Montag, 18. April 2016



آزاد شدن: ساختن انجمنهای دموکراتیک خود مختار/اوتونوم محله ها
 نوشته رفیق : جیمز هرود
Getting Free
Creating Association of Democratic 
Autonomous Neighborhoods
James Herod
این کتاب را بزبان انگلیسی میتوانید در سایت ذیل بخوانید
http://www.jamesherod.info 
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
==========================


قسمت پانزدهم از فصل هفتم
Do Not Work Hard at Our Jobs
سر کارهایمان سخت کار نکنيم


 بطور کلی اگر بگوئیم, اين نميتواند چيزی جز کاهش سرعت آشکار و بی پرده باشد (کاهش سرعت عمدی البته جای خود را دارد) . حال آنکه, وقتی که ما کار جديدی را شروع ميکنيم می بايستی در سطح خيلی پائين تر از قابليت های حقيقی مان کار کنيم. هيچگاه نگذاريم بفهمند که ما می توانيم بيشتر کار کنيم. به حداقل کار مبادرت ورزيد تا بلکه اخراج نگرديد. اين شايد هنوز در بازار رقابت کاری سطح توليد بالائی باشد  که ميليونها نفر کارکنان مشتاق سعی در تحت تاثير قرار دادن رئيس هايشان میکنند تا بلکه جلو بیفتند (بزبانی ديگر: ترفيع مقام يافتن) و يا صرفا سعی در حفظ کارهايشان ميکنند. اما هر چه کارگران بيشتری اين شيوه برخورد را اتخاذ کنند, برای روئسا سخت تر و مشکل تر خواهد بود که قابليت های واقعی را تشخيص دهند. مبارزه چندين قرن گذشته بين کارگران و سرمايه داران مشخصا بر سر نياز سرمايه داران در بیرون کشيدن هر چه بيشتر ارزش اضافی از توليد کنندگان و پرداخت مزد کمتر و ديگر مزايا بوده است. اين جنگ هم بر سر ساعت کار روزانه و هم بر سر حقوق , سرعت بخشی , تنفس , اوقات تعطيلات , شدت کار , مريضی , وقت ناهار, وقت اضافی , سن بازنشستگی , بيمه سلامتی و حقوق بازنشستگی و الی آخر  بوده و هست. هر چيزی که سرمايه داران را مستلزم پرداخت بيشتر و دريافت کمتر بکند جهان آنها را ضعيف تر و جهان ما را قوی تر ميکند.

اما "سخت کار نکردن در سر کارهايمان" تا حدی فراتر از اين نوع مبارزات ميرود. هيچ کار و کسبی يکسال دوام نمی آورد مگر بخاطر اشتياق , انرژی و فداکاری ای که کارگران بر سر کار ميآورند. اين همه جا اتفاق می افتد, سر هر کار ساختمانی , هر کارخانه و هر اداره. هميشه چند نفری هستند که شرکت را ميگردانند و يا حتی خيلی روان و بی دغدغه امورات را سر و سامان ميدهند. سرمايه داری سقوط خواهد کرد بدون اين افراد خلاق , بدون حل کردن مشکلات , و بدون این استعداد مجانی انطباق داده شده به شرايط نو . کافيست نگاهی به چند کارگری که سعی ميکنند "به قوانين عمل کنند" بياندازيم و ببينيم که چه اتفاقی می افتد: آغاز گره گشايی سريع امورات. سرمايه داران کماکان به اينکه کارگران صرفا ميبايستی به دستورات عمل کنند("فقط عمل کن") و نه فکر در موردشان به موعظه مشغولند. حال آنکه همزمان, آنها معمولا کارگران را سرزش میکنند وقتی مسائل بدرستی پيش نميروند, و يا برای اينکه مشکلات را نديده و اقدام به حل آن نکرده اند.

 اصل سخت کار نکردن در سر کارهايمان به اين معنی است که ما مسئوليت موفقيت شرکت را به عهده نمی گيريم , با شور و شوق به سر کارهايمان نمی آئيم , هيچ چيزی را که خراب ميشود درست نمی کنيم , مشکلات توليد را برايشان حل نمی کنيم, هيچگونه اطلاعاتی را داوطلب نميشويم , اختراعی نخواهيم کرد, و در هيچ گونه روندی تسهيلات فراهم نخواهيم کرد- کوتاه سخن کمترين کار ممکن را انجام خواهيم داد. اين يک راه متوقف داشتن سرمايه داران از بيرون کشيدن ثروت از قبال کار ما ميباشد. اين همچنين چوب لای چرخ روند(پروسه) انباشت سرمايه, که بدون آن سيستم سقوط ميکند, ميگذارد .   
  
هميشه کسانی بوده اند که از زير کار در بروند(ماستمالی کنند). اين اغلب باعث تنش ميشود زيرا بقيه کارگرها معمولا بايد کار آنها را نيز انجام دهند. اما چی ميشود اگر همه ما يا اکثريت ما, از زير کار در رويم؟ استراتژی سخت کار نکردن در سر کارهايمان دقيقا اينرا پيشنهاد ميکند:  که ما همگی تعارض کنيم(از کار فرارکنيم).هر چند اين , حداقل برای خيلی از ماها, بر خلاف خوی و طينت ميباشد. طبيعی ست که ما بخواهيم کارمان را خوب انجام دهيم ,مهارت کسب کنيم , به کارمان افتخار کنيم. حال آنکه ما ميبايستی تشخيص دهيم که استثمار کنندگان ما, روی اين انگيزه های خوب ما حساب باز کرده و از آن عليه ما استفاده ميکنند.غريزه طبيعی ما در برتر بودن در سر کارهايمان در حقيقت برای نابودی ما, کومونيته هايمان, و در واقع  خود کره زمين استفاده ميشود.

  دست آخر, دامنه و وسعت از زير کاردر رفتن بستگی به موقعيت و شخصيت هر فرد دارد. افرادی که در شبکه گسترده اقوام , دوستان و همکاران زندگی ميکنند, خطر اخراج سهل تری دارند; در حالی که افراد ايزوله ندارند. همچنین , بعضی افراد بيشتراز دیگران ترس دارند, بیشتر تحت  فشارهمکاران/ همگان و رئيسها هستند. تنها بی باکان و افراد مطمئن ميتوانند به اربابان و همگان خويش کم محلی کنند. اگر ما بتوانیم محله هايمان, محل کارهايمان , و انجمنهای اهل خانه را راه بيندازيم, سپس تعداد بيشتری از ما ميتوانيم جرات از زير کار در رفتن را داشته باشيم. در حقيقت, برای استراتژی جنبش اهميت حياتی دارد و شديدا به ما کمک خواهد کرد اگر بتوانيم انرژی ذخيره شده برای ديگر مهارت ها و فعاليت های استثمار نشده مان توسط سرمايه داران را, برای تضعيف دنيای آنها و ساختن جهان خويش بکار بريم.

اصل تاکتيکی سخت کار نکردن در سر کارهايمان به قلب سرمايه داری ضربه ميزند. ميتواند به بخش مرکزی فرهنگ مخالف/مبارزاتی تبديل شود, و چيزی است که ميتواند از همين امروز توسط هر فردی در سر کارش شروع شود. اصلا انجامش نده. بی خيال باش. سعی نکن.

طبيعتا, پيش اقدامات ايمنی را ميبايستی مراعات کرد. گردانندگان جرثقيل, خلبانان, رانندگان اتوبوسی, جراحان( و دهها کارگر ديگر در کارهای حساس) آنقدر ميبايستی ماهر باشند که هيچکس صدمه نبيند. حال آنکه , بين اين محدوده, فضای زيادی برای از زير کار در رفتن موجود ميباشد. اکثريت کارها به هيچ وجه حساس نمی باشند.

همچنین, از زير کار در رفتن در سر کار ميبايستی تواما همراه با تلاشی مصرانه برای ساختن چيزی با ارزش در جای ديگر باشد. در غير اينصورت, از زير کار در رفتن تبديل به شيوه زندگی ميشود و به ورطه تن پروری و بی خيالی در ميغلط.

Keine Kommentare: