Freitag, 3. Juni 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 42م  و آخر از فصل هفتم
Reject and Campaign Vigorously against
 Representative Government
نفی کنید و با شدت کمپینی را در مبارزه با دولت نمایندگی(پارلمانی) به پیش برید
(بخش ب از قسمت 42)


بیائید چند مورد از آنچه که ممکن بود بشود را بررسی کنیم . نگاهی بندازیم، به عنوان مثال، به شورش بزرگ لهستانی ها در سال 1981-1980/-1359- 1358، که در آن صدها شورا در سراسر کشور تاسیس شد، در کارخانه ها و مزارع، در معادن، در دانشگاه ها، و حتی در بوروکراسی ها. اما به جای پیوند زدن این شوراها به شبکه، یک انجمن ملی، تا قدرت تصمیم گیری را از حاکمان دور کند، شورشیان با گرویدن به سیاست های انتخاباتی از خط خارج شدند، و کمپین انتخاباتی لخ والسا(*) را سازماندهی کردند. تعجب بزرگ! والسای سیاستمدار بسیار متفاوت بود از والسای رهبر اتحادیه.
(*)Lech Walesa

در جنبش انقلابی شیلی سالهای اول دهه 1970 ، جنبش عظیم اشغال کارخانجات در سراسر کشور رخ داد. اما به جای ساختن جامعه ای نو بر مبنای این اشغالها ، جنبش به سمت انتخاب رئیس جمهور سوسیالیستی، سالوادور آلنده، از مسیرش خارج شد، که بی درنگ در کودتائی کلاسیک نظامی توسط سازمان اطلاعاتی سیا - کشته شد. همینکه جنبش تمام مهره هایش را در انتخاب رهبری گذاشت (یا بر روی هر رهبر)،  به راحتی سرش بریده میشود.

در شورش شاهکارانه آرژانتین  در آغاز دسامبر 2001، انجمنهای محله ای در سراسر بوئنس آیرس و برخی از نقاط دیگر کشور تاسیس شد. کارخانه های متعددی مصادره شدند. مردم بی طاقت شده و میگفتند که "همه باید بروند"(سیاستمداران). اما چه اتفاقی افتاد؟ قبل از اینکه زمان زیادی بگذرد آنها خود را در به رای دادن برای رئیس جمهور شدن 'نستور کیرشنر'(*) یافتند. انجمنهای محله استحاله یافته و ناپدید گشتند ; بیشتر کارخانه ها مجددا بدست سرمايه داران افتاده; و آنها به نقطه اول برگشتند. انتخابات ملی موفق شد به از راه بدر کردن دو باره و دوباره جنبش های رادیکال اجتماعی .
Nestor Kirchner(*)

در شورش به همان اندازه دیدنی و جذاب در الجزایر در ابتدای آوریل سال 2001،
 انقلابیون به همه چیز که با دولت در ارتباط بود حمله ور شدند، از جمله دفاتر انتخاباتی و مکان های رای گیری. آنها صندوقهای رای را سوزاندند. آنها انتخابات و را تحریم کردند و فیزیکن مانع رای دادن دیگران میشدند. دولت به نوبه خود موفق شد این عمل آخر آنها را علیه شان بکار برد، با گفتن اینکه آنها مانع میشوند که دیگران از تمرین حق رای دادنشان منع شوند. بنابراین می بینیم چگونه ایدئولوژی انتخابات علیه انقلابیونی که برای دموکراسی واقعی می جنگند بکار برده میشود. نفی سیاست انتخاباتی الجزایره ای ها قوی تر بود و بمدت طولانی تری از دیگر جنبشها دوام آورد، اما از بهار 2004 به بعد تنها تعداد انگشت شماری ایستادگی کردند. انتخابات به زودی به امری طبیعی در آنجا حاکم شد. الجزایری ها شبکه حیرت انگیزی از انجمنهای محلی دایر کرده بودند و حتی آنها را  بگونه فدرالی به مجامع   منطقه ای مرتبط ساختند (در kabylia جائی که محور شورش در آن بود). اگر آنها  این سیستم را به کل کشور تعميم بخشیده بودند و همینطور آنرا به محل کارشان گسترش میدادند، ممکن بود نتیجه قیامشان متفاوت می شد.

راجع به تمام تلاشهائی که صرف انتخاب 'لولا دا سیلوا'(*) به عنوان رئیس جمهور  برزیل شد فکر کنید؛ او "رادیکالی" بود که به سرعت تغییر مرام داد و شروع کرد لاس زدن با سرمايه داران نئولیبرال .
Lula da Silva(*)
 
در قيام بولیوی در ماههای می و ژوئن 2005، تاکتیکهای استفاده  شده فراتر از تظاهرات ساده رفت، و شامل اشغال چاه های گاز، بستن راهها برای قطع عرضه آن به لاپاز، اعتصابات، اشغال فرودگاه شهر سوکره (*)، و شبکه مسقل رادیویی و غیره. مهم تراز همه، بولیویائی ها همچنین از انجمنهای محله استفاده کردند. آنها قبلا با استفاده از مجامع محلی در جنگ آب در کوچا بمبا(+) سال 2000 تجربیاتی کسب کرده بودند. در شورش اخیر سال 2005 ، شهروندان 'ال آلتو'(*+) - شهری با  بیش از هشتصد هزار نفر جمعیت و 600 تا انجمنهای محله ای - برای بحث در مورد استراتژی و قیامی مستقیم گرد هم جمع شدند . آنها گفتند که پارلمان بورژوايى میبایست تعطیل گردد. آنها خواستار تاسیس مجلس مؤسسان شدند تا بلکه قانون اساسی نوینی بنویسند برای ایجاد یک سیستم سیاسی کاملا جدید ، قانونی که منافع زحمتکشان و مردم بومی را مدح نظر داشته باشد. در عوض، آنها به انتخابات ملی برنامه ریزی شده برای دسامبر سال 2005 دست یافتند. تا کنون، مجلس مؤسسان هیچ جا به چشم نمی آید. اگر چه این شورش کاملا تمام نشده است، به نظر می رسد که آن نیز از خط خارج  شده و به سیاست های انتخاباتی ختم گردد. 
(*+) Sucre  / Cochabamba (+) / El Alto (*)
 

در هائیتی، یک جنبش رادیکال عظیم مردمی در سراسر این کشور رونق گرفت،
در شهرها و همچنین روستا. اما به جای ایجاد قدرتی محلی، در روستا ، مزرعه، محله، و انجمنهای کارخانه، رادیکال ها انرژی خود را بدرون جنبش سیاسی انتخاباتی ریختند تا بلکه 'ژان برترند آریستید'(*) را رئیس جمهور نظام سیستم معمول پارلمانی کنند. هیچ چیز بهتر از این مناسب منافع امپریالیستها نبود. تمام کاری را که در این مورد نیاز به انجامش بودند همانا فرستادن هواپیمائی بود با یک مشت سرباز ، اریستید را  ربوده ، و او را با پرواز به خارج از کشور، به آفریقا تبعید کنند. او به راحتی ساقط شد . امپرياليست ها، آنقدر از خود مطمئن بودند که حتی مجبور به کشتن او نشدند . سپس آنها دست به قتل عام اعضای جنبش سیاسی Lavalas زدند، تقریبا آن را در حال حاضر نابود کردند. جنبش را به این راحتی ها نمیتوانستند شکست دهند اگر بر پایه دموکراسی مستقیم در سطح محلی بنا شده بود، بدون رهبرانی .
Jean- Bertrand Aristide(*)

اینها فقط تعداد کمی از موارد اخیر است که در آن سیاستهای انتخاباتی کمک به از هم پاشیدن / لغو  جنبش های رادیکال اجتماعی کرده اند.

Keine Kommentare: