آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy
گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی
گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی
********************
(19) Courts,Crime, Rights, and Law
دادگاه ها, جرم و جنایت, حقوق , و قانون
در مقاله (چاپ نشده) 1970 من "پیش نویس قانون اساسی برای جامعه پس از انقلاب ما"، تصور من از دادگاه های محلی متشکل بود از انتخاب حدود بیست نفر از کومونیته با شرایط محدود غیر قابل تمدید، نه قضات یا وکلای حرفه ای، نه دادگاههای عالی منطقه ای یا ملی، و البته بدون دادگاه عالی کشور . من هنوز فکر می کنم که این دقیقا لپ کلام است .
ما باید درک کنیم که مسائل جرم و جنایت، قانون، و حقوق در انجمن های دموکراتیک خود مختار/ مستقل محله جنبه کاملا متفاوتی خواهند گرفت. چیزی بنام تعریف عینی جرم و جنایت وجود ندارد، قانونی جهانی، یا حق مسلم. بنابراین این مسائل در واقع مفهومی همانند اکثریت / اقلیت درمیان انجمنهای محله دارند.
در واقع، مجمع محله به سادگی اختلافات را خود داوری خواهد کرد ، یا حداقل بعضی از اختلافات را. من همچنین میتوانم متصور شوم، با این حال، که تعدادی از انجمنهای محله ممکن است برای اینکار توافقی برای تشکیل دادگاه بعمل آورند. من حتی می توانم تصور کنم که بنوعی دادگاهی منطقه ای برگزار شود. مزیت این میتواند انداختن اندک فاصله ای باشد بین محله ای که در آن اختلاف بوقوع پیوسته و افرادی که آنرا قضاوت میکنند . این می تواند در برخی موارد مفید باشد. نکته این است که شورای/مجمع محله تعریف خواهد کرد که جرم چه هست و تصمیم خواهد گرفت چگونه با آن مقابله کند. همینطور است با قانون (در صورتی که وجود داشته باشد) و حقوق بشر.
در نظر بگیرید، به عنوان مثال، مفهوم به اصطلاح حقوق بین الملل ، اصطلاحی که ما در سال های اخیر بسیار شنیده ایم. حقوق بین الملل در واقع فقط مجموعه معاهداتی ست که توسط دولت های مختلف به تصویب رسیده اند بمانند کنوانسیونهای ژنو، قضاوتهای نورنبرگ ، یا معاهداتی در مورد شکنجه و یا مین ها. اما در نبود دولتی جهانی با پلیس و ارتش، معاهدات هیچ کاربرد عملی ندارند، جز از لحاظ اخلاقی . بنابراین حتی دولتهائی که پیمان را تصویب کرده اند میتوانند آنها را نادیده بگیرند. آیا ایده "قانون" در فقدان وسائل خشونت مورد نیاز برای پیاده کردنش (بازداشت ها، زندان، جرایم، اعدام ها، تهاجم مسلحانه) هیچ معنائی دارد؟ به اندازه کافی عجیب، این وضعیت با آنی که انجمنهای محله مواجه خواهند شد قابل مقایسه است.
مثال دیگری را بررسی کنیم: اصطلاح اعلامیه جهانی حقوق بشر. این سند، که نویسنده اصلی آن النور روزولت(*) بود، توسط سازمان ملل متحد به تصویب رسید، و در نتیجه بزعم قانون اساسی ایالات متحده، به قانون ایالات متحده مبدل گردید، همانطور در دیگر کشورهای عضو سازمان ملل متحد . همانگونه که میدانیم، اعلامیه کاملا با سرمايه دارى و سیستم ملت - دولت ناسازگارست . بنابراین اعلامیه جهانی توسط همه دولت ها نادیده گرفته شده / میشود.Eleanor Roosevelt (*)
همسر 32مین رئیس جمهور آمریکا1962-1884( پسرعمو/ دائی/خاله پنجم فرانکلین دی روزولت). در 15 سالگی به آکادمی آلن وود در لندن رفت و تحت تاثیر مدیر فمینیست آنجا خانم ماری سووستر(*) قرار گرفت...النور فمینیستی مبارز- حامی حقوق زنان در محل کار- و فعال ترین همسر رئیس جمهور آمریکا تا به امروز بوده... هوادار حقوق سیاهان و آسیائی تباران در آمریکا نیز بود ....و بارها با شوهرش پیرامون مسائل عدیده سیاسی اختلاف نظر داشت و آنها راعلنا بروز میداد....و بین 1952-1945 (حتی پس از مرگ شوهرش) نماینده آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل بود.
Marie Souvestre(*)
Marie Souvestre(*)
برای درک بهتر این قضیه ، بیائید مسئله حقوق حیوانات ، کودکان، و همجنس گرایان را در نظر بگیریم. در دهه های اخیر، اقلیتها بسیج گردیده اند تا با استدلال و تحریک / آژیتاسیون به اين حقوق دست یابند. در مورد کودکان و حیوانات، از آنجائی که آنها نمی توانند برای خود صحبت کنند، گروهی از بزرگسالان به اعمال این حقوق برای آنها دست یازیده اند. دیگران، احتمالا اکثریت در هر مورد، این مفهوم را که حیوانات، کودکان، و همجنسگرایان (مرد و زن) اصلا حقوقی داشته باشند را به سخره گرفته اند . پس روشن است که ادعای هر کس برای حق/حقوق مبارزه سیاسی ست بین کسانی که می خواهند و کسانی که آن را انکار میکنند.
این امر حتی برای چیزی شبیه به قتل نیز صادق است. سرمایه داران طبعا
باور ندارند که جنایت کارند زمانی که به کشتن دست میزنند، و آنها این عمل را در مقیاس بزرگ انجام میدهند - ترور، بمب گذاری، ایجاد قحطی / گرسنگی، جوخه های مرگ، قتل عام ، مسموم کردن ها ، و الی آخر. آنها برای توجیه پیشبرد اقداماتشان استدلال نیز میکنند . آنها همچنین کشتن کارگران را در کارخانجات و معادن شان جنایت بحساب نمی آورند. اما ما اکنون جنبشی جهانی ای داریم که دارد تلاش میکند این اقدامات را به عنوان جنایات تعریف کند. دادگاه بین المللی ای توسط معاهده ای تاسیس گردیده تا این موارد را قضاوت کند . البته، قدرت اجرائی ندارد، اما با این وجود قادر به آوردن تحمل برخی فشارهای اخلاقی میباشد. (ایالات متحده امضا آن را رد کرده است.) اما سرمایه داران بکنار، این تصور معمولی ست که هر کسی حق کشتن در دفاع از خود را دارد. در عین حال این نیز هم توسط پاسيفيست های متعهد مورد مناقشه است.
نکته این است که تمام این چیزها- جرم، قانون، حقوق - به مبارزه ای بین برخی از افراد و دیگران خلاصه میشود، بین اقلیت و اکثریتی. و این نیز بهمانگونه در مجمع های محله ما خواهد بود . نه دولتی وجود خواهد داشت ، نه دادگاه عالی، برای تصمیم گیری پیرامون مسئله، گرفتن طرف یک یا دیگری. ما باید خودمان حلش کنیم.
من مطمئن نیستم که چقدراینهمه قوانین گسترده ساخته شده در طول قرنها توسط دولت ها و دادگاه هایشان برای مردم آزاد مفید خواهد بود; من شک دارم خیلی کم. امیدوارم هرگونه قوانینی که نیاز به ساختنش را برای کمک به تنظیم امورات زندگیمان احساس میکنیم به حداقل مطلق نگه داشته شود، و تا حد امکان ساده باشد. مشكلات انطباق با آنها به هیچ وجه متفاوت تر از داشتن انطباق در هر تصمیم گرفته شده توسط مجمع محله نخواهد بود، و ما اساسا همان روش را میتوانیم دنبال کنیم.
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen