Donnerstag, 23. Juni 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
=======================
فصل دهم
Further Discussion of Topics Relevant
to the Proposed Strategy 
 گفتگوئی بيشتر در مورد موضوعات مربوط به استراتژی پيشنهادی

********************
 Thinking Strategically (8)
استراتژیکی اندیشیدن 

در اندیشه های رادیکال اجتماعی یک سردرگمی طولانی و گسترده  درباره اینکه آیا آگاهی تعیین کننده است یا نه ( به اشکال مختلف شناخته شده به عنوان مشکل زیر بنا / روبنا ، دوگانگی موضوع(سوژه) / شی (ابژه) ، یا رابطه بین بودن و آگاهی) وجود دارد. یک منتقد از استراتژی این کتاب گفته که این کتاب یک فرضیه از پیش فرض شده، گسترده، آگاهی ضد سرمايه دارى دارد. و از آنجا که این منتقد به وجود چنین آگاهی در حال حاضر اعتقاد ندارد، سئوالش اینست که از کجا خواهد آمد ؟ او در ادامه گفت که شاید اگر سرمایه داری شروع به فروپاشی میکرد و بقای تعداد زیادی از مردم در معرض خطر میبود (در واقع، بقای صدها ميليون انسان همین حالا  در معرض خطر است)، شاید آنوقت استراتژی بواقعیت مبدل  می شد. مفهوم این حرف منتقد در اینجا این است که آگاهی رادیکال توسط شرایط تاریخی تولید میشود. این راه نادرستی است در نگاه کردن به مسائل . این بینش پاسخ آزادانه ، خلاق مردم را به شرایط شان  نادیده می انگارد.


خوشبختانه، یک راه روشن از این سر درگمی وجود دارد: استراتژیکی فکر کردن. منقد من بنظر نمی رسد آگاه باشد که او دارد در مورد تاریخ صحبت میکند و نه به جای اقدام در آن . این همیشه در مورد کسانی که گرایش های عینی (ابژکتیو) دارند صادق است. آنها همیشه در خارج تاریخ ایستاده و به آن نگاه میکنند ، به جای ساختن تاریخ به عنوان یک شرکت کننده فعال. هنگامی که ما یک پروژه داریم ،وقتی که ما در حال تلاش برای انجام کاری هستیم (عملی هدف گرا ) ، سپس این معضل کاملا نادرست موضوع / شی ناپدید میشود. ما به آن چیزی که میبایست با آن کار کنیم و به چیزی هائی که در سر راهمان است نظر می افکنیم، و از آنجا شروع میکنیم. و ما ایده این پروژه(کتاب-م) را از کجا گرفتیم؟ ما آن را خلق کردیم ، ازهیچ. 


مارکس، مدتها پیش، راه را نشان داده، هنگامی که او در هيجدهم برومر نوشت، "انسان خود تاریخش را میسازد، اما آنها آنرا آنطوری که دلخواهشان است نمیسازند; آنها آنرا تحت شرایطی که خود انتخاب میکنند نمیسازند، بلکه تحت شرایطی که مستقیما با آن مواجه هستند، داده شده و از گذشته منتقل گردیده است. سنت تمامی نسل های مرده بمانند یک کابوس بر روی مغز زندگان سنگینی میکند." متاسفانه، برای رادیکالها جذب این بینش دشوار بوده است . آنها تمایل به فراموش کردن پنج واژه اول دارند -"انسان خود تاریخش را میسازد" - و در عوض تنها یادشان مانده که اعمال ما توسط گذشته مشروط گردیده است . حتی یکی از گروه های نظریه پرداز مورد علاقه من، که در حال حاضر بعنوان مارکسیستهای مستقل شناخته شده اند ، اما من همیشه به نام کمونیستهای ضد بلشويک یا مارکسیست های غربی آنها را صدا میکرده ام ، اغلب این اشتباه را مرتکب میشوند(*) که در مورد طبقه کارگر از خارج مینویسند ، به جای استراتژیست هائی که برای لغو برده دارى مزدى از درون فعالیت میکنند .
    guiltyتحت الفظی بعنوان گناهکار(*)


 خنده دار اینست که این رویکرد تعیین کننده(دیترمینیستی) تنها به طبقه کارگر اعمال می شود، هرگز به طبقه حاکم چنین برخوردی نمیشود،حتی توسط روشنفکران رادیکال. این تصوری آرمانگرایانه است که کارگران متصور شوند چگونه می خواهیم زندگی کنیم و برای ایجاد این زندگی مجموعه برنامه هائی را مدح نظر داشته باشیم . اما هیچ کس تا کنون حتی فکر اینرا هم نکرده که بگوید وکلا، صاحبان مزارع (نیشکر و پنبه-م) و تجار که در فیلادلفیا درتابستان 1787 دور هم جمع شدند نمیتوانستند چنین کاری را بکنند. به سختی روشنفکر رادیکال زنده ای را می یابید که این ایده در ذهنش نباشد که ما  در حال حاضر نمی توانیم در مورد شکل جامعه نوینی که می خواهیم سخنی بمیان آوریم و به ممنوعیت مارکسیستی تفکر آرمانگرایانه (که آسیب زیادی به مبارزه ضد سرمایه داری رسانده) پایبند نباشد. اما آنها حتی فکرش را هم نمیکنند که در مورد نویسندگان قانون اساسی 1787 چنین چیزی بگویند . زیرا، چه کسی می تواند انکار کند که این آقایان نه تنها توانستند به تفصیل شرح جزئیات ساختارهای سازمانی را که می خواستند بر روی کاغذ بیاورند، بلکه در ادامه به تنظیم و فراتراز آن موفق شوند که رویاهای دیوانه کننده شان را پیرامون شکل گیری زندگی اجتماعی کل کشور برای دو قرن بعدی را تحقق بخشند.


بگذارید در نهایت، پس از مدتها ، به تمامی بحثهائی که ما را چیزی جز آلت دست تاریخ نمیداند پایان دهیم . ما نمیتوانیم تنها آن باشیم حتی اگر می خواستیم، اما تا زمانی که ما معتقدیم که هستیم(یعنی آلت دست تاریخ بودن -م)، به شانس ما برای رسیدن به آزادی  لطمه می زند . ما میبایست به بازیگران/فعالان  آگاهی بر روی صحنه تاریخ تبدیل شویم. این تنها راهیست که می توانیم حاکمانمان را شکست دهیم ، کسانی را که اینگونه عمل میکنند و روش هر روزه شان در انجام کسب و کار و در دفاع از امپراطوری خود میباشد . آنها به طور مداوم بر روی مخالفان پروژه خود، که به معنی انباشت سرمايه است، و برداشتن قدمهائی برای مقابله با آن، نظارت میکنند. آنها خودشان را خیلی در مورد اینکه تاریخا نقش تعیین کننده ای دارند یا نه ناراحت نمیکنند. در این مورد، و تنها در این مورد ، ما میبایست از آنها درس بگیریم. ما میبایست (این درس را بگیریم) اگر می خواهیم زنده بمانیم. ما میبایست شروع کنیم به دست گرفتن اختیار زندگی خودمان. پس به یاد داشته باشید: استراتژیکی فکر کنیم.

1 Kommentar:

Rosa hat gesagt…

بگذارید در نهایت، پس از مدتها ، به تمامی بحثهائی که ما را چیزی جز آلت دست تاریخ نمیداند پایان دهیم . ما نمیتوانیم تنها آن باشیم حتی اگر ما می خواستیم، اما تا زمانی که ما معتقدیم که هستیم، لطمه می زند شانس ما را برای آزادی .

????????