Sonntag, 3. Juli 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy 
 گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی

********************
Territories  (11)
اراضی

اگردولت - ملت ناپدید شود، و اگر زمین غیر کالائی گردد (*) تا دیگر بعنوان ملک با سندی تعریف نشود که با ثبت شدنش در دولت خرید و فروش آن با تسهیلات همراه  باشد، آیا هنوز مرزهای اراضی وجود خواهد داشت ؟ آیا شهرها، شهرستانها، روستاها، و محله ها مرز خواهند داشت ؟ شهرها و شهرستانها در ایالات متحده آمریکا در حال حاضر توسط ایالت ادغام گردیده اند، به آنها مرزهای اراضی بخشی اعطا گردیده. این مرزها برای هر منطقه ارضی در آن به اتوریته شهر یا شهرستان مجوزهائی برای چیزهایی مانند جمع آوری مالیات، اعمال قدرت پلیس، اعمال احکام شهری، و ارائه خدمات عرضه میگرداند. بدون اینکه ایالتهای بزرگتر  آنها را بدرون خود ادغام کنند،آیا شهرها و شهرستانها میتوانند مرزهای ارضی داشته باشند؟ آیا انجمنهای محله مرزهای ارضی خواهند کشید؟ گمان می کنم که آنها می توانند، اما احتمالا هیچ معنی نمیدهد که بگوئیم که محله صاحب زمین است و کنترل میکند زمینی را که بر روی آن نشسته اند. مفهوم مالکیت، قطعا با توجه به زمین ذخایر معدنی زیر آن، هوا بالای آن، و آب و گیاهان آن)، همراه با غیر کالائی شدن زمین ناپدید می گردد.
decommodified (*)


البته، خیلی از چیزهای فیزیکی مرز دارند. ساختمانها دیوارهائی دارند که درون را از بیرون جدا میسازد، و صحرا ها و کشتزارها محیط یا خط پایانی/ لبه ای دارند. مرزهای بزرگراه، تلفن، آب، فاضلاب، یا سیستم های گاز ممکن است توسط ردیابی کردن جاده ها، خطوط تلفن (یا لینک های ماهواره ای)، یا لوله ها ایجاد گردند. آیا باد مرز دارد ، یا آفتاب ؟ خوب، برخی مناطق بیشتر از دیگر مناطق باد و آفتاب میگیرند، بنابراین سئوالاتی ممکن است بوجود آیند مبنی بر اینکه چه کسی / کسانی از باد و آفتاب در جائی که از آنها بوفور موجود است استفاده میکند/نند. این اکنون دارد در مورد قدرت باد روشن میشود. در حال حاضر گفته میشود که برای تامین برق تمام کشور به اندازه کافی در غرب میانه آمریکا باد وجود دارد . اگر مالکیت را بتوان بر روی زمینی که این باد بیشترین شدت را دارد مطالبه کرد، پس حتی باد را می توان به کالا تبدیل کرد، و این تا حالا شده است.


گمان می کنم حتی در رودخانه می توان گفت مرزهائی وجود دارد، مشخص شده توسط سر چشمه، شاخه های فرعی، دهان، و دلتا (آبرفتی در دهانه رورخانه-م). اما از آنجائی که در جهان کالائی آب برروی اراضی مصنوعی تعریف شده در جریان است و  تحميل شده بر زمین توسط تعریف اجتماعی، اغلب مبارزاتی برای حق آب بوجود می آیند. چه کس حق استفاده از آب را دارد (و حتی چقدر می توانند استفاده کنند)؟ این پرسش ها را میبایست از لحاظ اجتماعی و سیاسی حل و فصل کرد . درمیان ترتیبات اجتماعی پیشنهاد شده در این کتاب این پرسش ها را با مذاکرات بین انجمنهای محله میتوان حل و فصل کرد. با لغو حقوق مالکیت، حقوق استفاده جای آنها را خواهد گرفت. ملک هم یک تعریف اجتماعی ست، و حقوق بر آن به صورت قانون توسط طبقه حاکمه برای تسهیل انباشت سرمايه نوشته شده است . اما حقوق استفاده می توانند بطور مستقیم در انجمنهای دموکراتیک محله حل و فصل شوند .


اگر استخر شنائی یا سالن ژیمناستیکی در منطقه خاصی وجود دارد، چه کسی میتواند از آن استفاده کند؟ اگرقرار بر هر گونه محدودیتی در استفاده از آن باشد، پس حق استفاده میتواند توسط عضویت در نزدیکترین انجمن محله برای آنها مشخص شود،  و یا توسط معاهده ای که برای ساخت و ساز و تعمیر و نگهداری از امکانات آن مذاکره گردیده، و نه با اقامت در قلمرو خاصی که تعریف شده با مرزهای کشیده شده توسط انجمن محله، چرا که احتمالا هیچ گونه مرزهای ارضی وجود نداشته است.


همین می تواند برای ساخت و ساز و تعمیر و نگهداری تمام سیستم هائی که سراسر مناطق وسیعی را می پوشاند بمانند جاده ها، تلفن، برق، آب، و الی آخر صادق باشد. اینها  توسط معاهده هائی فی ما بین محله ها که توسط انجمنها حل و فصل شده اند ساخته و نگهداری خواهند شد. برای ساخت چنین سیستمهائی معمولا نیاز به اختلال در زمین و کسانی که در آن زندگی می کنند دارد. به طور سنتی، تحت طبقه حاکمه دولت ها (دولتهائی که مدعی انحصار نیروئی درون قلمرو خاصی است زمین مورد نیاز برای این سیستم ها را بر مبنای حق " حوزه برجسته"(*) به سادگی مصادره میکردند . تحت آنارشی، بخاطر نبود چنین دولتهای اقتدارگرایانه، تمامی این پرسش ها در روند بحث، گفتگو، و توافق متقابل پیرامون قلمروها حل و فصل خواهند شد.
"eminent domin"(*)


مواد معدنی زیرزمینی مشکل خصوصا  ناهنجاری را مطرح میکند زیرا که استخراجشان اغلب شامل آسیب های شدید به سطح زمین و جابه جایی هر کسی که در آنجا زندگی میکند میگردد. اگر قدرت نظامی نتواند ساکنان سنتی زمین را از زمین اخراج کند، بعد چه میشود؟. اگر محله ای بر بالای معدنی نادر تازه کشف شده که عملا تمام جهان (از کومونیته های دموکراتیک مستقل) طلب نیاز مستقیم داشته باشند، بعد چه میشود؟ مذاکرات سخت. همکاری تعاونی، توافقهائی بشکل دموکراتیک . کمک های متقابل و به اشتراک گذاری.



این سئوال شامل سیستم ما از انجمنهای محله نیز هم می باشد. اگر هر محله انجمنی  مبتنی بر دموکراسی رو در رو دارد، تصمیمات  انجمن/مجمع محله بر چه کسانی اعمال خواهد شد؟ راه حل  من این است که محله از لحاظ اجتماعی تعریف میشود و نه توسط قلمروهای مرزی. بدین معنی که، تصمیمات مجمع/انجمن محله به شرکت کنندگان در مجمع اعمال می شود. محله با عضویت در مجمع  تعریف میشود ، نه توسط جائی که فرد در آن زندگی می کند. طبیعتا، ما نیاز به تعاریف گسترده و منعطفی خواهیم داشت تا پوشش دهد اعضای فعال و نیز غیر فعال، مهمان، کسانی که برگ غیبت موقت دارند،اعضای موقتی، و الی آخر را. برای مثال، غیر شرکت کنندگان ممکن مانند کودکان، و سالمندان فرتوت ، یا معلولان ذهنی که در خانوارهائی زندگی میکنند که شامل افرادیست در انجمنهای محله توسط تصميمات مجمع تحت پوشش قرار خواهند گرفت.


عمدتا، اعضای مجمع/انجمن محله تمایل به زندگی در همان منطقه جغرافیائی دارند. اما از آنجائی که هیچگونه مرزهای ارضی وجود ندارد،عضویت در مجامع محله ممکن است در برخی مناطق تا حدودی در هم بر هم باشد . بدین معنی که، ممکن است خانواده هائی که در کنار هم هستند متعلق به انجمنهای محله مختلفی باشند. همچنین، برخی پروژه های واقع در منطقه جغرافیائی محل سکونت اکثر اعضای شورای محله ممکن است توسط معاهدات فی بین محله ای کنترل شود، به جای  تصميمات شورای محله که آن پروژه ها ممکن است از لحاظ جغرافیائی چسبیده به آن باشند. بنابراین، اینکه چه پروژه ای و خانواده ای در حیطه کدام انجمن محله قرار میگیرد از لحاظ اجتماعی توسط مشارکت در مجمع محله تعریف میگردد، و نه بگونه ارضی . برخی از پروژه ها ممکن است توسط افرادی از محله های مختلف عضوگیری شوند، اما هنوز هم تحت حیطه / صلاحیت انجمن محله خاصی باشند  (احتمالا اکثریت مجمع محله ). به عبارت دیگر، اگرچه ممکن است پروژه ای تا حدودی مخلوط باشد، همیشه نیازی نیست توسط معاهده فی مابین محله ای هدایت شود. خانواده/خانوارها، با این حال، احتمالا مخلوط نخواهند بود. اعضای یک خانواده خاص تمایل به تعلق به مجمع خاص محله دارند، و بنابراین تحت حیطه همان شورای محله خواهد بود. اما حتی با خانواده ها، قطعا نیاز به انعطاف پذیری قابل توجه ای در مورد عضویت وجود خواهد داشت.


به همین دلیل من بر این باورم  که آنارشی ( کمونيسم حقیقی) تنها میتواند اجتماعی  تعریف شود و هیچ پایه ارضی/قلمروی ندارد.

Keine Kommentare: