Sonntag, 24. Juli 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy 
 گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی

********************
  
(15) On the matter of the size of Household and 

  Neighborhood Assemblies

در مورد اندازه اهل خانه/خانوار و انجمن/مجمع محله

منتقدی از طرح من گفت که تخمین اندازه من برای خانوار و مجمع های محله خیلی بدور از ذهن هستند . او(مونث) فکر می کرد که 25 نفرمناسب تر و واقع بینانه برای خانواده ها (نه 200-100)، و 250 برای مجمع های محله (نه 1000-1000). من فکر نمی کنم که اندازه خانوار ها واقعا آنقدرها مهم باشد. تا آنجائی که من فکر میکنم، اندازه اینها میتواند مقدار زیادی متفاوت باشد . شما بیاد دارید ،هر چند، که منظور من از اهل خانه واقعا گروه گسترده تریست، نه اقامت تک خانواری یا حتی خانواده  تعاونی . تصور من بیشتر یک کومونیته (جامعه) کوچکی ست . اهل خانه باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا داشتن اتاق زایمان ، تعمیرات ماشین آلات، مرکز تفریحی ، لباسشویی، و آشپزخانه جمعی /کمونی معنا داشته باشد. شروع کار برای آنی که من تصورش را میکنم ممکن است از بیخ و بن ساخته شود- یعنی ، مجموعه بزرگی از ساختمان ها، همه متصل بهم ، با امکانات فوق الذکر و محله هائی برای  سکونت انواع گروه های خانواده ای. من تصویر جائی را میکنم بمانند یک ملک اربابی/تیولی در قرون وسطی، و یا یکی از این خانوارهای بزرگ در یونان باستان یا رم با  حیاتی گسترده احاطه شده با اتاقهای خانواده و کارگاه های آموزشی. من به تازگی از صومعه بزرگی در اوآخاکا(استانی که کومونیته انقلابیون آنارشیست زاپاتیستائی در قسمتی از  منطقه آزاد شده ای در آن سکنا دارند-م) دیدن کردم  که مثل این ساخته شده بود، با داشتن منطقه 
  جمعی/کمونی ،مسکونی، و کارگاههای آموزشی که دور حیاطی ساخته شده اند.  قطعا حداقل 200 نفر را اسکنا داده بود، احتمالا بیشتر. اما البته ما از بیخ و بن  نخواهیم ساخت ، و یا حداقل نه خیلی زیاد ، نه در ابتدا. در واقعیت یک ترکیبی خواهد بود از ساختارهای موجود. ساختارهای فیزیکی موجود احتمالا تعیین خواهند کرد، در اکثر موارد و برای آینده پیش بینی شده ، اندازه خانوار ها را.



بیست و پنج نفر اصلا آن نوع خانوارهائی نیست که من در ذهن دارم. شما میتوانید 25 نفر در یک خانه بزرگ جا دهید . یک ساختمان آپارتمانی بزرگ خیلی بیشتر از این عدد است. شاید اندازه سئوال کلیدی نیست؛ بلکه، کاریست که یک خانوار انجام میدهد . آیا به اندازه کافی بزرگ هست تا برخی از مسئولیت های ابتدائی آموزشی، مراقبت های بهداشتی اولیه، ساختمان نگهداری، برخی مراکز تفریح و سرگرمی، مهد کودک، آشپزخانه جمعی، کارگاههای آموزشی، و غیره را در خود جای دهد؟ من تا به حال اینگونه خانوارهای گسترده را بعنوان راهی برای چینش دوباره، در دراز مدت ، زندگی روزمره مسکونی مان متصور میشده ام . اما این اماکن مسکونی 
متناظر با خانواده ها و یا حتی خانواده های گسترده نمی باشند. از این نظر، من فکر نمی کنم 100 و یا  حتی200  نفر خیلی زیاد باشد. اما به دلیل نبود معماری مناسب، ما احتمالا میبایست با خانوارهای بسیار کوچکتری شروع کنیم . این به طرح من به طور جدی تاثیر نمی گذارد.




سئوال در مورد اندازه شورای/مجمع محله احتمالا نشان دهنده موضوع جدی تر است. اندازه 250 نفر بیشتر شبیه انجمن بلوک است تا شورای محله. هر چه مجمع محله کوچکتر باشد، تعداد بیشتری از آنها وجود خواهد داشت، وبه هر کدام منابع کمتری اختصاص خواهد گرفت ، به موافقت نامه های بیشتری فی مابین محله  نیاز خواهیم داشت. رقم من توسط آنچیزی که فکر میکردم حد بالای امکان پذیری تصميم گیری دمکراتیک برای افراد در یک اتاق است بنیان گذاشته شده بود. جلسات شهری نیوانگند(1) می تواند کاملا بزرگ باشند، و خوب  کار می کنند. من مدتی در شهری درغرب میانه زندگی می کردم(منظور رفیق کانزاس- میسوری میباشد-م) که سالن اجتماعات بزرگی به شیوه مدور داشت که نزدیک به 6000 نفر را در خود جای میداد. من بارها شخصا در جلسات کاری در این ساختمان (با ظرفیت کامل) شرکت کردم که به شیوه  دموکراتیکی برگزار میشدند، با استفاده از 'قوانین رابرت'(2)، که با وجود این شامل کلی مشارکت و بحث توسط تعداد بیشماری از مردم بود، و همچنین طرح مبسوط نظراتی به روش منظم، با پیگیری بحث توسط هر کس و با رای گیری. این احتمالا حد بالا ست ، هر چند، در مورد اندازه . اما من می توانم  جلساتی را با تعداد 1000، 1500، یا 2000 نفر متصور شوم که به خوبی برگزار شوند ، به خصوص با توجه به اینکه پیشرفت هائی در مهارت های تصمیم گیریمان ایجاد خواهد شد. ممکن است که تصوری که به تازگی از 'جنبش عدالت جهانی'(3) ظهور کرده ، از 'شبکه عمل  مستقیم'(4) و دیگر گروه ها، گروههای کوچک با 'قرابت سببی/نزدیکی' (5) که از به اصطلاح  تصمیم گیری اجماعی پیروی میکنند، ما را در جهت اشتباهی کشانده و دید ما را از اینکه چگونه مجامع دائمی مشورتی کار خواهند کرد تیره کرده است.

(1) یا همان "انگستان نو" شامل 6 ایالت شمال شرقی(از 13 ایالت اولیه) ای که آمریکا را در سال 1776 تشکیل میدادند :
Maine / Vermont /  New Hampshire / Massachusetts / Rhode Island / Connecticut 
Robert's Rules(2):' قوانین رابرت' عنوان کتاب نوشته شده توسط 'هنری مارتین رابرت' (در اواسط دهه دوم قرن بیستم) که به راهنمائی برای انجام جلسات و تصمیم گیری در نظر گرفته شده است.
(5) Global Justice Movement (3) / Direct Action Network (4) /Affinity Group
 منتقد من به نظر می رسید فکر می کند که حتی 250 نفر نیز بیش از حد بزرگ است. او استدلال می کرد که "هنگامی که شما یک گروه به این اندازه دارید، افراد خاصی به طور کامل شروع به تسلط بر بحث و گفتگو میکنند، در حالی که تمامی دیگر افراد  گوش می دهند." اما این اتفاق می تواند در یک گروه به کوچکی هشت نفر نیز رخ دهد. ریشه کن کردن سلسله مراتب غیر رسمی واقعا مربوط به اندازه نیست (حداقل تا یک مرحله ). کارهای بسیار خوبی دقیقا در این مورد اکنون در حال انجام شدن است : اساس مجمع های مشورتی، و روندهای صریح و شیوه های مورد نیاز برای جلوگیری از سلسله مراتب غیر رسمی و اطمینان از دموکراسی مستقیم. با بهبود یافتن در مهارتهای جلسه (مهارت های دموکراسی مستقیم ما قادر خواهیم بود کلا از ظهور الگوهای اقتدارگرایانه جلوگیری کنیم، هم در گروه های کوچک و جلسات بسیار بزرگتر . بزرگترین مشکل ما با مجمع های بزرگ محله در حال حاضر همانا نداشتن امکانات فیزیکی آنهاست . و تا زمانی که بدانها مجهز شویم ، ما  احتمالا باید با مجمع های کوچکتری شروع کنیم. اما من هیچ مشکلات ذاتی نمی بینم، از نقطه نظر دموکراسى و شیوه زندگی، در مجامع بزرگتر، و من تعدادی مزایا را مشاهده میکنم. البته، من تلاش ندارم حکمی بی قید و شرط  صادر کنم . من شک دارم اگر قوانین سخت و سریعی در مورد این پرسش ها وجود داشته باشد. من می توانم متصور شوم که کومونیته ها خود را بگونه های متعددی سازماندهی کنند .

در ذهن من، تمام چیزی که کاملا ضروریست همانا خود گردانی مان از طریق مجمع های مشورتی مبتنی بر دموکراسی مستقیم ، بدون اقتدار/اتوریته محول شده به نمایندگان و با مرتفع کردن نیازهای فی مابین کومونیته ها از طریق بستن  معاهدات در ورای مذاکره . دلیل اصلی برای خواستمان در جلوگیری از سپردن قدرت تصمیم گیری به نمایندگان این نیست که  مردم قدرت خود را به دیگران واگذار کرده و دست به ایجاد نخبگان برای تصمیم گیری بزنند ، اگر چه این به اندازه کافی بد است. بنابراین این نیست که آنها  دیگر "افراد خود مختاری"، نیستند، چرا که چنین چیزی نیست. بلکه ، آنها  با این عمل جلوی خود را از شرکت در بحث پیرامون مسائل میگیرند . آنها خود را از طبیعت کسانی که توانائی اندیشیدن دارند  ساقط کرده و در عوض این عملکرد را به دیگران میسپارند.

Keine Kommentare: