Mittwoch, 1. Juni 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 42م  و آخراز فصل هفتم
Reject and Campaign Vigorously against
 Representative Government
نفی کنید و با شدت کمپینی در مبارزه با دولت نمایندگی(پارلمانی) را به پیش ببرید
****************
 از آنجائیکه این مقوله طولانی ترین و مهمترین بخش این قسمت است آنرا در سه نوبت 
خدمت شما خوانندگان عزیز تقدیم میکنم.
(بخش الف از قسمت 42)  




راهنمای سنتی "رای ندهید "! آنارشیست ها تا حدی کم می آورد. فی نفسه حمله صریح به سیستم نمایندگی دولت نیست بلکه ندائی برای شرکت نکردن در آنست. بطور ضمنی سیستم انتخاباتی  را دست نخورده میگذارد و صرفا برخوردی انفعالی با توجه به دست کشیدن از شرکت در آن  فرض میکند. این کارائی ندارد.


عمل انتخاب رهبران به پارلمان ملی یکی از مکانیزمهای اصلی است که از طریق آن طبقه حاکم کنترل خود را در دویست سال گذشته بر بقیه ما نگهداشته است. در ایالت متحده آمریکا ، عقب گرد و شکست جریان های دموکراتیک رادیکال انقلاب 1776  با تصویب قانون اساسی فدرال در 1789 رسمی شد. آن قانون اساسی به صراحت برای بقاى کنترل طبقه حاكم طراحی شده بود. مشابه این چیزها در جاهای دیگر رخ داد، همانطور که گسترش نظام پارلمانى در سراسر کشورهای توسعه یافته سرمایه داری مرکز و حتی در بعضی از کشورهای جهان(پیرامون) سوم نیز اتفاق افتاد . این سیستم به ندرت بگونه جدی  تهدید شده(هرگز در آمریکا )، و در جاهائی که شد، مثلا در آلمان و اتریش در سال 1919، و اسپانیا در سال 1936، جان سالم به در برد و بدون مشکلی خود را بازسازی کرد. پارلمان ها / مجالس در روسیه و دیگر کشورهای کمونیستی بنفع رژیم های دیکتاتوری تک حزبی سرنگون شدند, اما این به هیچ وجه ربطی به ایجاد دموکراسی واقعی نداشته (یا، به همان منظور،کمونیسم واقعی).


در مرحله/فاز دولت رفاه سرمایه دارى(*)، به دلیل فشار عظیم از پائین،
 پارلمانهای تحت کنترل طبقه حاکم مجبور شدند به انجام چندین کار خوب برای مردم عادی دست بزنند. آن فاز در حال حاضر به پایان رسیده است. دینامیک داخلی سرمایه داری دیگر اجازه نخواهد داد (يعنى، نرخ سود به اندازه کافی برای طبقه حاکم سالم نبوده+ تا قادر به افراط در این هزینه اقدام نماید). البته، هرگز هیچ امکانی وجود نداشته که مجالس ملی که به طور موقت تحت سلطه لیبرالها، ترقی خواهان،  و یا حتی سوسیالیست ها قرار داشته اند بتوانند در واقع به نابود کردن سرمايه دارى اقدام نمایند، زیرا این نهادها بخشی جدائی ناپذیر از سرمايه دارى میباشند. پارلمان متعلق به سرمايه داران است، نه به مردم، و آنها میدانند به چه نحو از آن استفاده و دفاع کنند.
welfare state با حقوقهای بیشتر از حالا و سوبسیدهای اجتماعی  (*)
گرایش در' سقوط نرخ سود' که مارکس در 'سرمایه' به آن میپردازد(+)

ما ميبايستی با اين مقابله کنيم . هر چقدر که وقت و انرژی  برای بردن انتخابات گذاشته شود هميشه برای دست يابی به خواست های حقيقی مان کم می آورد . اين اتلاف وقت به صلاحمان نيست . وقت کم است. ما ميبايستی جنگيدن برای چيزهائی که ميتوانيم بدست آوريم را متوقف کرده و شروع به جنگيدن برای چيزهايی کنیم که می خواهيم . ما ميبايستی انرژی هايمان را برای آن استراتژی هائی که سرمايه داری را نابود خواهد کرد ذخيره کرده و جهانی نو بسازيم . انقلابیونی که بحث ميکنند که ما هر دو کار را ميبايستی انجام دهیم ، يعنی هم به انتخاب سوسياليست ها يا حداقل ليبرالهای مترقی به مناصب قدرت جامه عمل پوشانده و حتی همزمان به ساختن نهادهای آلترناتيو اقدام و از راههای دیگر به سيستم حمله کنیم، حقيقتا واقع گرا نيستند . شما ميتوانيد چندين دهه از زندگی خودرا صرف ساختن جنبش جديد کارگری يا حزبی مترقی بکنيد، اما حتا اگر موفق شويد چه چيزی بدست خواهید آورد؟! نه آنچيزی که شما واقعا ميخواستيد! 



 بسیاری از انقلابیون، برای مدتی طولانی، زندگی خود  را وقف سیاست های انتخاباتی کرده اند. ما ممکن است به یاد آوریم که حق جهانی رأی به ما داده نشد; ما میبایستی برای آن مبارزه میکردیم . و عمدتا توسط مبارزات زحمتکشان / طبقه کارگر، فمینیست ها، و تهییجات/آژیتاسیون حامیان حقوق مدنی برنده شد. آنچه که اتفاق افتاد، هر چند، انتخابات از مدتها پیش بعنوان مکانیزم کنترل طبقه حاکم علیه ما مورد استفاده قرار گرفته شده است. انقلابیونی بوده اند ، البته، از اواسط قرن نوزدهم - بخوان ، آنارشیست ها- که در مقابل تلاش برای استفاده از انتخابات، مجالس، و دولت برای کسب آزادی بما هشدار دادند . گفتند که این استراتژی بد میباشد، بیفایده است ، و کار نمی کند. اکنون ، 150 سال بعد، بشیوه خیلی دردناکی روشن است که آنها حق داشتند. ما میبایست با جریان انتخابات خط کشی کامل کرده و شروع به اقدام عمل مستقیم برای نابود کردن سیستمی که بگونه میلیونی ما را به قتل میرساند بکنیم .


در عوض، آنچه ما تقریبا با هر انتخابات انجام میدهیم همانا اعتراض کردنهای معمول به رای دادن /گیری ست، بمانند: تداوم بخشیدن به این توهم که ما در دموکراسی زندگی میکنیم يا حداقل شبه دموکراسی; که سيستم را  حقانيت می بخشد که انتخاب برای هر مقامی  تنها  برای پولدارها ممکن هستو الی آخر. شما شايد آن کنايه آنارشيستها يادتان باشد که اگر رای دادن ميتوانست چيزی را عوض کند غير قانونی اعلام ميشد . سپر چسبانی(1) هست به چنين مضمون،"رای ندهيد! تنها آنها را تشويق ميکند". این حقیقت دارد که حتی امتناع در رای دادن ، عمدتا برای انتخاب کمتر از بین دو شر/ دیو صفت ( "شر/ ديو سيرت کم مضرتر")، خود عملی است در جهت مقاومت . نفی آگاهانه سرمايه داری است، سرپيچی و امتناع از فروخته شدن با خرده نانی ست، و بدينوسيله قدمی در راه ساختن جنبش مخالف برداشتن. اما ما به بیشتر از این نیاز داریم.
 bumper sticker(1) 

چیزی که ما نیازمندیم همانا کمپينی ست برای بی اعتبار کردن دولت پارلمانی، 
و این تنها با تبلیغ دموکراسی مستقیم به عنوان یک جایگزین انجام می شود. اما ما حتی نزدیک به ارائه دادن/ مشخص نمودن مقوله دموکراسی مستقیم به طور موثر نیستیم. ما حتی  آثار نظری/تئوریک قوی ای برای توضیح و دفاع از آن نداریم. ما تصویر روشنی از چگونگی کارکرد آن درکومونیته های مختلف نداریم، در سطح منطقه ای. ما حتی هنوز به جمع آوری و مطالعه موارد تاریخی ای که در آنجاها دموکراسی مستقیم امتحان شده نکرده ایم . این تقریبا غیر ممکن خواهد بود که بی اعتبار گردانیم دولت پارلمانی را اگر ما نتوانیم پروسه/روند آلترناتیوی باور کردنی، عملی، تصمیم گیرانه ای بجای آن گذاریم . بنابراین ما باید این شکافها را پر کنیم. اکنون به خصوص زمان امتحان کردنست .

Keine Kommentare: