Sonntag, 29. Mai 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 41م از فصل هفتم
Do Not Play the Lottery
با خريد بليط بخت آزمائی در اين بازی شرکت نکنيد

هر يک دلاری که ما صرف بليط بخت آزمائی ميکنيم به مانند هديه ای است برای طبقه حاکم . مثل اينست که بگوئيم "بيا پول من را بگير و برای برده کردن من از آن استفاده کن" . بليط بخت آزمائی نهادی کاملا شيطانی است . اينکه ميليون ها نفر از ما پولی را که توانايی اش را نداريم صرف بليط بخت آزمائی  کنيم نشان روشن  و زنده ای است که آنها (منظور طبقه حاکم-مترجم) مخ ما را خورده اند . ما سرکيسه شده ايم . حتا بدتر از کلاه برداری عظيم مالی مغبون سازی (گول زنی) روانی شديد مطرح ميباشد- اين توهم به اميد ناچيزی که ميتوانيم برنده شويم و از تيره بختی نجات يابيم.

 قرعه کشی فقط یک سلاح دیگر کوچک اختراعی آنهاست برای اینکه ما نتوانیم زمانی واقعی، مستقیم، و موثری را صرف جلوگیری از استثمار شدنمان، پاسخ دادن به نیازهایمان و ایجاد رضایت بخش زندگی و کومونیته هائی برای خودمان کنیم.


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 39م از فصل هفتم
Don't Recycle

به بازيافت  دست نزنيد



وقت زندگيتان را صرف تميز کردن کثافاتی که سرمايه داری در روی کره زمين ايجاد کرده، نکنيد . زندگيتان را صرف نابودی سرمايه داری بکنيد . بازيافت از همان اول عملی باطل و بی فايده بوده است . ما قرار است ساعت ها وقت آزادمان را صرف جدا کردن آشغالها بکنيم، کاغذ ها را يک جا ، قوطی ها را در جای ديگر، شيشه ها را نيزهمينطور، حال آنکه کارخانه ها روزانه ميليون ها تن اشغال جديد توليد می کنند- بيشتر از آنی که ما حتی بتوانيم تميز کنيم .چرا جلوی شان را نگيريم که اينقدر اشغال توليد نکنند ؟

امروزه ، بازيافت تبديل به يک کار و کاسبی عظيم شده است . البته، هيچگاه سود آور نمی بود اگر سوداگران می بايستی به کارگران پول دهند که بروند اشغال ها را جمع آوری کنند . بنابر اين ، خيلی زيرکانه، آنها ارتشی از حاميان محيط زيست ساده لوح را به خدمت گرفته که اشغالها را مجانا برايشان جمع آوری کنند، و اختيارا در ساعات آزاد خودشان به جلوی دروازه کارخانه ها بياورند .  بعد سوداگران اين مواد خا م را به سود آوری برای خود در می آورند( با کمی کمک از کار مزدی - بردگی) .

 بازيافت بدون شک بخشی عادی و جداناپذير زندگی روزمره در بين انسانهای آزاد خواهد بود . اما نه حالا, نه تا زمانی که مورد استفاده قرار ميگيرد تا ما را از راه واقعی جابجا کردن اين اقتصاد کشنده سود آور با فعاليت زندگی بخش انسانهای آزاد به در کنند . پس از کار پر فعاليت بازيافت دست بکشيد .

=========================



قسمت 40م از فصل هفتم
Don't Wear a Suit

کت و شلوار نپوشيد

  رسم ديرينه ايست که طبقه کارگر و خانواده هايشان برای شرايط خاصی شيک   کرده و بهترين لباس هايشان را بپوشند:" بهترين يکشنبه"(1);لباس پلو خوری- مترجم. لباس خوب پوشيدن( پيراستن) معنايش اين بوده که بمانند طبقه حاکم خود را آراستن- کت و شلوار و کروات برای مردان، و لباسهای شيک برای زنان (امروزه برای زنان نيز کت و شلوار باب شده).اگر شما به عکس های کارگران صد سال پيش نگاهی بياندازيد، بطور مثال صدها مرد در ميدان'اتحاديه نيويورک'(2) برای سخنرانی' اما  گلدمن '(3) گرد هم جمع شده، همه آنها کت و شلوار و کروات برتن دارند. از اين عکسها فراوان يافت ميشود. اما در صد سال گذشته، بخصوص با رکود شرکت کارگران در مراسم کليسا، کارگران پوشيدن کت و شلوار را رها کرده اند. ما ميبايستی اين عمل را به سرانجامش برسانيم و صريحا کت و شلوار را طرد کنيم.آنها هماپوش(اونيفورم) کاسبکاران(بازرگانان / سوداگران)، سياستمداران، و بوروکرات های سر تا سر جهان ميباشد. اصلا معنا ندارد به تقليد آنها دست بزنيم.

 امکان اين هست که اين تاکتيک قديمی بشود. بنظر می آيد که گرايشی در بعضی کمپانيها موجود است که کارگران ملزم به پوشيدن کت و شلوار برای به سرکار آمدن باشند، در حالی که تمايل مدير عامل ها به پوشيدن لباسهای راحت و خودمانی(غير رسمی) می باشد. این به مانند دهه شصت (1960) وقتی که ما بعنوان علامت اعتراضی- (سالهای ضد جنگ ويتنام-مترجم)- ريش می گذاشتيم، هنوز مدتی نگذشته متوجه شديم که مدير عامل ها هم ريش گذاشته اند ; بالنتيجه ريش ديگر ارزش سمبليکش را از دست داد. 

هر چند من آنقدرها نگران اينکه طبقه حاکم عرف پوشاک را به اين زوديها عوض کند، نيستم. شما ميتوانيد تصورش را هم بکنيد روزی سخنرانی سالانه رئيس جمهور را که حضار بدون کت و شلوار و کراوات باشند!؟ پس کت و شلوار نپوشيد( مگر اینکه شما راهی انقلابی برای اینکار اختراع کنید)

(3) Sunday Best / (1) Union Square / (2) Emma Goldman

Freitag, 27. Mai 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 37م از فصل هفتم
Don't Let the Church or the State Certify Your Marriage
اجازه ندهید که کلیسا یا دولت ازدواج شما را گواهی کند

کلیسا و دولت ، هر دو مقامات نامشروع ، حق  گفتن هیچ چیزی را در مورد ازدواج شما نمیبایست داشته باشند. این فقط موضوعیست بین شما و یارتان که میتوانید تصمیم بگیرید. در این رابطه، مثل همه روابط  دیگر، اصل هدایت شونده همانا انجمن آزاد است. ما میبایست آزاد باشیم تا روابط شخصی مان را آنطور که علاقه مندیم تنظیم کنیم . به عنوان یک نهاد رسمی، ازدواج به احتمال زیاد، امیدوارم، استحاله پیدا کند و در تحت آنارشی از بین رفته ، و توسط اشکال متعدد و متنوع اجتماعی جایگزین شود . برای امروز، هر چند، حداقل کاری که می توانیم  انجام دهیم رد کردن ازدواج رسمیست . متاسفانه، در اکثر کشورها مزایای مالی و دیگر حمایتهای وابسته به نهاد رسمی ازدواج وجود دارد. هر چند یک پروژه کوچک چند سال پیش در آمریکا توسط مارشال میلر و دوریان سولوت(*) بعنوان جایگزینی به طرح ازدواج راه اندازی شد، که دنبال کمک کردن به زوجهای ازدواج نکرده در تامین حقوقشان را دارد; نام کتاب آنها در موضوع  مربوطه : نامزدوج با یکدیگر : راهنمائی ضروری برای زندگی با هم بعنوان زوجی ازدواج نکرده.
Marshall Miller & Dorian Solot(*)

**************************

قسمت 38م از فصل هفتم
Begin to Break Away from the Nuclear Family
شروع کنیم به گسست از خانواده هسته ای 

خانواده هسته ای آنگونه که در حال حاضر در حومه ایالات متحده وجود دارد بیشتر
اوقات و نه کمتر برای هر کسی که در آن هست مضر است - مرد، زن و کودکان ، به خصوص کودکان . بجز پرورشگاه ها و شاید در برخی از خانه های رضاعی(*)، یا نداشتن هیچ مسکنی، سخت است تصور کردن محیط اجتماعی بدتر از آن برای رشد کودکان . خانواده هسته ای تسلط و انفعال را ترویج میدهد، مانع رشد میشود، دچار روان رنجوری(+)، و باعث ناخشنودی بسیار میگردد. تقریبا هر کسی بدینسان در شرایط رقت انگیزی زندگی میکند. خانواده هسته ای، که فقط شامل پدر و مادر و فرزندان میشود، تنها برای دو یا سه قرن گذشته وجود داشته است. برای بیشتر تاریخ بشر، کودکان متعلق به خانواده های گسترده(چندین خانوار در کنار هم) بودند، در میان قبیله ها رشد میکردند، روستاها ، شهرهای کوچک، یا محله های پر جنب و جوش، و دارای انجمن های متنوع با دیگر کودکان و بزرگسالان بودند. در حومه های سرمايه دارى دیر پا / آخری(*+)، با این حال، آنها در خانه با دو بزرگسال و خواهر و برادر،عملا حتی بدور از همسایگان مجاور زندگی میکنند. هنگامی که ترکیب شود با نگرش عمیق مالکیت والدین بر کودکان، تقریبا غیر ممکن است که کودکان آزاد  رشد کنند. خانواده هسته ای در منتها الیه شکل آسیب شناختی( پاتالوژیک) ، یک انحراف میباشد. ما می توانیم همین حالا با  استقرار خانواده های گسترده تعاونی شروع به گسست از آن کنیم.
(*)Foster homes
Neuroses(+) / (+*)Late Capitalism

Mittwoch, 25. Mai 2016


آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================

قسمت 36م از فصل هفتم
Support the Unschooling Movement
  از جنبش مدرسه زدائی/ مدرسه نرفتن حمايت کنيد.


مدرسه زدائی یک جنبش رو به رشد بین المللی ست، به ویژه در میان آنارشیست ها 
و ضد اقتدار/اتوریته گرایان. تلاشی ست برای رهایی از مدارس، و در اینجا و در حال حاضر آغاز کار کردن بسمت هدف دیرینه رادیکال همبستگی/ ادغام یادگیری و زندگی. مقاله عالی ای در مورد آن با لیست خوبی از مراجع و منابع در ویکی پیدیا موجود میباشد . آنرا همچنین بعضی اوقات  " یادگیری طبیعی ،آموزش کودک محوری ، یادگیری کشف آمیز، یادگیری لذت بخش، یا آموزش کودک محور رهبری"(از ویکیپدیا*) می نامند. جنبش مدرسه آزاد(+) یک گرايش مرتبط  است،همانطور که " بی مدرسگی"(*+). این شکل از آموزش از تسهيل کننده گان استفاده میکند نه معلمان; علاقه انگیزه پیش برنده است; تمام جهان به عنوان کلاس درس بحساب می آید ; بدون هیچگونه تبعیض سنی; و نه از نمره خبری هست و نه از رقابت . جنبش مدرسه زدائی به کشورهای ثروتمند محدود نیست; در کشورهای فقیر نیز در حال ظهور است.
(*)"natural learning,child -led learning,discovery learning,delight-led learning
or child directed learning."

Free school movement (+*) deschooling(+)

مدرسه زدائی در بسیاری از ایالات آمریکا قانونی است. در همان تقسیم بندی 
خودآموزی خانگی(*)  قرار دارد. والدین باید واجد یکسری شرایط/ معیارها باشند،
 پس دولت هنوز دستی در آن دارد. با این وجود، مدرسه زدائی عمدتا راهیست برای  آزاد شدن از کنترل آموزش دولتی . پیاده کردن مدرسه زدائی بدیهی است که برای یک خانواده دشوار میباشد، و بهتر کار میکند وقتی چند خانواده بهم به پیوندن، و تازه خیلی بهتر برای یک محله یا کل کومونیته /جامعه. راه در اختیار گرفتن آموزش و پرورش خودمان است. یادگیری/ آموزش خارج از مدرسه هم بهتر انجام می گیرد و هم سرگرم کننده تر/ لذت بخش تر است .

(*)  Homeschooling

شايد شما سئوال کنيد که چرا ما باید از همه منابع "مدارس دولتی " از قبيل کتابخانه ها، سالنهای ورزشی ، استخر ها، کلاس های درس، کامپيوتر ها، لوازم هنری، کارگاه ها، زمين های ورزشی دست بکشيم و تازه با زحمت دنبال عملا هيچ چيز در خانه هایمان و محله هایمان بگرديم. بگذاريد علتش را بگویم. مدارس دولتی اصلا همگانی نيستند و هيچگاه نبوده اند. آنها مدارس سيستم حاکم , مدارس طبقه حاکم ميباشند . سرمايه داران از همان روز اول سيستم مدارس را کنترل ميکرده اند. حتی در سطح محلی، اعضای هيئت مدارس تقريبا همگی محافظه کارند و از ثروتمندترين اعضای کومونیته تشکيل شده اند و حامی وضع موجود ميباشند .اخيرا حتی به کمپانی های بزرگ و ارتش نيزاجازه داده میشود که برای تبلیغ و عضو گیری به حریم مدارس/ دانشگاه ها  دخول کنند. کنترل عمومی سيستم مدارس موجود توسط خود مردم بمانند داشتن کنترل بر روی کارخانه ها، ادارات ،بيمارستان ها، و یا خود دولت ميباشد - هيچ استراتژی امتحان شده ای تا بحال موفق نگردیده است.


اما افرادی که در مدارس و کالج ها کار میکنند قطعا باید به ایجاد انجمن های کارکنان اقدام ورزند با بینش به تصرف در آوردن نهائی این موسسات. اگر ما بتوانیم آنها را تصاحب کنیم، بدیهی است که بهتر خواهد بود تا شروع کار از ابتدا در جای دیگر. اما تصرف مدارس، کالج ها، و دانشگاه ها ، به اعتقاد من، همان قدر ارزشمند است که تصرف شرکت ها، و احتمالا هم زمان رخ خواهند داد. من شک دارم که بتوان مدارس را بصورت جداگانه / ایزوله از هر چیز دیگری دموکراتیزه کرد ،همانطور که بیمارستان ها را نمی توان . و حتی اگر ما آنها را تصرف کنیم ، ما هنوز با این واقعیت مواجه خواهیم شد که نهاد مدرسه نفسا یک ایده بد است



در ضمن ، بهتر است از منابع دست بکشیم تا بلکه برای تدریس ارزش های خودمان آزاد باشيم، به کسب دانشی که مورد نيازمان است دست یابیم , معرفت را دو باره به سمت اهداف خويش شکل دهيم( حتی معرفت تکنيکی را)، و به ايجاد فرهنگی خود مختار دست بزنيم .



دو هشدار در اینجا مدح نظر میباشند. اول، یک عارضه اخیرا پدید آمده است.
بنیادگرایان مسیحی، در اتحاد با جناح راست افراطی حزب جمهوری خواه ، برای نابود کردن مدارس دولتی تلاش میکنند. مدارس دینی حتی یک قدم از مدارس  به اصطلاح دولتی عقب ترند. پس در این کمپین میبایست مبارزه کرد - تازه تضاد دیگری در زندگی یک آنارشیست. دوم، مدرسه زدائی ممکن است یک ایده تند و دیوانه هم  برای کودکان در کشورهای فقیر جنوب (پیرامونی-م) و هم گتوهای کشورهای شمال(مرکز- م) بنظر آید; این کودکان برای رفتن به مدرسه مبارزه میکنند. به عنوان مثال، کودکان فلسطینی خانواده هایشان) دست به فداکاریهای بزرگ میزنند تا در مدارس حضور داشته باشند. آنها تلاش میکنند که از جهل و نادانی بگریزند، و رفتن به مدرسه تنها فرصتی ست که برای انجام این کار میدانند. بنابراین این توصیه درباره مدرسه زدائی ممکن است در آن شرایط قابل اجرا نباشد، آنگونه که ، من معتقدم، در آمریکا است .


مدرسه زدائی را میبایست از خودآموزی خانگی ، که در حال حاضر غالبا جنبش بنياد گرايان مسیحی را شامل ميشود( هر چند يک بخش کوچک چپ گرا نيز موجود است) متمایز دانست. خودآموزی خانگی هنوز تحصیل است، و اغلب بخشی ازجنبش ارتجاعی و استبدادی ست. بر خلاف مدرسه زدائی، که در آن هدف افزایش یادگیری و آزادیست، خودآموزی خانگی آنطوری که توسط مسیحی های اصولگرا دنبال میشود همانا محدود کردن آموزش و آزادی است. هدفشان جلوگیری کودکان از فراگیری در مورد جهان و باورهای دگر مردمان است، و سپری در مقابل
درکشان از زشتی های ليبراليسم و انسان گرایی سکولار گذاردن. این سیستمی ست برای تلقین جزم اندیشی/دگم . چیزی که این  خودآموزان خانگی واقعا منکر فرزندان خود میشوند دسترسی آنها به و مشارکت در مبارزه طولانی بشر که از سپیده دم تاریخ برای آگاهی و آزادی برپا شده میباشد. جنبش خودآموزی خانگی مسیحی  در حال حاضر کتاب فروشی ها و  کتاب های درسی و ویدئو های خود را دارند .این مسیحیان حتی تاریخ نوشتاری عجیب ، تخیلی از تمدن غربی دارند. جرم آنها فراتر از اصرار صرفشان به خلقت گرایی و تفسیر تحت اللفظی از کتاب مقدس است; آنها حمله ای تمام عیار به علم و روشنگری براه انداخته اند.


خیلی احساس تاسف میکنم برای این کودکان ، به خصوص در جامعه در حال حاضر بسته / قفل شده ای چون ایالات متحده آمریکا . آنها مجبورند تمامی دوران کودکی خود را .....با پدر و مادرشان درون خانه ای در جایی، یا شاید با پدربزرگ و مادربزرگ خود یا هر از گاهی با همسایه ای بگذرانند. برای من، بیش از حد مثل این است که  هجده سال اول زندگی خود را در زندان باشید. اکثر کودکان در سراسر جهان هنوز آزاد هستند که اینور و آنور روند و خارج از خانه بازی کنند . اما نه در ایالات متحده آمریکا، که وحشت زده ترین ملت روی زمین است. خود آموزان خانگی هرگز از نظارت والدینشان در امان نیستند/ نمیتوانند فرار کنند. آنها حتی نمیتوانند یک گروه از بزرگسالان(منظور دوستان ثابت است-م) را با دیگر گروه تعویض کنند برای رفتن به مدرسه. آنها لحظه ای وقت  و فضای آزاد نداشته در حالی که در راه رفت و  برگشت به مدرسه هستند، سوار اتوبوس شدن،  یا در حیاط مدرسه با دوستانشان و بدور از چشم معلمان خود باشند. بسیاری ازآنها فعالیتهای کلیسائی دارند , اما اینها نیز کماکان در محیط اجتماعی بسته هست. خیلی به ندرت, خودآموزان خانگی میتوانند به عضویت در فعالیتهای کومونیته غیر مذهبی و غیر مدرسه ای شرکت کنند. این خوب است چرا که تنها تسکینی ست که از وجود خفه کننده شان می یابند.

در واقع, خودآموزان خانگی تمام زندگی جوانی خود را تحت نظارت چشمان اقتدارگر والدینی ست که اصلا پلک نمی زنند. و این دقیقا همان چیزیست که بنیادگران مسیحی می خواهند. آنها به آزادی برای کودک باور ندارند، اما در عوض به تنبیه شدیدا معتقدند. تعهداتشان به دگم است  نه دانش، به حکومت دینی نه دموکراسی،به پدرسالاری نه برابری،به ایمان  و نه پرس و جو،به اطاعت و نه شورش، به وابستگی و نه خود مختاریست .آیا هیچ جای تعجب است که بسیاری از این کودکان  با سرکوب دهشتناک ،مثله، و داغان شده روانی رشد کرده باشند؟ رهائی مردمان کوچک قطعا فراموش شده ترین بخش از مبارزه انقلابی برای آزادیست.