آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy
گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی
گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی
********************
Individuality and Privacy (10)
فردیت و حریم خصوصی
دو نفر به تصویر اساسی ای که من در کتابم کشیده ام اعتراض کردند، و گفتند که فردیت و حریم خصوصی را خفه میکند. یکی از این نظرها از طرف کسی آمد که می دانم فرد گرای متعصبی ست ، بنابراین توجه ای به سخنش نکردم . اما نظر دیگر از دوست رادیکالی است که گفت او علاقه ای در زندگی کردن در نوع جامعه ای که تصویرش را کشیده ام ندارد. خیلی شلوغ ، و بیش از حد خفه کننده(*) است( وضعیت بسته و ناهنجاری که بعضی ها- از لحاظ روانی- در محیطهای اجتماعی دچارش میشوند -م) . او همچنین گفت که حریم فردی و فردیت ( بقول غربیها اندیودوآلیتی) را نابود میکند.
Claustrophobic(*)
من با این نظرات متعجب و متحیر شده ام. یکی از اعتراض های اصلی رادیکال ها به
سرمايه دارى همانا موانعی ست که افراد برای تحقق حداکثر پتانسیل خود با آن مواجه میباشند. بردگان دستمزد بگیر نه آزادند و نه منابعی دارند ( به خصوص زمان، بلکه همچنین ثروت مادی) تا آنی که واقعا می تواند باشند. سرمايه دارى در واقع از افراد تشکیل نشده بلکه از نخبگان و توده ها تشکیل شده است. ما ها در بخش توده های این دوگانگی اتمیزه هستیم ، از خود بیگانه، و ایزوله / جدا شده. ما صرفا واحدهائی هستیم، کالا ، ما آدم / افراد نیستیم، منحصر به فرد و فرد، به معنای واقعی. قوی ترین ارتباطاتمان( لینک بقول غربی ها) با آنهائی ست که بما ستم میکنند، با کارفرمایان، بوروکرات ها، و بانکداران . ما خوش شانس هستیم اگر با مدیریت چندین رابطه خانوادگی و حلقه ای از دوستان وآشنایان را نجات دهیم. حتی اگر ما روابط گسترده شخصی و عضویت در انواع سازمان های داوطلبانه داشته باشیم، ما کماکان عملکردی اتمیزه داریم ،غیر افرادی از خود بیگانه، نه بعنوان افرادی حقیقی. کسانی که "پایان فرد" را سوگواری میکنند کاملا قضیه را برعکس میبینند. فردیت را هنوز می بایست به دست آورد. هدف انقلاب است. امکانش تنها توسط افراد آزاد میسر است ; در میان بردگان دستمزد بگیر غیر ممکن است. فردیت، مانند خود آزادی، دستاورد اجتماعی است، نه خصوصیاتی شخصی.
سرمایه داری فقط توهم فردیت می دهد. اگر شما پول داشته باشید، می توانید در هر جائی زندگی کنید یا هر کاری بکنید (تا زمانی که شما سعی در تعاونی زیستن نکنید، یعنی، یا در رد سرمایه داری). ارائه گزینه های به ظاهر بی پایان پیشنهاد شده به مردم توسط سرمايه داران تنها در چارچوب سلسله مراتب و نخبگان(ایلیت گرایان بقول غربی ها) است که سرمايه داران ایجاد کرده اند. انتخاب های خارج از این چارچوب بشیوه وحشیانه ای نابود میگردند . پس در نهایت، انتخابی که ما داریم ، بدون توجه به منافع مان، مانند انتخابی ست که بین کوکاکولا و پپسی داریم- اصلا انتخابی نیست.
یک فردیت حقیقتا غنی، تنها توسط مردمی خود گردان مستقل تحقق پذیر است. هر فرد عمیقا محاط گردانده خواهد شد در بسیاری از روابط اجتماعی، قالب غنی ای از روابط با افرادی دیگر، که هر یک از آنها عضو برابر جامعه تعاونی خود گردان خواهد بود. تنها از طریق چنین روابطی ست که فردیت حقیقی میتواند ظهور کند، نه در این تظاهر رقت انگیزی از زندگی که ما در حال حاضر داریم.
و اما در مورد حریم خصوصی، ما میبایست مراقب باشیم که حریم خصوصی را با انزوای اجباری اشتباه نگیریم . به یاد داشته باشید، یکی از بدترین مجازات ها در زندان ها سلول انفرادی ست. من با خوشحالی مبادله خواهم کرد کمی حریم خصوصی را با کمی خوش مشربی. و من نگران این نخواهم بود که محله های مستقل، محل کار، و مجامع خانگی به من اجازه ندهند که من باشم. من یقینا فضای شخصی بیشتری در آنجا خواهم داشت تا در اینجا . آیا دیگران در آن مجامع نمیخواهند فضائی برای رشد و بیان خود داشته باشند؟ آیا آنها نمی خواهند زمانی را، فضائی را، و منابعی را که به آنها فرصت انفجار شدید خلاقیتی را که توسط پيروزى ما ، با ظهور ما در نهایت "قلمرو آزادی" ممکن ساخته را آزاد گردانند ؟