ? Theirs or Ours? (New York
Monthly Review Press, 1999,295 pages)





این استراتژیها کاملا غیر واقعی اند. آنها مدینه فاضله (آرمانشهر) واقعی نیستند; آنها  رویا / امیدهای واهی اند . مدتها متعجب و متحیر مانده ام که چگونه برخی از انقلابیون کماکان میتوانند به استراتژی دو مرحله ای بچسبند- اول تصرف دولت، و سپس استقرار کمونيسم با ملغی کردن دولت سرمایه داری) - در مقابل شکست قریب به اتفاق نزدیک به یک قرن این استراتژی تا به امروز، ابتدا در روسیه و شرق اروپا با لنينيسم
، سپس در اروپای غربی با سوسیال دموکراسی ، و در نهایت در سراسر جهان مستعمره در مبارزات آزادیبخش ملی. (بخوان: در آفریقا، جنوب شرق آسیا، خاورمیانه، و آمریکای مرکزی / جنوبی- مترجم.) این مبارزات طولانی تاریخی بدون هیچگونه شک و شبه ثابت کرده اند که برای رسیدن به کمونیسم واقعی- یعنی، یک جامعه بدون دولت ، یا آنارشی - با گرفتن کنترل دولت غیر ممکن است . چه چیزی برای بی اعتبار ساختن یک استراتژی لازم است ؟ چرا ما واقعا واقع بین نیستیم و اعتراف نمی کنیم که هیچ چاره ای جز امتحان کردن روش دیگری پیش رو نداریم ؟

Keine Kommentare: